ظریف: پارسال میخواستم بازنشسته شوم
محمد جواد ظریف به روزنامه جام جم گفت:
*سال گذشته این موقع فکر نمی کردم(به وزارت خارجه ) بروم . اصلا تصوری از این شرایط نداشتم. سال گذشته این وقت ها دنبال این بودم که محل سکونتی در شمال درست کنیم و تقریبا تمام وقت را برویم آنجا. چون هوا آلوده بود، می خواستیم برویم در کوه ها زندگی کنیم که اواخر زندگی را به نوشتن و این کارها بگذرانم... احساس می کردم دوران بازنشستگی را آنجا بگذرانم (با خنده). البته این بازنشستگی قدری زودرس بود و سال های اول و دومش کمی مشکل بود. سال های بعد از بازگشت از نیویورک را می گویم. آن هم برای کسی که عادت داشت هر روز، ساعت هفت صبح سر کار برود و تا ساعت ۸ و ۹ شب محل کارش را ترک نکند. چنین آدمی باید حداکثر در هفته دو یا سه ساعت کلاس می رفت و بقیه اش را به روش دیگری می گذراند، حالا یا با چرخیدن در خیابان ها یا متر کردن اضلاع بازار تهران (باخنده)؛ خلاصه، پیش بینی این اوضاع را نداشتم.
*چون انتخابات ریاست جمهوری هم بود، تعدادی از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری در آن زمان محبت داشتند و پیشنهاد کردند به ستادشان بروم، اما من هیچ کدام از این پیشنهاد ها ازجمله پیشنهاد دوستان آقای دکتر روحانی را نپذیرفتم، چون خیلی آمادگی نداشتم همکاری کنم و بیشتر به این فکر بودم که چگونه این چند سال باقی مانده از عمر را بگذرانم.
*تا سه روز بعد از انتخابات هم فکر نمی کردم چنین چیزی باشد. دکتر روحانی قبلا همیشه لطف داشتند و قبل از انتخابات هم اوایل اسفند یک بار مطرح کرده بودند و بعد از انتخابات هم مطرح کردند، اما من خدمتشان عرض کردم از نظر روحی آمادگی ندارم، ولی اتفاقی که افتاد، این بود که در منزل، هم همسرم و هم فرزندان و عروس و دامادم خیلی اصرار می کردند که اگر توانی داری، در شرایط کنونی با توجه به شور و هیجان این انتخابات که بین مردم است، حق نداری منافع شخصی خودت را ترجیح بدهی. این بود که به معنای واقعی راه فرار نداشتم.
* می رفتم بیرون، دوستان و همکاران سابق تاکید می کردند که نباید از مسئولیت شانه خالی کنی. معمولا در این شرایط به منزل پناه می بردم، اما دیگر منزل پناهگاه خوبی نبود. بنابراین در شرایطی قرار داشتم که این وظیفه سنگین را به عهده گرفتم و حتما این حسن ظن بیش از همه از طرف رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور محترم و نمایندگان مجلس افتخار بنده است و باری بر دوش من.
*خانه شمال را هم گرفتیم، البته به درد خودم هم می خورد. هر موقع که فرصتی دست بدهد، سری می زنیم.
*همان طوری که رهبری فرمودند، امسال سال حماسه سیاسی و توافق ژنو هم حاصل حماسه سیاسی بود، یعنی امسال مردم با حضور خودشان این فرصت را فراهم کردند که در قالب آن، دنیا به این باور برسد که با فشار نمی تواند بین مردم ایران و حاکمیت جدایی بیندازد که آنها بتوانند به اهدافشان برسند و همین باعث شد به فکر تعامل با ایران بیفتند. واقعا امسال سال حماسه سیاسی بود و امیدواریم حماسه اقتصادی هم با یک نگاه درونزای مبتنی بر توانمندی های داخلی ضمن اعتدال و تعامل جهانی بتواند زمینه رقم زدن یک حرکت جدی را در حوزه اقتصاد به نفع معیشت مردم فراهم کند.
*مهم ترین دستاورد وزارت خارجه را شکستن فضای امنیتی که علیه ایران از سوی رژیم صهیونیستی ایجاد شده بود، می دانم. فضای ایران هراسی و به تبع آن شیعه هراسی و به دنبال آن، اسلام هراسی تا حد زیادی شکسته شده و برای همین است که شما می بینید نتانیاهو دست و پا می زند، شیون و داستان سازی می کند یا این قضیه اخیر کشتی را دروغ پردازی می کند. اینها همه به خاطر این است که آن فضای امنیتی که حاصل سال ها تلاش و سرمایه گذاری سیاسی بود، شکسته شد و این بزرگ ترین دستاوردی بود که به موجب حضور مردم در انتخابات و به تبع آن سیاست خارجی دولت تدبیر و امید رخ داد.
