پنجاهمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
امریکا به فکر مهار چین نیست
دیپلماسی ایرانی: برای ششمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت ها را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شود که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در این جا قسمت پنجاه و یکم آن را می خوانید:
به سراغ مسئول پیگیری اوضاع چین در اداره سوم داخلی کاخ سفید رفتم. در ابتدای دیدارمان پرسیدم، سیاست امریکا آیا مهار چین است یا رویارویی با آن؟ جواب داد: «سیاست ما در قبال چین رویارویی با آن نیست. نه می خواهیم با آن در بیافتیم نه چین دنبال چنین چیزی است. مهار آن هم در سیاست ما نیست. سیاست ما بر این اساس است که چین بیش از پیش درگیر نهادهای بین المللی شود و انضباط داخلی اش بیشتر شود. چین در حال حاضر وارد WTO یا همان سازمان تجارت جهانی شده و در عرصه بین المللی فعال است. کشور بزرگی است که در حال قدرت گرفتن است. نیاز به زمان دارد تا به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شود، شاید دو یا سه دهه زمان نیاز داشته باشد. ما خود را آماده رویارویی با آن نمی کنیم اما تلاش می کنیم اوضاع بهتر و باثبات تر باشد. ما چین، و منطقه ای که در آن واقع شده است را حیات خلوت خود نمی دانیم. این به آن معنا است که جنگی برای دفاع از خودمان در آن جا راه نمی اندازیم. این منطقه خیلی از ما دور است و خیلی نزدیک خود چین است. اما در عین حال در آن جا متحدانی داریم که باید به آنها برای حل مشکلاتشان با چین از طریق گفت وگو کمک کنیم و مقامات چینی را راضی به انجام این کار کنیم. همین طور وظیفه حمایت از آنها را بر عهده داریم. البته برای ما صخره ها (جزایر صخره ای) در ذات خود اهمیتی ندارند. آن چه برای ما مهم است وضعیت عمومی است. چین در داخل پیشرفت کرده است. جنگی با فساد در جریان است و به شرکت های چینی اجازه کار و سرمایه گذاری داده می شود. ملت چین می توانند در سایه حزب کمونیست که قدرت را در اختیار دارد 50 درصد از آزادی ها و کارها را داشته باشند. 50 درصد دوم هم چینی ها می گویند می خواهد قدرت را در دستانش داشته باشد و همه تلاش خود را برای این کار می کند حتی اگر این کار به ثبات کشور آسیب بزند. برای همین چنگ اندازی اش به قدرت هم چندان مخالفانی ندارد. آن چه برای حکومت چین مهم است این است که یک حزب بر سر کار باشد و کشور باثبات باشد و به رشد خود ادامه دهد. مارکسیسم و حزب کمونیست از حکومت چین رخت بر بسته است، لنینیسم باقی مانده که بر همه امور مسلط است و آزادی ها را سرکوب می کند. چین منافع جهانی دارد که بعضی از این منافع در امریکای لاتین و خاورمیانه است. ما از آن حمایت می کنیم.»
وی درباره سیاست چین در قبال کره شمالی نیز گفت: «این صحیح است که چین حامی کره شمالی است، اما اخیرا خیلی با آن "قهر" کرده است، به دلیل آزمایش های هسته ای و موشکی اش. دیگر مثل سابق قبل از انجام این آزمایش ها آن را در جریان نمی گذارد. برای همین در شورای امنیت با ما شد و قطعنامه ای محکم علیه آن صادر شد. البته این به آن معنا نیست که کره شمالی را مجازات می کند یا حکومتش را ویران می کند یا اجازه انجام چنین کاری را می دهد. البته چین روابط بسیار خوب و قوی ای با کره جنوبی ایجاد کرده است. چین ترجیح می دهد که در آینده شبه جزیره کره به رهبری کره جنوبی یکپارچه شود.»
پرسیدم نظرت درباره چین و تروریسمِ تندرویِ افراطیِ اسلامی که در میان مردم مسلمان "ایگور" رخنه کرده و مطالبات قدیمی آنها را که چین همیشه رد کرده است، می خواهد، چیست؟ جواب داد: «در چین شیعه ای وجود ندارد، تحرکات ایغورها نیز اساسا اسلامی نیست بلکه قومی و استقلال طلبانه است. آنها چینی نیستند. نسبت به تعامل سخت و سرکوب شدیدی که در حقشان می شود، اعتراض دارند. آن چه برای مقامات در چین مهم است، امنیت و ثبات است. برای همین به امریکایی ها می گویند که باید بشار اسد در قدرت بماند و از مخالفان حمایت نشود. خشونت علیه ایغورها ادامه خواهد یافت. در "یوهان" ایغورها ساکن هستند و با مشکلات بسیاری دست به گریبان هستند. پکن به آنها گفته است که برای ثبات هم شده آنها را از بین خواهد برد. آنها همین کار را کردند و راه حلشان اخراج همه آنها از یوهان بود.»
