کیف، میدان منازعه شرق و غرب
درسی که اوکراین به کشورهای منطقه داد
دیپلماسی ایرانی: تحولات اخیر در اوکراین که آن را به صحنه منازعه بین الملل میان غرب و روسیه تبدیل کرده، با تظاهرات و اعتراضات مردم در پایتخت این کشور پس از عدم الحاق کیف به تجارت آزاد با اروپا توسط مردم متمایل به تفکرات غربی شروع شد. البته شاید در این باره به جرات بتوان گفت بخشی از تقصیرها متوجه رییس جمهور فراری شده این کشور باشد؛ چرا که حدود 4 سال قبل یانوکویچ که خواهان پیوستن و ابلاغ اوکراین به تجارت آزاد به اروپا بود، به یکباره طی توافق با کرملین به سمت و سوی دیگری رفت. در نهایت زمینه و ظهور اعتراضات مردمی این بوده است. اما همین مساله ریشه در تاریخ نیز دارد. به عبارتی دخالت های نرم افزاری غرب و حمایت آنها از کشورهای هم مرز با روسیه و کمک به سران انقلاب های رنگی از مدت ها قبل نشان از یک منازعه ریشه دار، دارد که اوکراین را تبدیل به محل تلاقی قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای مانند روسیه و اتحادیه اروپا و آمریکا کرده است. با این حال پرسش قابل طرح این است که چرا و به چه دلیلی این منطقه و این کشور (اوکراین) چنین موقعیتی دارد؟ به طور حتم بی دلیل نیست؛ چراکه به گفته بیز مارک _ سیاستمدار آلمانی _ در سال 1870 برای اینکه بتوان روسیه را از پا اندخت باید اوکراین را از این کشور گرفته یا آن را تجزیه یا کاری نمود که این کشور با مشکلات اقتصادی، سیاسی و .. دست و پنجه نرم کند تا غرب به اهداف خود نزدیک شود. حال اگر اظهارات بیز مارک آلمانی را با واقعیت های کنونی کشور اوکراین مطابقت دهیم، متوجه می شویم که بحث اوکراین از حدود 150 سال قبل مورد منازعه اروپا و شوروی سابق بوده و ریشه عمیقی دارد. پرسش قابل طرح دیگر این است که چرا اوکراین حایز اهمیت است؟ برای پاسخ به این سوال به چند نمونه آمار و گفته بزرگان اکتفا می نمایم.
استالین در این باره گفته است: اوکراین و روسیه به منزله یک انسان بوده که اوکراین نقش سر را بر این بدن دارد. حال اگر این سر از بدن گرفته شود چه وضعی خواهد داشت؟ اگر نگاهی نیز به آمارها بیندازیم می بینیم که اوکراین به لحاظ کشاورزی و حاصل خیزی کشور کانادای بلوک شرق به حساب می آبد و به لحاظ صنعتی از آن به عنوان آلمان بلوک شرق یاد می شود. در عین حال 21 درصد خاک سیاه جهان که مناسب ترین خاک برای کشاورزی است متعلق به این کشور بوده و پس از برزیل از خاک غنی شده ای برخوردار است. به همین دلیل کشاورزی در این کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است و امروزه شاهد هستیم سویا و مواد کشاورزی دنیا در برزیل و اوکراین موجود است. به تعبیر بعضی اوکراین سیلوی نان اروپا هم هست. آمارهای فعلی نشان می دهد این کشور محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است.مآمریک
این آمارها به طور یقین این کشور را محل منازعه ای میان شرق و غرب تبدیل می کند. حال آمریکا و روسیه هر کدام به اوکراین چگونه نگاه می کنند؟ چنانچه بخواهیم اقدامات غرب و شرق را مورد ارزیابی قرار دهیم، بحث مفصلی را می طلبد که در این مقال نمی گنجد. اما به طور خلاصه می توان گفت، اصولا روس ها در نحوه برخورد با این رویدادها از ابزارهای سخت بهره می گیرند. همانگونه که شاهد هستیم، هنگامی که روسیه احساس کرد غرب خواهان رخنه به منطقه حساس و ژئوپولتیک این کشور (به گفته روس ها اوکراین حیات خلوتشان است) است، به سرعت اقدام به برگزاری مانور نظامی و راه های احتمالی ورود به قلمرو سرزمینی اوکراین را مسدود کرد، به طوری که ناتو تنها به دادن بیانیه اکتفا کرد. این نشان دهنده اهمیت اوکراین برای روسیه است. در مقابل غرب اصولا از اقدامات نرم افزاری استفاده می کند. نمونه آن نیز تجزیه شوروی سابق است، که اگر به خوبی مورد بررسی قرار گیرد می توان گفت رسانه ای مانند رادیو آزادی به عنوان یک اهرم نرم افزاری طی 50 سال موجب شد تا شوروی سابق به وضعیتی که همه می دانیم، تبدیل شود. به هر حال به نوعی می توان گفت غرب به دنبال مقابله با روسیه و نزدیک تر شدن به مرزهای چین برای مهار این کشور بوده و از هر ابزاری نیز بهره می برد. به طور حتم غرب نمی تواند کل اوکراین را در اختیار بگیرد اما می تواند آن را تجزیه کند. همچنین می تواند مرزهای خود را به روسیه نزدیک کند.
با این وجود رویدادهای اوکراین برآمده از تحولات داخلی است و نباید با هر حرکت، مردم، غرب و شرق سو استفاده کنند. خبرنگاری دراین باره سوالی را مطرح کرد که در پاسخ بیان کردم، در طی این تحولات سه گروه متضرر شدند: هم مردم، هم غرب و هم شرق. زیرا کسی از این وضعیت سود نخواهد برد. معتقدم با توجه به واقعیت های میدانی تنها راه برون رفت از وضعیت موجود و حتی جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع باید دولتی مورد توافق غرب و روسیه به عنوان یک حکومت موقت با هدف برگزاری انتخابات و تشکیل دولت دائمی، بر سر کار بیاید. این تنها راه حل بوده و هر راه حل دیگر موجب می شود مشکلات به قوت خود باقی بماند.
در عین حال اتفاقات اوکراین می تواند درسی برای کشورهایی که خود را سرسپرده غرب می دانند، باشد. ما هم می توانیم از این اتفاقات درس بگیریم. اگر به 4 یا 5 سال گذشته و اتفاقاتی که در مناطق شمال آفریقا و خاورمیانه طی عنوان انقلاب های مردمی یا بیداری اسلامی نگاهی بیاندازیم، درمی یابیم همه حکومت های دیکتاتوری که کاملا وابسته به غرب بودند، به چه آسانی سرنگون شدند. این نشان می دهد، هیچ کشوری از حوزه توطئه غرب به خصوص آمریکا به دلیل ماهیت و برخوردهای دوگانه غرب با ارزش ها مصون نیست. حکومت ها نباید به غرب وابستگی داشته باشند. چرا که دیدیم با دوستان خود چه کردند. این شاید درس بزرگی باشد.
انتشار اولیه : چهارشنبه 13 فروردین 1393/ باز انتشار : دوشنبه 18 فرورین 1393
نظر شما :