ضرورت تصمیم های فرامتنی در مذاکرات هسته ای
دیپلماسی ایرانی : نخستین نکته قابل توجه این است که پرونده هسته یی جمهوری اسلامی ایران دارای ماهیت و ابعاد فنی، حقوقی، سیاسی و راهبردی است. اما از همان ابتدا مشخص بود که از نظر امریکا و اروپا این پرونده ماهیت سیاسی و راهبردی دارد. از این رو، اکنون پس از شش دور مذاکرات کاملاآشکار شده که ابعاد فنی و حقوقی این پرونده خاتمه یافته و تنها بعد سیاسی و راهبردی آن همچنان لاینحل باقی مانده است. پس، راه حل مساله و بحران غیرضروری هسته یی در گرو اراده سیاسی و تصمیم راهبردی است.
2- پرونده هسته یی ایران به عنوان یک متن در یک سیاق و بافت سیاسی و راهبردی خاص تعریف و تکوین یافته است. به گونه یی که این پرونده را بدون درک این سیاق و ساخت سیاسی و راهبردی نمی توان فهم و حل کرد و در مورد آن به مذاکره پرداخت. اما افزون بر این، توافق ژنو موسوم به برنامه اقدام مشترک به عنوان یک متن نیز در دست است که تعهدات و تضمین های طرفین را تعیین کرده است. اما این متن سیاسی – حقوقی نیز در این ظرف سیاسی و راهبردی تفسیر می شود. اگر متن و زمینه هر دو سیاسی است، پس راه حل مساله نیز مستلزم و متضمن اراده سیاسی و تصمیم راهبردی است.
3- جمهوری اسلامی ایران، اراده سیاسی و تصمیم راهبردی خود در مذاکرات هسته یی را آشکارا نشان داده است، به گونه یی که اول با جدیت تمام در راه حل و فصل مسالمت آمیز پرونده وارد مذاکرات هسته یی شده است. دوم، به رغم سوءظن ها و بی اعتمادی نسبت به امریکا، با این کشور وارد مذاکره شده است. سوم، محدودیت برنامه هسته یی خود را نپذیرفته است. چهارم، در جهت شفاف سازی هسته یی، نظارت بیشتر و گسترده تر و بازرسی های فراتر از تعهدات بین المللی را پذیرفته است. پنجم، به خواسته ها و حقوق هسته یی حداقلی خود اکتفا کرده است.
4- اکنون نوبت امریکا و به ویژه دولت اوباماست که برای حل و فصل مسالمت آمیز که حداقل های حقوق هسته یی ایران را تامین و تضمین کند، باید دست به اخذ تصمیم های سیاسی و راهبردی بزند. اول، امریکا و اوباما باید منافع ملی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مستقل و مطمئن را به رسمیت بشناسد. دوم، جایگاه و نقش منطقه یی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه یی مثبت، مسوولیت پذیر و سازنده را به رسمیت بشناسد. سوم، امریکا و اوباما باید بر پایه اصل همزیستی مسالمت آمیز عمل کند. به گونه یی که می توان با وجود اختلاف نظرها، باورها، ارزش ها و منافع در کنار ایران مستقل و انقلابی زندگی کند. چهارم، اوباما باید سیاست داخلی را از سیاست خارجی، به ویژه در مذاکرات هسته یی جدا کند. اتخاذ مواضع رادیکال برای خشنودی مخالفان و تندروهای داخلی در واشنگتن به جای حل بحران، آن را تشدید می کند، چون از یک سو، سطح انتظارات تندروها در امریکا از مذاکرات را افزایش می دهد و از سوی دیگر، بی اعتمادی تهران نسبت به خود را افزایش می دهد.
پنجم و مهم تر از همه امریکا باید بین منافع ملی خود و رژیم اسراییل تفکیک و تمایز قایل شود، چون به گفته ناظران سیاسی در امریکا، سال هاست که امریکا گروگان این رژیم جعلی است و در سیاست های جهانی این دم سگ است که سگ را می جنباند و نه برعکس.
اگر امریکا و اوباما این پنج تصمیم سیاسی و راهبردی را بگیرند، پرونده هسته یی ایران قبل از سوم آذر نیز به ایستگاه سیاسی می رسد. در این شرایط مذاکرات هسته یی پس از طی شش خوان در نیویورک و در خوان هفتم به نتیجه می رسد. در غیر این صورت و بدون اتخاذ این تصمیم های سیاسی و راهبردی، این پرونده همچنان مفتوح خواهد ماند و نباید انتظار برخاستن دود سفید از آسمان ابری نیویورک کشید. اوباما به خوبی می داند که پرونده های راهبردی را با اراده سیاسی و تصمیم و تصمیم راهبردی می توان مختومه کرد. همانگونه که نیکسون در سال 1972 این گونه عمل کرد. راه حل، پذیرش حق غنی سازی ایران در مقابل تضمین های درون متنی و اخذ تصمیم راهبردی فرامتنی است.
استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه*
این مطلب برای نخستین بار در روزنامه اعتماد مورخ 31 شهریور ماه 1393 منتشر شده است .
نظر شما :