پرسیدم: روابط امروزه چین و هند، پرجمعیت ترین کشورهای جهان را چگونه توصیف می کنی؟ جواب داد: «روابطشان بالا و پایین می شود، اما در عمق زیاد خوب نیست. هند در مانور نظامی با امریکا یا استرالیا یا کشورهای دیگر در منطقه مشارکت می کند. هند هم خود کشور بزرگی است.»
پرسیدم: نظرت درباره چین و پاکستان چیست؟ جواب داد: «تلاش می کنیم کمک کنیم که روابط خوبی میان پاکستان و افغانستان به وجود آید و به هر دو کمک می کنیم که خود را از جنبش طالبان در هر دو کشور خلاص کنند.»
پرسیدم: کدام کشور از آنها استفاده می کند، روسیه یا چین؟ جواب داد: «کشور برنده، چین است. از روز اول با وجود این که هر دو کشور کمونیستی بودند اما روابط خوبی با هم نداشتند. ترازوی اقتصادی شاید به سمت چین سنگینی کند. روس ها تلاش می کنند که به عنوان قدرت یا ابرقدرت مثل دوران اتحاد جماهیر شوروی باز گردند. چنین اتفاقی نخواهد افتاد. روسیه کشور قدرتمندی خواهد ماند که صاحب نقش است اما ابرقدرت نخواهد بود.»
بعد از آن به سراغ مسئول پیگیری اوضاع ژاپن در اداره مهم سوم در داخل کاخ سفید رفتم. در ابتدای دیدار درباره روابط ژاپن و چین پرسیدم. جواب داد: «طبیعتا نوعی از دشمنی قدیمی میان آنها به دلیل اشغال چین توسط ژاپن در قدیم وجود دارد. چنین حالتی هنوز هم وجود دارد، به دلیل مطامع چین و طمعی که به جزیره "سنکاکو" دارد و تلاش می کند بر دریای چین جنوبی مسلط شود. اما در مقابل تجارت مستمر و در حال رشدی میان آنها وجود دارد و مبادلاتشان متنوع است. در ابتدا گمان می کردیم که پیشرفت در زمینه های مختلف به روابط آنها کمک می کند. اما چین صنعتی و تجاری و فرهنگی و دموکراتیک و سیاسی پیشرفت کرد، در حالی که چین فقط پیشرفت اقتصادی یافت و آن هم با گشایشی که به بازار آزاد از خود نشان داد. اما از لحاظ سیاسی چین در وضعیت سابق خود باقی مانده است (حزب کمونیست بر همه چیز حاکم است و آزادی های سیاسی وجود ندارد). مشکلات در کشور بسیار است. مشکلات اقتصادی بسیاری به وجود آمد تا آن جا که خطر بزرگی چه در داخل چه در خارج گریبانگیرشان شد. رشد در چین در حال کاهش است. این مساله زنگ هشدار را برای کارها یا عملیات در خارج به صدا در آورده است. حکومتی که افتخار می کرد که تنها او توانست به مردم چین غذا بدهد و شکم آنها را سیر کند دیگر نمی تواند این کار را انجام دهد. برای همین این مساله آن را به سمت ماجراجویی هایی کشانده است.»
پرسیدم آیا ژاپنی ها همچنان خواستار بسته شدن پایگاه های نظامی امریکایی ها در ژاپن هستند؟ جواب داد: «البته، در ژاپن همیشه تظاهرات برگزار می شود که خواستار بسته شدن پایگاه نظامی امریکایی ها از جمله در "اوکیناوا" هستند. چنین اتفاقی نخواهد افتاد برای این که نیاز ژاپن به امریکا و نیاز امریکا به ژاپن در حال افزایش است. شینزو آبه، نخست وزیر بر روی تغییر اوضاع کار می کند. بعضی از کارها در قانون اساسی کشورش را تغییر داد مثل عدم استفاده از ارتش و نیروی نظامی در خارج از کشور یا عدم مداخله در امور خارج از کشور. هدف او اصلاح یا حتی تغییر قانون اساسی است. ژاپن کشور پیشرفته ای است که می تواند نیروگاه های نظامی مهمی را ایجاد کند.»
نظر دادم: «ژاپن امکانات ساخت سلاح هسته ای در کوتاه مدت، اگر به آن نیاز پیدا کند را دارد. اما انجام این کار را لازم نمی بیند. فقط در اعتراض به موشک هایی که از سوی کره شمالی به اهدافی در امریکا با عبور از فضای ژاپن شلیک می شوند، اعتراض می کند و خواستار سرنگونی این موشک ها است. این یک حق قانونی برای آن شده است.»
ادامه دارد...
نظر شما :