* امیدوارم هیچ وقت به خاطر مصلحت شخصی یا مصلحت کاری حرف خلاف به مقامات نزده باشم. گزارش عینی داده باشم و در این حوزه بین خودم و خدا و وجدانم راحتم که آنچه را به ذهنم رسیده گفتم، اما ادعا ندارم آنچه فکر می کردم درست بوده. حداقل ادعا دارم آنچه را براساس تحلیل خودم به آن رسیده بودم، با کمال صداقت و صراحت مطرح کردم. البته با توجه به سعه صدر رهبری و ریاست محترم جمهوری کنونی، هزینه ای برای این صراحتم پرداخت نکردم. در دوره گذشته البته این طور نبود، هزینه را به لطف خدا پرداخت کردم و از آن پشیمان نیستم.
* ادعا نمی کنم برنامه اقدام مشترک ژنو بی عیب و نقص است. بسیاری از نقدهایی که دیگران دارند، خود ما هم داریم ولی خب نقدها به دلم نمی نشیند؛ چرا؟ چون دوستان توجه نمی کنند که این یک سند توافق شده است. این یک متن نیست که من به تنهایی تهیه کرده باشم که حالا بیایند به این انتقاد کنند که این جمله را این گونه می نوشتی، قشنگ تر بود. بله حتما قشنگ تر بود، خیلی از جملاتش را اگر نوع دیگری می نوشتیم، زیباتر می شد یا بهتر منافع ما را تامین می کرد، اما خب دوستانی که نقد می کنند باید توجه می فرمودند که اگر کمی هم خودشان را جای طرف مذاکره کننده می گذاشتند، می دیدند این سند را باید با شش کشور به نتیجه می رساندند و من در عین خودباوری و اعتماد به نفس ـ که ناشی از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است ـ اعتقاد دارم که بالاخره آن شش کشور هم باید راضی بشوند که این سند یک سند مشترک بشود. در غیر این صورت اسمش دیگر نمی شود «برنامه اقدام مشترک»، چون دیگر «مشترک» نیست. ما فقط روی همین عنوان دو ساعت بحث کردیم و حتی روی تک تک کلمات، مدت ها بین خودمان یا با طرف مقابل جلسه داشتیم.
* فکر نمی کنم در نقدهایی که بیان شده، موردی را دوستان مطرح کرده باشند که به ذهن خود ما نرسیده باشد. البته بعضی موارد به نظر من ناشی از بی اطلاعی است. گاهی دوستان مواردی را پیشنهاد می کنند که اگر همان جمله ای که می گویند در سند آمده بود، یقین دارم که به احتمال نه صد درصد بلکه هزار درصد، همین دوستانی که الان نقد می کنند و می گویند چرا این نیامده، به همان انتقاد می کردند. بعضی مواردی که ترجیح می دادند در سند بیاید و الان انتقاد می کنند، اگر بود، آن وقت من احوالتان را می پرسیدم که دوستان چه حالی پیدا می کردند.اما خیلی دیگر از موارد به ذهن ما هم رسیده، شاید خیلی عباراتی بهتر از آنچه می گویند ما در متن پیشنهادی خودمان یا در طول مذاکرات مطرح کردیم، خب نتوانستیم بگیریم، همان طور که طرف مقابل خیلی نکاتی را مطرح کرد و نتوانست بگیرد.
*مشکلی که ما از نظر ابعاد تبلیغی داشتیم، این بود که کاخ سفید به محض آن که توافق انجام شد سندی دروغی را به اسم فکت شیت به فارسی و انگلیسی منتشر کرد، اما ما چون متعهد بودیم که به مردممان دروغ نگوییم حتی صبر کردیم ترجمه سند بعد از توافق انجام شود چون احساس کردیم در طول توافق ممکن است متن تغییر کند. بنابراین نمی خواستیم سندی را در اختیار مردم قرار دهیم که ذره ای با واقعیت فاصله داشته باشد. به همین دلیل ساعت ۵ / ۳ صبح که سند امضا شد، ساعت ۹ صبح ـ ۵ / ۱۱ صبح به وقت تهران ـ سند را به طور کامل ترجمه کردیم، اما متاسفانه برخی دوستان داخلی عجله کردند و ترجمه کاخ سفید از فکت شیت خودش را منتشر کردند. دو هفته بعد، جمله اول سرمقاله واشنگتن پست این بود که مشخصه بارز فکت شیت کاخ سفید، این است که آنها مواردی را که می خواسته اند، اما نتوانستند در توافق ژنو بگنجانند در قالب فکت شیت منتشر کرده اند. خب اگر این باشد، نشان می دهد که آنها حتما مشکلی با متن توافق داشتند که آن را منتشر نکردند، اما ما آنقدر با این متن راحت بودیم که اصل توافقنامه را منتشر کردیم.
