خطاهای "اردوغان"

۲۷ تیر ۱۳۹۵ | ۱۹:۱۶ کد : ۱۹۶۱۲۸۲ سرخط اخبار

زمانی که رئیس جمهور رجب طیب اردوغان گفت که می خواهد ترکیه را تغییر دهد، منظورش به این شکل نبود. این پنجمین بار است که از سال 1960 ارتش ترکیه سعی به کودتا کرده است. حتی اگر این یکی شکست بخورد (که به نظر می رسد در این کودتا دولت پیروز شود)، ثبات جنبش سیاسی اردوغان را زیر سؤال می برد. چگونه ممکن است رهبری که سیزده سال پیش با چنین وعده ای قدرت را در دست گرفت، تا این میزان از مسیر اصلی خارج شود؟

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، حزب عدالت و توسعه ترکیه (AKP) در دوم نوامبر 2002 به قدرت رسید. AKP سی وچهار درصد آرا را از آن خود کرد. نه لزوماً به این دلیل که یک سوم رأی دهندگان ترک از مواضع محافظه کارانه دینی و اجتماعی اردوغان حمایت می کردند، بلکه به این دلیل که خواستار ایجاد تغییر بودند. سال گذشته ترکیه شاهد رسوایی های فراوان و فساد، بحران های بانکی و کاهش ناگهانی ارزش لیر ترکیه در برابر دلار آمریکا بود.

اردوغان در ابتدا به دلیل محکومیت به تحریکات مذهبی ساختگی در دوره فعالیتش به عنوان شهردار استانبول، از داشتن پست دولتی ممنوع شده بود. اما او وعده دولت سالم با آغازی تازه را داد. بسیاری از ترک ها تحت تأثیر قرار گرفتند و خواستند حزب عدالت و توسعه را امتحان کنند.

AKP نیز خوش شانس بود. ازقضا، دلیلش به کودتای 1980 علیه اردوغان بازمی گردد. پس از اینکه ارتش ترکیه دولت را برکنار کرد، یک قانون اساسی جدید ایجاد کرد تا در قوانین آشفته ی ترکیه ثبات ایجاد کند. به منظور جلوگیری از یک پارلمان از هم گسسته یا شکل گیری وضعیتی که در آن دولت به احزاب متعدد کوچک تقسیم شود (گاهی در اسرائیل اوضاع این گونه بوده است)، قانون اساسی که در سال 1982 توسط ارتش اعمال شد تمام احزاب را به داشتن حداقل 10 درصد رأی برای ورود به پارلمان مشروط کرد. احزابی که رأی نمی آوردند کرسی هایشان در مجلس بین دیگر احزاب توزیع می شد (در انتخابات سال 2002 پنج حزب بین 5-9 درصد رأی آوردند). به طور خلاصه، یک-سوم آرا موفق شد دو-سوم مجلس را بگیرد. این مسئله باعث شد AKP از آن زمان به بعد تقریباً هر کاری می خواهد انجام می دهد. یکی از اولین اقداماتش چه بود؟ تغییر قانون تا اردوغان بتواند وارد دولت شود.

با این حال، اردوغان بازهم توانست تحسین و ستایش مردم را به دست آورد. او ارز را تثبیت کرد و سپس شش صفر از لیر ترکیه را انداخت. با این کار دیگر لازم نبود میلیونر باشی تا در ترکیه یک کوکا بخری. او همچنین دستور کاری برای تجارت پیش رو گرفت که سرمایه گذاری را آسان تر کرد و مطمئن شد که دولت و شرکای خصوصی سرمایه گذاری را گسترش دهند. بسیاری از قشر مرفه ترک در ترکیه اروپایی زندگی و سرمایه گذاری می کردند و به ندرت به آناتولی مرکزی می آمدند؛ به جز معدود سفرهایی به آنکارا. اما AKP و شرکایش در شهرهایی مانند قونیه و قیصریه سرمایه گذاری کردند. ترک ها نه تنها پولدار شدند، بلکه برای اولین بار اقشاری از جامعه که مدت هاست نادیده گرفته شده بودند، احساس دریافت احترام کردند.

بااین حال، درزمینهٔ اقتصاد اردوغان خوش شانسی آورد. با توسعه اقتصاد ترکیه، نرخ زادو ولد کاهش و طول عمر افزایش یافت و به این ترتیب جمعیتِ نیروی کار نیز بیشتر شد. این رونق اقتصادی شبیه به تحول شرق آسیا در آخرین دهه قرن بیستم بود.

اما روندهای بسیار نگران کننده ای نیز به وجود آمد. گرچه نسبت بدهی- تولید ناخالص داخلی ترکیه پایین و حدود سی وسه درصد است (آماری که یونان، اسپانیا، پرتغال و حتی آمریکایی ها را بهت زده می کند)، طبق آمار تحلیلگران بدهی های بانک های خصوصی سر به فلک کشیده است. اکثر ترک ها امیدی ندارند بتوانند بهره وام های خود را پرداخت کنند. این بدان معنی است که حتی اگر آمار رسمی امیدبخش باشند، بازهم ابرهای تیره در افق قابل روئیت اند.

علاوه بر این مسائل، استکبار اردوغان نیز بود. پس از آنکه حزبش در انتخابات متوالی پیروز شد، دیگر حتی تظاهر هم نمی کرد که حامیِ تمام ترک هاست. او با پشت کردن به سکولاریسمی که آتاتورک بنیان گذار جمهوری ترکیه بیش از 90 سال پیش در این کشور ایجاد کرده بود، اعلام کرد: " من یک نسل مذهبی به وجود می آورم." به جای رسیدگی به افزایش 1400 درصدی قتل و کشتار علیه زنان، به زنان دستور داد در خانه بمانند و حداقل سه فرزند به دنیا آوردند. اردوغان نه تنها با سقط جنین، بلکه با عمل سزارین نیز مخالفت کرد و این اعمال را نقض اراده خدا خواند. او دیگر اهمیتی به تفکر لیبرال ترک نمی داد.

