ملاقات مدودف و هو جینتائو ؛ دیداری در اوج تاریخ
رییسجمهور جدید روسیه در اولین سفر خارجی خود در هفته جاری پس از دیدار از قزاقستان، بزرگترین و ثروتمندترین جمهوری استقلال یافته از شوروی سابق وارد پکن پایتخت چین میشود تا با رهبر جمهوری خلق چین، دیدار و گفت و گو کند.
دیمیتری مدودف رییسجمهور جدید روسیه در اولین سفر خارجی خود در هفته جاری پس از دیدار از قزاقستان، بزرگترین و ثروتمندترین جمهوری استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق (البته پس از خود روسیه) وارد پکن پایتخت چین میشود تا با هو جین تائو، رهبر جمهوری خلق چین، و سایر مقامات این کشور دیدار و گفتگو کند. سفر مدودف به چین به عنوان اولین سفر خارجی او پس از ادای سوگند ریاست جمهوری در 7 مه سال جاری اهمیت روابط چین و روسیه را برای دولت جدید روسیه (که البته تداوم دولت پیشین پوتین و سیاستهای او تلقی میشود) برجستهتر کرده است خصوصاً با نظر به این مطلب که قزاقستان یکی از اعضای کشورهای مستقل مشترکالمنافع و از نزدیکترین «اقوام» سیاسی مسکو محسوب میشود و به اعتقاد تحلیلگران ورود مدودف به پکن را (پس از دیدار از آستانه) میتوان آغاز حقیقی اولین سفر خارجی او تلقی کرد.
چین در حالی قرار است اواخر هفته جاری میزبان رییسجمهور جدید روسیه باشد که روابط مسکو و پکن به لطف دیپلماسی دستگاه حکومتی ولادیمیر پوتین در اوج تاریخی خود قرار گرفته است. پوتین، رییسجمهور پیشین روسیه و هو جینتائو تنها در یکم سال گذشته پنج دیدار رسمی با یکدیگر داشتهاند که به اعتقاد تحلیلگران روس و چینی زمینه ساز بسیاری از همکاریهای و مشارکتهای استراتژیک بین دو طرف بودهاند. علاوه بر دیدار سران دو کشور، سلسله دیدارهای سایر مسئولان و مقامات بلندپایه سیاسی و حکومتی از جمله دیدارهای بین پارلمانی در دو دهه اخیر و به ویژه شتاب گرفتن این روند در یک سال گذشته به برقراری جو اعتماد متقابل در روابط دو کشور کمک کرده است.
افزایش مبادلات تجاری دو طرف در حال حاضر به عنوان یکی از مشهودترین نشانههای گسترش روابط دو جانبه در نظر گرفته میشود. به نوشته وزارت اقتصاد و دارایی چین حجم مبادلات دو طرف از 67/10 میلیارد دلار در سال 2000، یعنی آغاز دوران ریاست جمهوری پوتین، به 39/33 میلیارد دلار در سال 2006 رسیده و تخمین زده میشود که رقم نهایی آن در سال گذشته میلادی حدود 17/48 میلیارد دلار بوده باشد.
علاوه بر افزایش ارقام در حوزه اقتصادی، ساختار تجارت دو جانبه چین و روسیه نیز طی این سالها متحول و اصلاح شده است به گونهای که امروز به حداکثر بازدهی ممکن خود رسیده است و تقریباً از تمامی پتانسیلهای موجود در این زمینه بهرهبرداری میشود. این مساله به ویژه در زمینه سرمایهگذاریهای متقابل و همچنین رشد و رونق اقتصادی مناطق ویژه مرزی دو کشور نمود داشته است.
همکاریهای فرهنگی مسکو و پکن نیز که هر دو از قطبهای فرهنگی جهان به شمار میروند در دو سال اخیر به اوج خودت رسیده است. نمونه بارز این همکاریهای فرهنگی در برنامههای متقابل مسکو و پکن در سالهای 2006 و 2007 به چشم میخورد. چین سال 2006 را سال روسیه نامید و این کشور شاهد برگزاری برنامههای فرهنگی روسیه در چین طی این سال بود و در مقابل روسیه نیز سال 2007 را سال چین در روسیه نامید که با برنامههای فرهنگی مشابه از جمله افزایش مراکز زبان آموزی «کنفسیوس» در روسیه همراه بود. به اعتقاد برخی از تحلیلگران گسترش موسسات زبان آموزی «کنفسیوس» که مراکز آموزش زبان چینی خارج از این کشور به شمار میروند علاوه بر مولفه فرهنگی با کمک به گسترش همکاری واحدهای تجاری کوچک و فردی با موسسات و شرکتهای چینی جنبهای اقتصادی نیز پیدا میکنند.
پیشینه تاریخی روابط چین و روسیه
چین و روسیه به رغم سوابق کمونیستی تندرو که در ظاهر باید موجب همکاریهای نزدیک دو کشور در اوج دوران کمونیسم شده باشد، در فاصله سالهای 1949 تا 1990 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیشتر به چشم رقیب به یکدیگر نگاه میکردند و حتی تیرگی روابط دو طرف در مقطعی در سال 1969 منجر به درگیریهای مرزی و نشانهروی متقابل سلاحهای هستهای مسکو و پکن به سوی یکدیگر شده بود.