*آنها مجبور شدند اول یک متن دیگری بدهند و بعد از دو سه هفته اوباما برود در سابان سنتر ـ که یک مرکز صهیونیستی است ـ بگوید ما غنی سازی را پذیرفتیم یا خانم شرمن برود در سرزمین های اشغالی مصاحبه کند و بگوید ما پذیرفتیم، خانم مرکل هم در سرزمین های اشغالی بگوید غنی سازی ایران ادامه پیدا می کند. این نشان می دهد که باید بپذیریم با همه روحیه سلطه طلبی، آمریکا قدر قدرت نیست. این برای من خیلی مهم است که دوستان ما، بخصوص نخبگان سیاسی حرفی را که ما عمری است می زنیم و با آن به دنیا آمده ایم که می گوییم «لاموثر فی الوجود الا الله» یعنی ما تنها قدر قدرت عالم را خدا می دانیم نعوذبالله به آمریکا اطلاق نکنند یعنی فکر نکنیم اگر آمریکا چیزی را پذیرفت، حتما به نفعش بوده است. اگر واقعا این طور بود، از روز اول می آمد عین سند را بیرون می داد.
*آمریکایی ها می خواستند غنی سازی را به هزار شرط موکول کنند، اما اجازه ندادیم. گفتیم غنی سازی در ایران هست و درباره چارچوبش فقط بحث می کنیم و درباره اصل غنی سازی بحث نخواهیم کرد. البته من در شرایط فعلی که مذاکره ادامه دارد، وارد جزئیات نمی شوم ولی بالاخره این مذاکره یا موفق می شود یا نمی شود دیگر، آن وقت یک روزی من می آیم سندهایی را که قبل از مذاکره بوده یعنی تا ساعت یک و نیم و دو بعد از نیمه شب هنگام امضای توافق و مواردی را که آمریکایی ها اصرار می کردند در سند گنجانده شود، اما در توافق نیامده در میان عموم مردم مطرح می کنم.
*من کم گلایه می کنم. گلایه هایی هم که هست، محدود است به حوزه انصاف و منافع ملی. یعنی توقعم از دوستان این است که منافع ملی را در نقدشان رعایت کنند. من یک مثال می زنم، بعد تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
*نقد به توافق ژنو از نظر ما محل شکایت نیست، اما اگر شما توافق ژنو را تعبیری کنید که به نفع دشمن شود، مثلا بگویید در توافقنامه، اصل غنی سازی در ایران پذیرفته نشده یا این اصل را که غنی سازی باید در ایران انجام شود زیر سوال ببرید یا بگویید ایران مجبور است به موضوعات موشکی بپردازد، خب اینها هم دروغ است و هم تشویش افکارعمومی و هم می تواند برای طرف مذاکرات مستند شود.
*درباره انصاف در نقد فقط خدا تصمیم می گیرد اما درباره منافع ملی، دستگاه هایی هستند که تصمیم گیرنده اند، ضمن این که طرح برخی موارد جرم است. برخی ادعاهایی که در مجلس شد که خیلی هایش هم دروغ بود، براساس سندهای به کلی سری بود. یک فرد نمی تواند بگوید که سند به کلی سری از نظر من محرمانه نیست. حرف محرمانه و سند محرمانه را کسی که صادر می کند یا نقل می کند، تعیین می کند که محرمانه است. دوستان ما می گویند تو می آیی کمیسیون حرف می زنی، ما تشخیص می دهیم که محرمانه هست یا نیست اما این حرف، خلاف قانونی است که خود مجلس مصوب کرده است. کسی که می گوید، باید تعیین کند محرمانه است یا نه، نه آن که شنونده است. کسی که می شنود ممکن است هیچ حرفی در عالم برایش محرمانه نباشد.
*آن که بیشتر اذیت می کند، داخل است. چرا؟ چون شما وقتی با خارجی ها مذاکره می کنید، توقع صداقت ندارید، توقع دوستی ندارید، اما از داخلی توقع دارید. برای همین است که من در مواجهه با خارجی ها خیلی عصبانی نمی شوم. ممکن است محکم و تند برخورد کنم، اما عصبانی نمی شوم چون توقع هر رفتاری را از آنها دارم، اما در مقابل داخلی عصبانی می شوم، ناراحت می شوم چون از داخلی توقع ندارم. روحیه و گارد شما (به قول بوکسورها) در داخل، به یک شکل است و در مقابل خارجی ها به شکل دیگر. البته ما با کسی بوکس بازی نمی کنیم. (با خنده)
*من معمولا لبخند به لب دارم اما بعضی وقت ها برای این که قیافه عصبانی یا در حال فکر هم داشته باشم و هر از گاهی نشان دهیم برای خرق عادت هم که شده فکر می کنیم (با خنده)، ممکن است لبخند نزنم. ولی در جایی ممکن است لبخندی نیاز باشد و جایی هم نه، بنابراین باید به تفسیرهای رسانه ای دقت کرد ـ چون شما به همه رفتار ما یک تفسیر رسانه ای داده اید (با خنده) ـ تا تفسیر جدیدی از نخندیدن ما داده نشود.
*آستانه تحملم در داخل دروغ است و در خارج، منافع ملی.
*اگر روزی احساس کنم به هر دلیلی نمی توانم از حقوق مردم و از منافع ملی دفاع کنم، حتما ادامه نخواهم داد. شرایط و برنامه ها را هم به گونه ای تنظیم کرده ام که برای این کار مشکلی ندارم. امیدوارم خدا کمک کند که حتی یک روز بیشتر از آنچه احساس می کنم مفیدم، ادامه ندهم.
نظر شما :