دبیرکل بعدی باید چه کند؟
امن کردن آینده سازمان ملل
با شکننده تر شدن نظم جهانی موجود، وجود نهاد های نظارتی قدرتمند برای هدایت استراتژیک، اقتصادی و حفظ پایداری جهان در چالش ها الزامی است. با این حال نهادهای محدود موجود، در راس همه آنها سازمان ملل متحد، بسیار ناتوان هستند.
سازمان ملل هنوز شکست نخورده اما دچار مشکل است، چرا که بسیاری از کشورها با آن به عنوان یک چاره اندییشی دیپلماتیک موقت و مودبانه، برخورد و راه حل مشکلات و مسائل مهم جهانی را در جای دیگری جست وجو می کنند. این مساله در مشکلات مختلفی از سوریه تا ایران، کره شمالی، تروریسم، امنیت سایبری، پناهجویان، مهاجرت، ابولا و بحران در حال ظهور بودجه کمک های بشردوستانه دیده می شود.
در حالی که سازمان ملل نقاط قوت بسیاری دارد اما ضعف های ساختاری آن هم روشن است. شکاف میان آنچه خواهان انجام آن است و آنچه واقعا انجام می دهد در حال رشد است. جهان به سازمان ملل متحدی احتیاج دارد که نه تنها درباره سیاست نقش مشورتی داشته باشد بلکه بتواند کاری در زمین بازی انجام دهد.
سازمان ملل بسیار مهم است. قطعه ای از پازل مهم تعبیه شده در نقش های جهانی بعد از جنگ جهانی دوم. اما اگر نقش و ارتباط آن کاهش یابد، اگر به آرامی تنها تبدیل به سازمان خصوصی دیگری شود، کشورها مفروضات اساسی خود را در مورد این که در آینده چگونه باید با کشوری دیگر سازش کنند تغییر خواهند داد. یک جانبه گرایی و قانون جنگل، مشخصه گذشته جهان تا زمانی نه چندان دور، به روابط بین المللی بازخواهد گشت.
سازمان ملل متحد نشان داده که قادر به بازسازی خود است. اما در حال حاضر این کار باید به صورت ضروری و نه به راحتی انجام پذیرد. این سازمان باید خیلی فوری درباره ساختار و مکانیزم مالی خود تجدیدنظر کند تا نتایج قابل فهم و محسوس این سازمان در همه زمینه ها از صلح و امنیت تا توسعه پایدار، حقوق بشر و تعاملات انسانی مشخص و نمایان شود.
به طور مشخص، دبیرکل بعدی سازمان ملل باید چند مرحله کلیدی را مدنظر قرار دهد. برای شروع، او باید جلسه ای در سطح سران برگزار کند (ادامه ای بر کنفرانس سال 1945سانفرانسیسکو که در آن نمایندگان روی منشور سازمان ملل متحد توافق کردند) که در آن کشورهای عضو، تعهد خود را به چندجانبه گرایی به عنوان یک اصل اساسی بیان کنند. این نشست باید طوری طراحی شود که مزایای مهم همکاری های بین المللی را برجسته و این دیدگاه را که چندجانبه گرایی امری ساده و در دسترس است رد کند. علاوه بر این دبیرکل جدید باید نقش سازمان ملل به عنوان پلی میان قدرت های بزرگ، به ویژه در مواقع بروز تنش ها و نقش قدرت های بزرگ در فعال کردن نفع گسترده تر سازمان ملل برای جامعه جهانی را برجسته تر کند.
سوم، دبیر کل باید از ماده 99 منشور سازمان ملل متحد استفاده کند. به این معنی که باید طرح هایی جدید برای مقابله با چالش های رهبری جهانی ارائه کند حتی اگر این ابتکارات به شکست بینجامد. به زبان دیگر باید دکترین جامعی برای پیشگیری سازماندهی شود، طرح و برنامه ای با سیاست گذاری های قدرتمند و طولانی مدت برای جلوگیری و به حداقل رساندن بحران های آینده. سازمان ملل نباید تنها در مواقعی که بحران ها پدیدار می شوند واکنش نشان دهد.
به طور خاص این برنامه باید شامل مبارزه با تروریسم و افراط گرایی خشونت آمیز؛ افزایش امنیت سایبری؛ محدود کردن گسترش سیستم های سلاح های کشنده؛ اجرای قوانین بین المللی بشر دوستانه در زمینه جنگ (یک اولویت مطلق)؛ رویکردی جامع و پیشرو به مرزهای سیاره ای و اثرات محیط زیستی فعالیت های بشر.
