بیست و یکمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
قصه عملیات حمله به نفت کش اسرائیلی
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش بیست ویکم این کتاب را می خوانید:
قصه عملیات حمله به نفت کش «کورال سی» چه بود؟
نفت کشی اسرائیلی بود که در لیبریا ثبت شده بود و نفت ایران را انتقال می داد. به آن در نزدیکی باب المندب در دریای سرخ حمله کردیم. طرح ریزی عملیات چند ماه طول کشید. مجموعه ای متشکل از 10 نفر را بردیم و در جزیره بریم مستقر شدیم. وظیفه ما این بود که کشتی هایی که عبور می کردند را زیر نظر بگیریم، جدول زمانی کشتی های ایرانی که به سمت اسرائیل می رفتند را در اختیار داشتیم. برای اولین بار بود که از عینک های مادون قرمز استفاده می کردیم.
سه ماه از آوریل تا ژوئن گذشت. در این وقت بادهای موسمی شروع به وزیدن می کنند و در دریا طوفان می شود. کشتی ای که در اختیار ما بود قدیمی بود. اقامت در جزیره بیش از توان ما بود. برای همین عملیات را به اوایل 1971 به تعویق انداختیم.
نخست وزیر یمن دموکراتیک، محمد علی هیثم بود، از او خواستیم که یک قایق تندرو در اختیار ما قرار دهد. به ما جواب دادند که چنین قایقی ندارند. بعد از مدتی به آنها گفتیم که چنین قایقی در بندر هست، آن را بدزدید.
به این ترتیب به دو قایق تندرو دست یافتیم. بر روی این قایق ها 11 «آر.پی.جی» سوار کردیم، آتش گرفتند و موفقیت آمیز هم بود اما غرق نشدند اما بعدا در بندر ایلات همین تجربه را تکرار کردیم. در این زمینه اطلاعات کمونیست ها دقیق نبود برای این که می گفتند خمپاره اندازهای «بی 7» برای انجام چنین عملیاتی کفایت می کنند. جزیره بریم در کرانه سواحل شمالی واقع شده است و نیروهای یمن شمالی اجراکنندگان آن عملیات را دستگیر کردند.
واقعیت این است که حداد دید که امکانات منطقه عربی باید تا آن جا که ممکن است در اختیار جنگ اصلی قرار بگیرد. نفت عربی نقش مرکزی در این رویارویی داشت. این تصور باعث ایجاد «جبهه خلق – بخش خارجی» شد تا مجموعه ای از عملیات را طرح ریزی کند که کار خود را با انفجار خط لوله های نفتی تابلاین که نفت عربستان را به زهرانی منتقل می کرد و از آن جا به جولان اشغالی می رفت، آغاز شد. با زدن این خط لوله نفتی نفت کش کورال سی در عرض دریا در باب المندب که نفت ایران را به اسرائیل می رساند نیز هدف قرار می گرفت. همچنین عملیات سنگاپور در ماه فوریه 1974 روی داد که انبارهای نفتی که شامل بعضی ذخایر استراتژیک نفتی دریایی امریکا در منطقه بود و امریکایی ها از آنها برای تامین سوخت جنگنده هایشان در بمباران ویتنام استفاده می کردند هدف قرار گرفت. همه اینها نشان از روشن بینی ودیع حداد داشت که از اهمیت نفت عربی در خدمت مردم منطقه آگاه بود. از این جا بود که عملیات «اوپک» مطرح شد که این موضع را تایید می کرد.
چه کسی تصمیم گروگان گیری وزرای سازمان اوپک در 1975 را گرفت، چرا اصلا این سازمان هدف قرار گرفت؟
یک تحلیل سیاسی وجود داشت که می گفت اوپک سازمانی وابسته به اراده امریکا برای تامین قیمت نفت به جای توچه به مصالح کشورهای تولیدکننده است، و نفت عربی نباید خارج از جنگ باشد. هدف سیاسی قبل از هر چیزی بود. پیشنهاد این بود که طرف های مختلف در انجام عملیات مشارکت کنند که بعدا اعلام شد نام آن «دست عربی ضربه زننده» بوده است به این معنا که شامل فلسطینی ها و غیرفلسطینی ها می شد.
آیا تصمیمی به کشتن دو وزیر نفت عربستان و ایران، احمد زکی یمانی و جمشید آموزگار نیز بود؟
بله چنین تصمیمی بود.
ادامه دارد...
نظر شما :