انگیزه مخالفان توافق هستهای چیست؟
صادق زیباکلام در سرمقاله شرق نرشت:
«... هرگونه ضعفی در مذاکرات، این جرئت را به آنها (آمریکایی ها) می دهد که سنگرهای استقلال ما را اشغال کنند». «نمی گذاریم روحانی، آرمان های انقلاب را به باد دهد. حقیقت ٣٥ساله انقلاب نشان داده آنچه نهضت را نگه داشته و جلو برده حقوق دان ها نیستند، بلکه سرهنگ ها هستند. از حقوق دان ها به جز مذاکرات بی خاصیت ندیده ایم. امیدی به اینکه آبی از شیطان بزرگ گرم شود نیست». «خیلی ها بودند که با کدخدا ساختند، اما ببینید عاقبتشان چه شد؟ آزادی خرمشهر نشان داد می شود مقاومت کرد و در دهان کدخدا زد». این سه نقل قول متعلق به سه چهره شاخص و مقبول تندورهاست که چند روز پیش به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر بیان کردند. قصد نگارنده این نیست که نشان دهد سالروز یک واقعه ملی، نظیر آزادسازی خرمشهر، چگونه مستمسکی در دست مخالفان توافق هسته ای می شود که از آن برای بی اعتبارکردن مذاکرات با ١+٥ و رسیدن به توافق بهره برداری می کنند. احتمالا این روزها اگر هر مناسبت دیگری- اعم از ملی یا غیرملی- باشد، مخالفان توافق هسته ای، آن را عَلَم خواهند کرد تا از آن برای ضربه به وجهه دولت و تلاش های تیم مذاکره کننده هسته ای برای رسیدن به توافق، استفاده کنند.
اینکه مسئول تیم مذاکره کننده قبلی که قریب به شش سال با شش کشور، مذاکره کرد و نتوانست حتی به اندازه یک میلی متر پیشرفت و موفقیت به دست آورد... و به قول دکتر ولایتی، پشت میز مذاکره بیانیه اخلاقی می خواند و به جای پرداختن به موضوع هسته ای به ارائه راهکار برای رفع فقر در جهان می پرداخت و باعث شد کشور در سال های ٨٩ تا ٩٢شرایط ناخوشایند اقتصادی پیدا کند، حالا در رأس منتقدان تیم مذاکره کننده قرار گرفته و آزادسازی خرمشهر در سال ٦١ را به مذاکرات هسته ای می چسباند، خیلی نیازی به تجزیه و تحلیل ندارد، اما این سه نقل قول و حجم گسترده ای نقل قول های مشابه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که به راستی انگیزه مخالفان توافق هسته ای با غرب چیست؟ آیا آنها نگران هستند این توافق آن طور که باید و شاید برای منافع ملی ما دستاوردی به همراه نداشته باشد؟ یا آنکه اساسا نه هزینه و فایده منافع ملی چندان برایشان مطرح است و نه جزئیات توافق، بلکه مسئله مهم برایشان آن است که اگر تهران- واشنگتن به توافق برسند، تکلیف مواضع آنها در قبال غرب چه خواهد شد؟
این ابهام و تردید از آنجا هر روز بیش ازپیش تقویت می شود که هر چه جلوتر می رویم و به دهم تیرماه نزدیک تر می شویم، یک طیف سیاسی مشخص، به طور منظم بر حجم آتش توپخانه علیه دولت روحانی و حامیان توافق هسته ای می افزاید. اگر یادمان باشد در نخستین روزهایی که بیانیه لوزان قرائت شد، این جریان با برداشتن علم «فکت شیت»، علیه مباحث اعلام شده جبهه گیری کرد. سپس به تدریج این علم را زمین گذاشته و خواهان آن شدند که تیم مذاکره کننده باید مخالفان بیانیه را مجاب کند که «برنامه جامع اقدام مشترک» به سود ایران است. آن را هم کنار گذاشتند و مسئله «دبه» را در بوق کردند. پس از آن، موضوع بازدید از مراکز نظامی را مطرح کردند و سرانجام امروز به کل و به جزء و به اصل و به فرع، توافق هسته ای را کنار گذارده و حرف دلشان را می زنند که همان داستان مخاصمه با آمریکاست. به باور نگارنده، مسئله آنها توافق هسته ای نیست، مسئله این است که دولت یازدهم و تیم مذاکره کننده نظام، چرا به ایالات متحده اطمینان کرده اند. در عین حال به نظر می رسد از این مرحله هم در حال عبور بوده و به تدریج مطرح می کنند که اساسا چرا با آمریکایی ها مذاکره کردید؟
آمریکا که تغییری نکرده و از ابتدا، قابل مذاکره نبوده است. از اول هم آقای روحانی اشتباه کرده با تیم مذاکره کننده ایالات متحده وارد گفت وگو شده است. نقل قول هایی را که برای نمونه در ابتدای یادداشت آوردیم، مبین آن هستند که چرا دولت یازدهم فکر می کند می شود با ایالات متحده به تفاهم رسید؟ به بیان دیگر موضوع آنها نه مناقشه هسته ای، نه بازرسی از مراکز نظامی، نه تعداد سانتریفیوژ ها، نه برداشته شدن تحریم ها در یک یا چند مرحله و نه هیچ یک از بهانه هایی است که بعد از لوزان مطرح کرده اند.
موضوع تندروها این است که چرا عده ای به جای تقویت مقابله با ایالات متحده، فکر کرده اند می توان با ایالات متحده به نتیجه رسید؟ به نظر می رسد به جای مذاکره با ١+٥، باید ابتدا مذاکراتی میان خودمان داشته باشیم که به راستی با موضع این جریان چه می خواهیم بکنیم؛ چون هر نوع مصالحه ای بین ایران و آمریکا بر سر برنامه هسته ای صورت بگیرد، این گروه با آن به مخالفت خواهند پرداخت؛ چراکه «دلواپس» آن هستند که سکه آنها در بین حامیان خودشان هم از رونق بیفتد.
«... هرگونه ضعفی در مذاکرات، این جرئت را به آنها (آمریکایی ها) می دهد که سنگرهای استقلال ما را اشغال کنند». «نمی گذاریم روحانی، آرمان های انقلاب را به باد دهد. حقیقت ٣٥ساله انقلاب نشان داده آنچه نهضت را نگه داشته و جلو برده حقوق دان ها نیستند، بلکه سرهنگ ها هستند. از حقوق دان ها به جز مذاکرات بی خاصیت ندیده ایم. امیدی به اینکه آبی از شیطان بزرگ گرم شود نیست». «خیلی ها بودند که با کدخدا ساختند، اما ببینید عاقبتشان چه شد؟ آزادی خرمشهر نشان داد می شود مقاومت کرد و در دهان کدخدا زد». این سه نقل قول متعلق به سه چهره شاخص و مقبول تندورهاست که چند روز پیش به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر بیان کردند. قصد نگارنده این نیست که نشان دهد سالروز یک واقعه ملی، نظیر آزادسازی خرمشهر، چگونه مستمسکی در دست مخالفان توافق هسته ای می شود که از آن برای بی اعتبارکردن مذاکرات با ١+٥ و رسیدن به توافق بهره برداری می کنند. احتمالا این روزها اگر هر مناسبت دیگری- اعم از ملی یا غیرملی- باشد، مخالفان توافق هسته ای، آن را عَلَم خواهند کرد تا از آن برای ضربه به وجهه دولت و تلاش های تیم مذاکره کننده هسته ای برای رسیدن به توافق، استفاده کنند.
