یازدهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
هواپیماربایی های بزرگ فلسطینی ها چگونه انجام شد؟
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش یازدهم این کتاب را می خوانید:
ودیع حداد چگونه کار می کرد؟
اطلاعات از عناصر جمع آوری اطلاعات می رسید. اطلاعات نزد کمیته طرح ریزی جمع می شدند و وقتی که انتخاب هدف نهایی می شد دیگر موضوع به کمیته اجرایی مربوط می شد. جمع آوری اطلاعات از اهداف شخصیت های اسرائیلی را آغاز کردیم. ما می گفتیم 25 سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم یهودی ها همچنان دنبال کسانی که آنها را مجرمان نازی می نامیدند، بودند. فهرستی تهیه کردیم که شامل دیوید بن گوریون و موشه دایان و دیگران می شد. ترور دایان در امریکا و بن گورین در سوئد را بررسی کردیم. یک نفر را به امریکا فرستادیم تا تعقیب دایان را انجام دهد اما مساله برای مرحله اجرا ابلاغ نشد، دو نفر هم به سوئد فرستادیم که دستگیر شدند. اطلاعاتی درباره سفارت خانه ها و موسسه های اقتصادی جمع آوری کردیم، علاوه بر آن حمله به اهدافی در داخل که دستگاه نظامی عادی نمی توانست به آنها دسترسی داشته باشد را نیز لحاظ کردیم. به موجب آن سینما «حین» در تل آویو در 1974 منفجر شد و عملیات فرودگاه اللد در 1972 انجام شد.
در این جا به ایستگاه بزرگ هواپیماربایی ها می رسیم، به فرودگاه «الثوره» در امان. چه کسی تصمیم اجرای آن را گرفت؟
حدس می زنم تصمیم آن را دکتر جورج حبش گرفت. منطقه در فضای مسابقات راجرز بود که جمال عبدالناصر آن را پذیرفته بود. اعضای کادر رهبری تحلیلی داشتند که مفادش این بود که قبول راه حل مسالمت آمیز یعنی سرکوب مقاومت فلسطینی. در چنین فضایی حبش نامه ای به ودیع حداد فرستاد که می توان گفت خلاصه اش در دو کلمه بود «منطقه را آتش بزن». این به آن معنا بود که از ودیع خواسته می شد که کار تغییر فضا و معادلات را پیش ببرد. به این ترتیب آماده ربودن مجموعه ای از هواپیماها شدند. هواپیمای «عال» و هواپیمای سوئیس ایر و سومی هواپیمای بریتانیا و چهارمی امریکایی بود. عملیات هواپیمایی عال در هوا ناکام ماند. سوئیسی و امریکایی در فرودگاه الثوره منفجر شدند و به همراه آنها هواپیمای وابسته به خطوط هوایی بریتانیا که یک جوان فلسطینی از بحرین طی عملیاتی ربود، اما هواپیمای امریکایی دیگر در فرودگاه قاهره منفجر شد.
از اهداف عملیات همچنین مطالبه از اسرائیل برای آزادی اسرای فلسطینی بود. در لندن لیلی خالد آزاد شد و کسانی که در زوریخ در 1969 دستگیر شده بودند آزاد شدند.
آیا ودیع حداد اتاق عملیات و وسایل ارتباطی پیشرفته در اختیار داشت؟
در آن موقع اصرار بر این بود که از تکنولوژی برای تماس ها استفاده نشود. تماس ها شخصی بودند. یکی می رفت و یکی دیگر می آمد. در دوره آماده سازی طرح ریزی در دفتر ودیع بود و عناصر اجرایی نیز به دنبال او بودند. مجریان عملیات کار خود را از بیروت و جاهای دیگر بر اساس نوع هدف انجام می دادند. تصمیم نهایی در بیروت گرفته می شد. اجراها پیچیده بودند. ارسال عوامل اجرا و تامین اسلحه و هماهنگی ها.
تامین اسلحه برای عملیاتی مثل آن چه در زوریخ رخ داد چگونه انجام می شد؟
مجموعه ای از دستورالعمل ها در اختیار بود. عده ای اطلاعات جمع آوری می کردند و اطلاعات کاملی درباره هدف ارائه می دادند. انتقال اسلحه را مجموعه دومی بر عهده می گرفت که ارتباطی با مجموعه اول نداشت. سلاح را شخصی تحویل می داد که هیچ ارتباطی با مجموعه نداشت و تسلیم عوامل اجرا می کرد. شخصی از عوامل اجرا کسی را که سلاح ها را تحویل می داد می شناخت و بعد از تحویل سلاح مکان را ترک می کرد. مجریان نمی دانستند چه کسی اطلاعات را جمع آوری کرده و چه کسی سلاح ها را رسانده است. بنابراین اگر مجری عملیات دستگیر می شد هیچ اطلاعاتی درباره دیگران نداشت. آموزش هایی به مجریان درباره رفتارشان در صوت دستگیری داده شده بود. آموزش ها بر اساس مطالعات قانونی انجام شده بود. شخصی نقش بازجو یا قاضی را بازی می کرد و سوال های احتمالی را طرح می کرد و آموزش آنها بر اساس جواب هایی که انتظار می رفت بدهند تا فقط تنها آنها پاسخگو باشند، انجام می شد. شعار این بود که هر کسی که در این راه کار می کند سرنوشتش یا زندان است یا شهادت و باید آماده آن باشد.
آیا ودیع هنگام ربودن هواپیماها به فرودگاه الثوره به امان هم رفت؟
بله در آن جا چگونگی استقبال از هواپیماها را بررسی می کرد. مدتی قبل از آن به آن جا رفت تا مکان فرود هواپیما را آماده کند. یک فرودگاه نظامی قدیمی انتخاب شد که در زمان جنگ جهانی دوم از آن استفاده می شد. نمی شد هواپیماها را بعد از ربودن به فرودگاه بین المللی امان هدایت کرد. بعد از عملیات یک دقیقه بحث کرد و از مهندس ها و خلبان ها خواست تا مکانی را مشخص کنند.
چه کسی قصه فرودگاه الثوره را می دانست؟
کمیته اطلاعات از عملیات اطلاع داشت اما به طور خاص از مکان آن خبر نداشت. انتخاب مکان از مسئولیت های ودیع و مسئول نظامی و مسئول امنیتی در فرودگاه امان بود. با عنوان بازرسی از مرکز آموزش بر سر آن بحث می شد.
چرا اردن انتخاب شد؟
به دلایل مختلف از جمله توانایی ما برای کنترل بر هواپیماها به دلیل وجود ابزارهای جنگی. دیگر این که کشور (اردن) نمی توانست بعد از فرود هواپیماها بدون خطر درگیری گسترده بر هواپیماها مسلط شود.
ادامه دارد...
نظر شما :