دوازدهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
چگونه اردن دشمن مقاومت فلسطینی شد؟
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش دوازدهم این کتاب را می خوانید:
آیا آن حادثه ]حادثه هواپیماربایی در اردن[ سبب انفجار رویارویی میان ارتش اردن با مقاومت فلسطینی شد؟
بعضی ها با تمرکز به این جنبه از قضیه این گونه تحلیل می کنند. اما واقعیت این است که سلسله ای از درگیری ها میان دو طرف از قبل وجود داشت. ما اعتقاد داشتیم که این درگیری ها به مثابه آزمونی از سوی حکومت اردن برای شناخت میزان توانایی مقاومت در برابر شکست است. شاید آن چه در «فرودگاه الثوره» اتفاق افتاد از عواملی بود که انفجار در روابط را تسریع کرد، اما عوامل دیگری هم بودند که شاید اهمیت بیشتری هم داشتند. جریان های فلسطینی هم بودند که می خواستند نظام را سرنگون کنند. «جبهه مردمی» به دنبال سرنگونی نظام نبود. «فتح» به فکر سرنگونی نظام بود و این مساله سبب می شد که بسیاری از ورود به آن جنبش خودداری کنند.
البته نمی شود کارهای اشتباهی که در آن مدت چپی ها مرتکب شدند را نیز منکر شد. طرح هایی مطرح می شد که مردم را تحریک می کرد به خصوص در مواضعشان نسبت به دین و سنت. این کارها به دلایل بسیاری فضا را علیه مقاومت تجمیع می کرد. حکومت اردن نیز در تحریک مقاومت اردنی ها از طریق خلق گروه های مشکوک که اشتباهاتی علیه ارتش مرتکب می شدند، سهیم بود. مثلا مجموعه «مبارزان مسلح» بودند که به افسرها و سربازهای اردنی اهانت می کردند. کار نیروهای امنیتی اردنی واضح بود. نمی خواهم درباره میخ هایی که امریکایی ها و اسرائیلی ها هم می زدند، چیزی بگویم. اشتباهاتی مرتکب شدیم اما در مقابل تلاش هایی هم برای ضربه زدن به مقاومت وجود داشت.
ودیع حداد بر این عملیات از روز اول تا آخر آن اشراف داشت، از انتخاب فرودگاه گرفته تا رسیدن هواپیماها و اداره عملیات رسانه ای – سیاسی تا انفجار هواپیماها. فضای تنش با ارتش اردن تشدید شد و ودیع با گروگان ها به امان رفت، برای این که از سپرهای انسانی محافظت کند. ودیع هدف بود و می بایست او را خارج می کردیم. تصمیم بر این بود که او به عراق برود اما در آن روز هیچ کس را از میان براداران عراقی پیدا نکردیم تا او را از بیابان به سوریه عبور دهد. از سویداء گذشتیم و به دمشق رفتیم و سپس رهسپار بیروت شدیم.
در جریان این حوادث دکتر حبش به کره شمالی رفته بود سپس به چین رفت در آن جا که بود درگیری میان ارتش اردن و مقاومت به وجود آمد. بعدا دکتر حبش به جرش آمد و خواستار تشکیل جلسه کمیته مرکزی در نوامبر 1970 شد که ودیع نیز در آن جلسه شرکت کرد.
چگونه به جرش آمدند؟
عده ای که به سوریه رفته بودند از آن جا آمدند و عده ای هم از عراق آمدند.
تصمیم به عملیات «فرودگاه الثوره» در بیروت گرفته شد؟
بله.
ودیع در دهه هفتاد مدتی را در عدن و بغداد گذراند؟
بله ودیع با عدن ارتباطی داشت. این مساله از دلایل ایجاد حساسیت در داخل «جبهه مردمی» شد. جبهه در بعضی از کشورهای دوست شعبه داشت. اما ودیع بر کانال های ویژه ای از خارج از دفاتر جبهه حساب کرده بود. در مناطق دیگری از جمله الجزایر و سومالی نیز دفاتری را دایر کرده بود.
آیا با سیاد بری هم روابطی داشت؟
آن قدر رابطه شان خوب بود که مثل ماه عسل بود، اما در عملیات ]هواپیمایی[ «لوفتهانزا» (در ماه دهم 1977( رابطه شان به پایان رسید.
آیا جلسه کمیته مرکزی جبهه در جرش طوفانی بود، آیا به دلیل «فرودگاه الثوره» ودیع سرزنش شد؟
این جا باید او را به عنوان یک موضوع بررسی کنیم. احساس شکست وجود داشت. و در شکاف شکست هر طرفی تلاش می کرد مسئولیت را به گردن دیگری بیندازد. گروهی نزد ما بودند که آنها را چپ های جوان یا تندرو می نامیدند که آنها را مسئول تنش روابط با اردن به دلیل کارهایشان می کردند. تیمی هم بود که آنها را راست گراهای جبهه می نامیدیم که مسئول درگیر شدنشان در کارهایی می دانستیم که می گفتیم «ما نیازی به این کارها نداریم». در نظر این افراد ودیع در جمع راست گراهای جبهه بود. اما چپی ها که جوان های جدید نمایندگان آنها بودند دکتر حبش آنها را رهبری می کرد. واقعیت این است که نایف حواتمه اصرار داشت که حبش را متهم کند که او راست گرا است حبش تلاش می کرد این اتهام را رد کند و مسئولیت کار را به گردن مجموعه جوان های چپ گرا بیندازد. به اعتقاد من چپ های جوان در جبهه احساس می کردند که آینده ای برای مقاوت نیست برای همین می خواستند از جبهه بیرون بیایند با تحمل مسئولیتی که آنها را راست گرا می نامیدند.
بعد از حوادث اردن «جبهه مردمی» با بحران مالی خفقان آوری مواجه شد.
آیا حساسیت میان ارتش و حداد در همان روزهای جرش به وجود آمد؟
می توان گفت از همان موقع شروع شد اما عیان نشده بود و مثل اتفاقاتی که بعدا افتاد، نبود. انتظار می رفت در آن روزها رهبران کادر خارجی بر امور مسلط می شدند. بعد از اخراج مقاومت از اردن پیشنهاد شد که کادر عملیات خارجی با کادر عملیات نظامی ادغام شود. یعنی این که یک رهبری واحد برای عملیات خارجی و نظامی و امنیتی و شبه نظامی ایجاد شود. البته این موضوع به آن شیوه ای که طرح شده بود قابل بررسی نبود. عملا بودجه عملیات خارجی قطع شد. درباره ودیع بودجه قطع نشد به خصوص این که از لحاظ تاریخی او مسئول حل بحران های مالی بود. حتی در «جنبش ملی گرایان عرب» او مسئول اداری تامین مالی و چاپ و همه کارهای مربوط به کار روزانه بود.
ادامه دارد...
نظر شما :