اینکه مسئول تیم مذاکره کننده قبلی که قریب به شش سال با شش کشور، مذاکره کرد و نتوانست حتی به اندازه یک میلی متر پیشرفت و موفقیت به دست آورد... و به قول دکتر ولایتی، پشت میز مذاکره بیانیه اخلاقی می خواند و به جای پرداختن به موضوع هسته ای به ارائه راهکار برای رفع فقر در جهان می پرداخت و باعث شد کشور در سال های ٨٩ تا ٩٢شرایط ناخوشایند اقتصادی پیدا کند، حالا در رأس منتقدان تیم مذاکره کننده قرار گرفته و آزادسازی خرمشهر در سال ٦١ را به مذاکرات هسته ای می چسباند، خیلی نیازی به تجزیه و تحلیل ندارد، اما این سه نقل قول و حجم گسترده ای نقل قول های مشابه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که به راستی انگیزه مخالفان توافق هسته ای با غرب چیست؟ آیا آنها نگران هستند این توافق آن طور که باید و شاید برای منافع ملی ما دستاوردی به همراه نداشته باشد؟ یا آنکه اساسا نه هزینه و فایده منافع ملی چندان برایشان مطرح است و نه جزئیات توافق، بلکه مسئله مهم برایشان آن است که اگر تهران- واشنگتن به توافق برسند، تکلیف مواضع آنها در قبال غرب چه خواهد شد؟
این ابهام و تردید از آنجا هر روز بیش ازپیش تقویت می شود که هر چه جلوتر می رویم و به دهم تیرماه نزدیک تر می شویم، یک طیف سیاسی مشخص، به طور منظم بر حجم آتش توپخانه علیه دولت روحانی و حامیان توافق هسته ای می افزاید. اگر یادمان باشد در نخستین روزهایی که بیانیه لوزان قرائت شد، این جریان با برداشتن علم «فکت شیت»، علیه مباحث اعلام شده جبهه گیری کرد. سپس به تدریج این علم را زمین گذاشته و خواهان آن شدند که تیم مذاکره کننده باید مخالفان بیانیه را مجاب کند که «برنامه جامع اقدام مشترک» به سود ایران است. آن را هم کنار گذاشتند و مسئله «دبه» را در بوق کردند. پس از آن، موضوع بازدید از مراکز نظامی را مطرح کردند و سرانجام امروز به کل و به جزء و به اصل و به فرع، توافق هسته ای را کنار گذارده و حرف دلشان را می زنند که همان داستان مخاصمه با آمریکاست. به باور نگارنده، مسئله آنها توافق هسته ای نیست، مسئله این است که دولت یازدهم و تیم مذاکره کننده نظام، چرا به ایالات متحده اطمینان کرده اند. در عین حال به نظر می رسد از این مرحله هم در حال عبور بوده و به تدریج مطرح می کنند که اساسا چرا با آمریکایی ها مذاکره کردید؟
آمریکا که تغییری نکرده و از ابتدا، قابل مذاکره نبوده است. از اول هم آقای روحانی اشتباه کرده با تیم مذاکره کننده ایالات متحده وارد گفت وگو شده است. نقل قول هایی را که برای نمونه در ابتدای یادداشت آوردیم، مبین آن هستند که چرا دولت یازدهم فکر می کند می شود با ایالات متحده به تفاهم رسید؟ به بیان دیگر موضوع آنها نه مناقشه هسته ای، نه بازرسی از مراکز نظامی، نه تعداد سانتریفیوژ ها، نه برداشته شدن تحریم ها در یک یا چند مرحله و نه هیچ یک از بهانه هایی است که بعد از لوزان مطرح کرده اند.
موضوع تندروها این است که چرا عده ای به جای تقویت مقابله با ایالات متحده، فکر کرده اند می توان با ایالات متحده به نتیجه رسید؟ به نظر می رسد به جای مذاکره با ١+٥، باید ابتدا مذاکراتی میان خودمان داشته باشیم که به راستی با موضع این جریان چه می خواهیم بکنیم؛ چون هر نوع مصالحه ای بین ایران و آمریکا بر سر برنامه هسته ای صورت بگیرد، این گروه با آن به مخالفت خواهند پرداخت؛ چراکه «دلواپس» آن هستند که سکه آنها در بین حامیان خودشان هم از رونق بیفتد.
نظر شما :