رهبری جدید باید فرآیندهای موثر و سازماندهی منظمی برای رسیدن به اهداف بزرگ کنونی از جمله توسعه پایدار فراهم آورد. عدم تحقق SDG ها، که شامل 17 خواسته و 169هدف مشخص است، راه را برای کیفرخواستی عمومی درباره علت وجودی سازمان ملل باز خواهد کرد. اجتناب از چنین نتیجه ای نیاز به اتحاد دوباره ای میان سازمان ملل، بانک های توسعه جهانی و منطقه ای و منابع مالی خصوصی صندوق تلاش های SDG دارد. اهداف باید واضح باشند همانند اتفاقی که در توافق آب وهوایی پاریس 2015 به وجود آمد که شامل سرمایه گذاری کافی در زمینه بهره وری انرژی و منابع انرژی تجدیدپذیر بود به منظور جلوگیری از افزایش دمای جهانی بیش از 2 درجه سانتیگراد.
برنامه های چندوجهی سازمان ملل متحد (صلح و امنیت، توسعه پایدار، حقوق بشر و انسان دوستی) باید به شکل یک ساختار زنجیره استراتژیک یکپارچه دربیایند نه حلقه های جدا و نهادی مستقل. تیم های چندرشته ای سازمان ملل می توانند در این زمینه به شکستن موانع اداری و مقابله با چالش ها برخیزند. گروه ها تحت دستور مشترک در تمام آژانس های سازمان ملل عمل می کنند و می توانند توسط مدیران عملیات سازمان ملل در هر کشوری رهبری شوند.
سازمان ملل نباید به صورت نهاد چاره اندیشی پدرسالارانه عمل کنند، بلکه باید جوانان نقش بیشتری در تصمیم سازی های آن داشته باشند. تصمیماتی که آنها می گیرند آینده شان را می سازد. جوانان جهان (افرادی که زیر 25 سال سن دارند) حالا 42 درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند و شمار آنها نیز رو به افزایش است. به طورخاص ما به سیاست های جدیدی نیاز داریم که بیکاری آنها را هدف قرار دهد اما با روش های فعلی همه چیز رو به شکست است.
به شکل گسترده تر، فرهنگ سازمان ملل باید تغییر کند(شاید با یک ساختار پاداش جدید) تا اولویت ها به عملیاتی داده شود که واقعا در زمین بازی تغییر ایجاد می کنند نه عملیاتی که صرفا در مقرها و از پشت میزها صورت می گیرد. تنها نوشتن گزارش توسط گزارشگران کافی نیست، بلکه توصیه ها باید اجرا شود و متر و معیاری برای اندازه گیری این فرمان ها به وجود بیاید. تنها شمردن تعداد کنفرانس هایی که سازمان ملل متحد برگزار می کند کافی نیست.
در نهایت دبیرکل بعدی باید عملگرا فکر کند، باید ظرفیت های سازمان ملل برای ایفای نقشی کارآمد، موثر و انعطاف پذیر در برابر محدودیت ها را درک کند. هیچ حسی در امیدواری به این که معجزه ای از آسمان فرود بیاید وجود ندارد، این طور نخواهد شد بلکه باید خود دست به کار شویم.
خارج از این موارد خاص، دو پرسش اساسی درباره آینده سازمان ملل متحد در اذهان جلوه می کند: با توجه به درگیری های قرن بیست ویکم در به دست گرفتن حکومت جهانی، آیا بدنه مشورتی سازمان ملل می تواند قدمی بردارد و تصمیمی بزرگ برای این وضعیت بگیرد؟ آیا سازوکار سازمان ملل می تواند به حدی قوی و موثر باشد که سازمان ملل خود مجری سیاست هایی شود که تصمیماتش را گرفته است؟
با اراده کافی، رهبری قوی و برنامه هدف محور برای اصلاحاتی روشن، سازمان ملل متحد هنوز هم می تواند ستون ثابتی در نظم جهانی و برقراری عدالت پایدار باشد. نادیده گرفتن تغییرات لازم، پوسیدگی نهادی و ناتوانی در مواجهه با چالش های بزرگ زمان ما، جهان را به طور فزاینده ای برای همه ما ناپایدار می کند.
منبع: پروجکت سیندیکیت /ترجمه: روزبه آرش
انتشار اولیه: شنبه 13 شهریور 1395 / انتشار مجدد: شنبه 27 شهریور 1395
نظر شما :