اختلافات مائو تسهتونگ بنیانگذار چین کمونیست با ژوزف استالین دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی که دلیل اصلی آن ایجاد روابط دوستانه بین مسکو و پکن در زمان حکومت چیانگ کایشک در «جمهوری چین» پیش از پیروزی 1949 نیروهای کمونیست به رهبری مائو بود و همچنین نادیده گرفتن درخواست استالین از سوی مائو برای صرفنظر از براندازی حکومت چیانگ و اختلافات ایدئولوژیک دو رهبر درباره نحوه اجرای انقلابهای کمونیستی بر روابط مسکو و پکن سایه انداخته بود (مائو بر خلاف استالین و دیدگاه سنتی حرکتهای انقلابی کمونیستی به اتکا بر طبقه متوسط جوامع شهری و صنعتی اعتقادی نداشت و معتقد بود شیوه انقلابی در هر نقطه از جهان باید مطابق با ساخت اجتماعی منطقه شکل بگیرد و به همین خاطر شیوه جدیدی با اتکا به طبقه کشاورز روستایی برای چین طراحی کرد که هر چند از سوی کمونیستها و مارکسیستهای سنتی نوعی بدعتگذاری محسوب میشد اما در عمل موفقیت آمیز بود و حرکت او را در سال 1949 به پیروزی رساند).
پس از مرگ استالین (1953) و روی کار آمدن نیکیتای خروشچف اختلافات پکن و مسکو به ویژه به لحاظ دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیک خروشچف که از سوی مائو با برچسب «رویزیونست» (تجدیدنظر طلبی) شناخته میشد موجب تیرگی بیشتر روابط شد و مناقشه مرزی دو کشور در همین دوران رخ داد. اطلاعاتی که اخیراً بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در این باره منتشر شده نشان میدهد در این دوران نگرانی نظام اطلاعاتی و امنیتی مسکو از پکن حتی بیشتر از واهمه مسکو از واشینگتن بوده است.
پس از مرگ مائو در سال 1976 ماهیت روابط دو کشور تغییر کرد. پس از مرگ مائو رهبری پکن در عمل به دست دنگ شیائوپینگ اصلاحطلب افتاد. البته دنگ هرگز پست رهبری یا «ریاست جمهوری» چین را نپذیرفت اما در عمل و به رغم حضور چهرههای دیگری مانند لی شیانیان و یانگ شانگکون در این مقام، مرد قدرتمند و تصمیمگیرنده اصلی در سیاستهای خارجی و داخلی چین دنگ بود. او به رغم فاصله گرفتن از بسیاری از اصول اولیه کمونیسم و مارکسیسم زمینه بسیار مساعدتری برای نزدیکی پکن و مسکو پدید آورد به خصوص این که سالهای آخر نفوذ او بر سیاستهای چین با رهبری میخاییل گورباچف همراه شد و در واقع در بسیاری از سیاستها و شیوه اصلاحات دو کشور همسو شدند. اصلاحات اقتصادی پریسترویکا که توسط گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی پیاده شد نمونه مشابهی به نام «اصلاحات اقتصادی چین» یا «اقتصادی بازار سوسیالیستی» در چین داشت که توسط دنگ پیاده شده بود. دنگ به عنوان قدرتمندترین مرد چین تا اوایل دهه 1990 یعنی تا زمان روی کار آمدن جیانگ زمین در عمل رهبر چین محسوب میشد.
ورود جیانگ زمین به دفتر رهبری جمهوری خلق چین تقریباً مصادف شد با ثبات یافتن حکومت تازه فدراتیو روسیه و حضور جیانگ به عنوان اولین مرد قدرتمندی که پس از مائو رهبری رسمی، قانونی و عملی چین را به دست گرفته بود. این شرایط به گسترش روابط دو کشور کمک شایانی کرد. در این دوران که بخشی از دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین را نیز در بر میگرفت دو کشور توانستند بسیاری از اختلافات مرزی تاریخی خود را بر سر جزیره یینلونگ در درهمریزشگاه رودهای آمور و اوسوری در منتهاهلیه شرق روسیه و شمال شرقی چین از جمله دستاوردهای بزرگ این دوره است که راه را برای همکاریهای بعدی روسیه و چین همورا کرد.
از سوی دیگر تشکیل و قوت گرفتن بازار آزاد دو کشور موجب گسترش همکاریهای اقتصادی شد و با رشد اقتصادی بیشتر چین و در حالی که روسیه با روی کار آمدن پوتین بیشتر و بیشتر به سمت سیاستهای هژمونیک دوران اتحاد جماهیر شوروی متمایل میشد دو کشور رفتهرفته رقیبی مشترک به نام ایالات متحده آمریکا پیدا کردند که موجب نزدیکی استراتژیک بیشتر مسکو و پکن شد.
نقطه اوج این نزدیکی استراتژیک در «پیمان همجواری مسالمتآمیز و همکاریهای دوستانه» روسیه و چین متجلی شد که در سال 2001 یعنی در دوران ریاستجمهوری و رهبری پوتین و جیانگ زمین در دو کشور منعقد شد. این پیمان که معاهدهای استراتژیک، اقتصادی، و (به اعتقاد برخی تحلیلگران) نظامی، است در کنار عضویت و همکاریهای دو کشور در قالب «سازمان همکاریهای شانگهای» (که البته کشورهای دیگری مانند قزاقستان، قرقیزستان، تاجیسکتان و ازبکستان را نیز در کنار آنها قرار میدهد) از جمله میراث دوران توسعه روابط دو جانبه پکن – مسکو هستند که اکنون به رهبران امروز روسیه یعنی مدودف و هو جین تائو به ارث رسیدهاند.
نظر شما :