نوزدهمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
سوریه دیگر تهدیدی برای اسرائیل نیست
دیپلماسی ایرانی: برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش نوزدهم این یادداشت ها می آید:
با یکی از فعالان یهودی که نقشی فعال در بعضی سازمان های یهودی مدافع مصالح اسرائیل دارد، دیدار کردم. کم حرف زد اما صحبت هایش پرمعنا و پرمغز بود. اول از همه گفت: «سایکس پیکو تمام شد.» بعد گفت: «روابط مصر و اسرائیل گرم است. اما برای اردن می ترسم، ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن وقتی که با خانواده خلبان اردنی، کساسبه که به دست تروریست های افراطی آتش زده شد، ملاقات کرد حرف های تندی شنید، در طولانی مدت برای حکومت پادشاهی اردن می ترسد، الآن می تواند با حمایت دائمی امریکا – بریتانیا و شاید هم اسرائیل دوام بیاورد. ترس او به طور خاص از تحرکات خصمانه اسلام گراها و فلسطینی ها است.»
سپس درباره باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا گفت: «اوباما، رئیس جمهوری امریکا یا ضعیف است یا مرموز. آیا دستورالعمل خاصی دارد؟ اگر جواب بله است، دستورالعمل او چیست؟»
مورد پنجمی که درباره آن صحبت کرد، این بود: «نتانیاهو آسیب های بسیاری به روابط اسرائیل و امریکا زد.»
بعد گفت: «نژادپرستی همیشه در امریکا بوده است. در پایان دهه شست قرن گذشته کمی از شدت آن کاسته شد اما اخیرا دوباره بیدار شده است. و این خطرناک است. یکی از دلایل این بیداری احساس مستمر سیاه پوست های امریکا به این است که به آنها بی توجه می شود به خصوص نسبت به رفتار پلیس به شدت گلایه دارند. البته یک دلیل دیگر هم دارد، حمله ای که به اوباما از ابتدای ریاست جمهوری اش تا کنون شده و تندروهای جمهوری خواه رنگ سیاه پوست او را دستاویز قرار می دهند.»
سپس به سراغ یکی از مسئولین متنفذ در بزرگ ترین تجمع سازمان های یهودی امریکا در ایالات متحده رفتم. در ابتدای دیدارمان درباره اوضاع لبنان پرسید، گفتم: «بد است اما می تواند بدتر هم شود. الآن حداقل در حد معقولی است کسی به فکر جنگ نیست و همه از طیف های مختلف از داعش و جبهه النصره می ترسند. برای همین همه تلاش دارند مشکلات کشورهای همسایه را به داخل کشور نکشانند.»
بعد پرسید: «چرا تا حالا جنگ سنی - شیعه در لبنان در نگرفته است؟» جواب دادم: «برای این که حزب الله هر گونه وقوع جنگ داخلی در داخل کشور را رد می کند. خیلی ها تلاش کردند چنین اتفاقی بیفتد اما حزب الله اجازه نداد. گروه های اسلام گرای سنی افراطی کارهای بسیاری کردند تا دامن جنگ سوریه به لبنان هم کشیده شود اما هوشیاری حزب الله اجازه نداد چنین اتفاقی بیفتد.»
