بیست و چهارمین بخش از سلسله یادداشت های جدید سرکیس نعوم:
پوتین منافع دارد نه عواطف
دیپلماسی ایرانی: امسال برای هفتمین سال متوالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را منتشر می کند. این یادداشت ها بعد از سفر وی به امریکا و دیدارش با مقامات فعلی و سابق امریکایی به طور مرتب در روزنامه النهار منتشر شده است. به دلیل تغییراتی که در روزنامه النهار ایجاد شده نتوانستیم به همه این یادداشت ها دسترسی داشته باشیم اما آن دسته از یادداشت هایی که امکان دسترسی به آنها وجود داشته و از اهمیت و جذابیت بالایی برخوردار بوده است را تهیه و منتشر می کنیم. در این جا بیست و چهارمین بخش از این یادداشت ها را می خوانید:
دیدارم با پژوهشگر خانم فعالی که در قضایای مختلف خاورمیانه از جمله درگیری های فلسطینی و عربی – اسرائیلی فعالیت دارد و همچنین سابقه کار در دفاتر مختلف امریکا در زمینه های سوریه و ایران را نیز دارد، با سوریه آغاز کردم و پرسیدم: «نظرت درباره آن چه در آن جا می گذرد، چیست؟» جواب داد: «فکر می کنم سوریه وارد مرحله تجزیه واقعی شده است. به توافق سیاسی نخواهد رسید مگر بعد از یک مدت طولانی که دیگر بشار اسد و حکومتش نباشد. غیرممکن است که ملت سوریه با اکثریت اهل تسنن بپذیرد که اقلیتی بر آن حکومت کند، به خصوص بعد از سال ها ویرانی و صدها نفر کشته و زخمی و آوارگی ای که به بار آمده، و ده ها هزاران نفری که ناپدید شده اند و میلیون ها نفری که در داخل و در جهان گسترده آواره شده اند. البته این به آن معنا نیست که به کسی اجازه داده شود علوی ها را قتل عام کند. برای همین شاید سوریه بعد از جنگ داخلی – تروریستی – مذهبی به یک نوع حکومت فدرالی برسد. به نظر من کار حکومت فعلی تمام است و راضی اش خواهند کرد که تجزیه شود برای این که سوریه کشوری از جهان سوم است.»
نظر دادم: «دوفاکتو پرزنتیشن.» و بعد گفتم: «بله. اما نمی توان چنین چیزی را حداقل در مرحله اول به سوری ها تحمیل کرد. به نظر من در این سوریه جدید، از این نوع، که فقط اسم سوریه دارد، ایران و متحدش، حزب الله، در همه آن فعال نخواهند بود. فعالین اصلی روسیه و امریکا هستند. جولان سوریه که گفته می شود 18 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، اسرائیل و امریکا و همچنین روسیه نمی پذیرند که حزب الله و جبهه النصره، گروه اسلام گرای تندرو و واقعا خشونت طلب در آن حضور داشته باشند، با وجود این که جبهه النصره با اسرائیل تعامل دارد.»
گفت: «اما ایران می گوید که با روسیه بر سر بقای اسد برای ماندن در قدرت و همچنین حکومتش به توافق رسیده است.»
جواب دادم: «این را می گوید. شاید هم در زمانی به این توافق رسیدند. اما این توافق نهایی نیست. ایران به حفظ اسد پایبند است، او و جماعتش هم شاید بتوان گفت در برابرش تعظیم کرده اند برای این که به آن نیاز دارند و ایران در نجاتش نقش آفرینی کرده است. اما هر وقت که سر پا بایستد دیگر به ایران پایبند نخواهد ماند. اما وقتی که روسیه یک سال و نیم پیش دخالت نظامی در سوریه کرد تا جلوی فروپاشی اسد و حکومتش را بگیرد موضوع تا انداه ای عوض شد. در وهله اول در سوریه دیگر ایران تنها نیست، روسیه شریکش شده و حرفی برای گفتن دارد. روسیه به نظر من وارد مرحله نهایی دخالت نظامی اش در سوریه شده است. من آن را شبیه جنگنده یا هواپیمای مسافربری ای می کنم که بعد از انجام ماموریتش در حال فرود است. دیگر به دلایل مختلف نمی تواند بیش از این در سوریه درگیر شود. یکی از دلایل این است که هواپیماهای امریکایی شروع کرده اند الآن در سوریه و منطقه فرود می آیند. در حالی که به نظر من ایران می تواند در سایه متغیرهای موجود دو موضوع را نگه دارد، اول این که تنها ایران است که توانست با موفقیت بسیار در منطقه سرمایه گذاری کند، اول از همه روی حزب الله لبنان که به آن افتخار می کند که توانست به اشغال اسرائیل در لبنان در سال 2000 با قدرت پایان دهد و در سال 2006 در برابر اسرائیل بجنگد. مساله دوم، حفظ تماس جغرافیایی اش با مرزهای اسرائیل است. بر این اساس ایران صاحب نقش و حرف اساسی در منطقه خواهد بود. این یعنی این که به واسطه حزب الله در جولان سوریه و ارتباط آن به جنوب لبنان می تواند اینها را به یک جبهه واحد تبدیل کند. این معنا را هم می دهد که نقش شیعیان در لبنان بزرگ خواهد بود.»
نظر داد: «من با تو هم نظرم. روسیه به هر چه می خواست در سوریه رسید. پایگاه های نظامی هوایی و دریایی ایجاد کرد. از این بیشتر هم نمی خواهد. بیشتر از آن چه اتحاد جماهیر شوروی سابق در روزهای رئیس جمهور راحل، حافظ اسد، به دست آورد، به دست آورده است. اما اوضاع اقتصادی و نفتی بدش به آن اجازه نمی دهد به جنگ برای بازپس گیری همه سوریه و حفظ آن تحت حکومت اسد و اقلیت مذهبی او ادامه دهد. البته آنها این تصمیم را هم گرفته اند که یک روز تنش آن قدر شدید نشود که به «افغانستان دومی» دچار شوند. مهم این است که تفاهمی امریکایی – روسی بر سر موضوع سوریه به دست آمده است. رئیس جمهور پوتین منافع دارد نه عواطف. او بالاترین منافع را برای روسیه در نظر دارد. استراتژی ای هم دارد که آن را اجرا می کند. روسیه بر اساس ساخت و پاخت ها کار می کند. ایدئولوژی ندارد. و رئیس جمهور ترامپ تا اندازه زیادی به او شبیه است. برای خودش افکار یا به عبارتی عناوینی دارد. نه استراتژی دارد نه ایدئولوژی. ایدئولوژی اش ساخت و پاخت است. برای همین بهتر است که بر سر موضوع سوریه از طریق تطبیق طرحش یا توافق ژنو یک برای آتش بس و مرحله انتقالی 18 ماهه و مسائل دیگر به تفاهم برسد. اصرار اسد بر حکمرانی بر کل سوریه یا حفظ «همه سوریه مفید» یعنی احیای دوباره داعش بعد از شکستی که در حال حاضر در عراق و سوریه خورده است.»
ادامه دارد...
نظر شما :