همین بلا بر سر مطبوعات نیز آمد. در ابتدا بسیاری از ترک ها برای دشمنی با ارتش و اعتقاد به اینکه اصلاحات و تعهدات اردوغان واقعی خواهد بود، از وی حمایت کردند. هرچند، خیلی زود فهمیدند که اردوغان مطبوعات آزاد نمی خواست، بلکه مطبوعات فرمان بردار و تابع می خواست. حتی انتقادات جزئی نیز پیگرد قانونی دارد. امروز در ترکیه بیش از هر کشور دیگری خبرنگار زندانی وجود دارد.

اردوغان به وضوح از مبارزه و جنگ لذت می برد و این شرایط را بدتر می کرد. شورش پارک گزی در سال 2013 به عنوان یک اعتراض زیست محیطی آغاز شد تا یکی از فضاهای سبز باقی مانده در استانبول را نجات دهد. اما تاکتیک ها و برخورد سنگین پلیس این اعتراض را به چیز بسیار بزرگ تری تبدیل کرد. سخنان آشتی جویانه ی رئیس جمهور آن زمان عبدالله گل وضعیت را آرام کرد. اما اردوغان از قصد شعله های آتش را بیشتر می کرد.

اردوغان خیلی زود به دوستانش هم پشت کرد. پیروان فتح الله گولن را در نظر بگیرید؛ یک فقیه ترک (اکنون در پنسیلوانیا زندگی می کند) که درباره صلح و بردباری مذهبی موعظه می کند. هم اردوغان و هم گولن از دست ارتش رنج بردند و هر دو تلاش کردند نفوذ ارتش در سیاست را از بین ببرند. به محض اینکه اردوغان دیگر نیازی به پیروان گولن نداشت، به آن ها پشت کرد. اموال و دارایی هایشان را مصادره کرد، به اتهام های ساختگی آن ها را دستگیر کرد و برچسب تروریستی به آن ها زد.

سیاست او با کردها نیز همین بدبینی ها را داشت. کردها به وعده های اردوغان امید داشتند تا شاید نارضایتی های چندین و چندساله شان برطرف شود. او حتی مذاکرات محرمانه با عبدالله اوجالان رهبر زندانی حزب کارگران کردستان را آغاز کرد. اما بعد از هر انتخابات اردوغان از وعده هایش دورتر می شد. هنگامی که کردهای ترکیه به حزب دموکراسی مردم (HDP) رأی دادند، از آن ها انتقام گرفت و جنوب شرقی ترکیه را به یک منطقه جنگی تبدیل کرد که یادآور بدترین روزهای دهه 1980 است.

اما بزرگ ترین مشکل سیاست خارجی اردوغان بود. او قول داد "هیچ مشکلی با همسایگان نخواهد داشت" اما تقریباً با تمام کشورهای همسایه درگیر شد. درآمدهای توریستی اول از سفر نکردن اسرائیلی ها و سپس روس ها سقوط کرد و پس از بمب گذاری های استانبول تقریباً همه تعطیلات خود را در جای دیگری سپری می کردند.

افزایش فرقه گرایی اردوغان و دشمنی شخصی اش با کردهای سوریه و رئیس جمهور سوریه بشار اسد، باعث شد گروه های تندرویی مانند جبهه نصرت و حتی داعش را وارد سوریه کند. حملات انتحاری در آنکارا و استانبول بسیاری از ترک ها را متقاعد کرد که صلح و امنیتی که اردوغان به آن ها وعده داده بود چیزی جز یک توهم نیست.

آیا کودتا اجتناب ناپذیر بود؟ نه. اما کسانی که این کودتا را طرح ریزی کردند احتمالاً بر این باور بودند که ترکیه را از یک رهبریِ ایدئولوژیک و ناملموس نجات می دهند. اردوغان قول داد که به نمایندگی از تمام ترک ها حکومت کند، اما این کار را نکرد. قول داد اقتصاد را بهبود دهد اما فساد شیوع یافت، ارز بی ثبات شد و یک رکود اقتصادی در انتظار کشور است. او قول صلح داد اما سیاست های جنگی او ترکیه را در خاورمیانه منزوی و این کشور را از غرب نیز جدا کرد. او قول امنیت داد، اما ترک ها می ترسند بمب گذاری های اخیر تنها نوک کوه یخ باشد. همزمان، کودتاچیان ممکن است بر این باور باشند که حضور مستمر اردوغان در قدرت آخرین شانس برای سرنگونی وی است.

اردوغان در قدرت باقی بماند یا نه، یک موقعیت خطرناک وجود وجود دارد. احتمال دارد تمام رهبران درگیر تملق و چاپلوسی شوند. مطبوعات آزاد رهبران را قادر می سازد بر چاپلوسی پای گذاشته و سیاست را بر اساس واقعیت مدرج کنند. اردوغان نه تنها پنجره به ترکیه، بلکه به دنیا را از دست داد. اکنون خطر واقعی فرارسیده است. اگر کودتا موفق شود، ترکیه آشفته باقی می ماند و هیچ رهبری وجود ندارد که شکاف ها را پر کند. اما اگر اردوغان در این کودتا پیروز شود، جرئت بیشتری برای تسریع سرکوب توطئه ها به دست می آورد؛ نه فقط توطئه های واقعی، بلکه توطئه هایی که در تخیل و توهماتش نیز شکل گرفته اند.

کلید واژه ها: اردوغان مطبوعات


نظر شما :