بعد من پرسیدم: «آیا به اعتقاد تو اسرائیل به مصلحت خود می بیند که پای جبهه النصره و داعش و امثال آنها را به مرزهای لبنان بکشاند و آنها را وارد جنگ با حزب الله کند؟» جواب داد: «حق داری این گونه فکر کنی. مواضع اسرائیل عبور النصره و گروه های مثل آن را از قنیطره به شبعا در جنوب لبنان آسان می کند. النصره اگر اسرائیل اجازه ندهد نمی تواند از آن مناطق عبور کند. اما حدس می زنم که مواضع النصره خیال اسرائیل را راحت کرده است. اسرائیل سربازهای آنها را درمان می کند. مرزها آرام هستند و عناصر جبهه النصره هیچ کار خصمانه ای علیه اسرائیل انجام نمی دهند. ارزیابی من این است که این مواضع جبهه النصره تغییر نخواهد کرد حتی اگر افراد مسلح آن به جنوب لبنان برسند، به هر حال شما باید بر مرزهای لبنان با اسرائیل تمرکز کنید. اگر النصره بتواند موافقت اسرائیل را بگیرد از مرزها عبور خواهد کرد. البته سامانه نظامی پیشرفته ای در حد و اندازه حزب الله در اختیار ندارد به خصوص از لحاظ موشکی. همچنین تجربه و خبرگی مبارزه مسلحانه و نظامی را هم ندارد. ارتشی در اختیار دارد، اگر بشود به آن ارتش گفت، اما سال ها وقت می خواهد تا بتواند به طور هم زمان وارد جنگ های چریکی و نظامی شود. سوریه ای که همیشه اسرائیل را تهدید می کرد دیگر تمام شده است. سوریه دیگر از این نکبت و ویرانی یا بهتر است بگوییم فاجعه برنخواهد خاست مگر بعد از حداقل 50 سال. برای همین دیگر تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود. حتی اگر در سوریه حکومت سنی بر روی کار بیاید نمی تواند النصره را علیه اسرائیل بسیج کند. در حالی که در لبنان حتی سنی ها مثل حزب الله با اسرائیل دشمن هستند. حزب الله یک حامی اساسی داشت که مجاور مرزهای سوریه و لبنان بود، آن هم اسد بود که یک خط ارتباطی گسترده و بازی با ایران از طریق مرزهای سوریه – عراق و عراق – ایران ایجاد کرده بود.»
از او درباره یمن پرسیدم، جواب داد: «شش ماه پیش با کاخ سفید تماس گرفتم و نسبت به افزایش فعالیت الحوثی ها در این کشور هشدار دادم. درباره فعالیت ها و طرح های آنها گفتم و تاکید کردم که طرحی ایرانی را اجرا می کنند. ساکت بودند و می شنیدند اما هیچ کار نکردند. بار دوم با کاخ سفید تماس گرفتند که به من گفتند که تحرکاتی را آغاز کرده اند. اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد. بعدش دیدیم که چه شد، همه دنیا می بینند که در یمن چه می گذرد. بعد از کاخ سفید زنگ زدند و گفتند: حق با تو بود.»
سپس درباره عراق پرسیدم، گفتم به نظرت دلیل فروپاشی ارتش عراق چه بود؟ آیا از این مساله درس گرفتید؟ آیا به موجب اتفاقاتی که در عراق افتاده آیا امریکا به ایران فشار خواهد آورد تا به موازات پرونده هسته ای پرونده های منطقه ای را نیز بگشاید؟
جواب داد: «مشکل دقیقا همین است. مدت ها است که از کاخ سفید می خواهیم به شکلی میان گفت وگوها یا مذاکرات هسته ای با قضایای منطقه ای پیوندی ایجاد کند تا ایران بعد از رسیدن به توافق هسته ای نتواند کل منطقه را تصاحب کند. به خصوص بعد از این که به پول های کلان بلوکه شده اش دسترسی پیدا کند. اما هیچ اتفاقی نیفتاده است و ایران به کار خودش ادامه می دهد. ایران در یمن یا در جاهای دیگر هیچ وقت نتوانست حکومت موفق و خوبی تاسیس کند. سیاستش مبتنی بر ایجاد سازمان ها و احزاب و گروه های شبه نظامی است، آنها را آموزش نظامی می دهد و پول و سلاح به آنها می دهد و حمایت سیاسی از آنها می کند. از این طریق نفوذ منطقه ای خود را بیشتر می کند. ایران نمی خواهد مسئولیت اقتصادی و امنیتی این کشورها را بر عهده بگیرد. این دقیقا کاری است که در لبنان و عراق کرد و الآن هم مشابه همان سیاست را در یمن و سودان و جاهای دیگر می کند. تا هر وقت که بتواند به این سیاست ادامه می دهد.»
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :