محیط زیست و آينده مشترک جهانى
«موضوع داغ آب شدن یخ ها» عنوانی است که ده ها تن از صاحبنظران جهانی محیط زیست را این روزها در نزدیکی قطب شمال و در شهر ترومزوی نروژ گرد هم آورده است تا به مناسبت روز جهانی محیط زیست و در چارچوب اجلاس «توسعه پایدار، چشم انداز 20 ساله جهان و راه های موفقیت» مورد توجه قرار گیرد.
اما در حالی که آب شدن یخ ها از مهم ترین اتفاقات زیست محیطی جهان به شمار می آید، باید عواملی که به این رخداد نگران کننده منجر شده است مورد بررسی و بازنگری قرار گیرد تا بتوان مانع تداوم آن شد، به خصوص آنکه اجلاس به دنبال راه های موفقیت برای تحقق توسعه پایدار جهانی بوده است.در واقع پرسش اصلی اجلاس ترومزو این بود که چگونه می شود توسعه پایدار را در چشم انداز20 ساله جهان محقق ساخت؟
برای پاسخ به این سوال سعی کردم نکاتی را در سخنرانی خود در بخش افتتاحیه این اجلاس یادآور شوم و شرکت کنندگان را که از کشورها، ملل و فرهنگ های مختلف با نگرانی های مشترک درباره آینده زمین گردهم آمده بودند به روی دیگر سکه در روندهای اخیر زیست محیطی جهان متوجه سازم.در حقیقت این ذهنیت و جهان بینی ماست که اعمال و رفتار ما را شکل می دهد و سپس اثرات این اعمال در جهان بیرونی انعکاس می یابد. جمله مشهوری است که آن را به زرتشت پیامبر ایرانی نسبت داده اند؛«مراقب افکارت باش که کلامت را می سازند و مواظب کلامت باش که اعمالت را شکل می دهند، بر اعمالت دقت داشته باش که شخصیتت را شکل می دهد و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت را می سازد.»
اگر امروز شاهد شیوع جنگ ها، فقر و تخریب محیط زیست هستیم، می بایست با دقت شرایط ایجاد شده و دلایل آن را شناسایی کنیم. تعهدات انجام نشده دولت ها، برخوردهای یک جانبه و نظامی، رفتارهای غیرمسوولانه ای که رسانه های بین المللی تعقیب می کنند و تشویق به مصرف گرایی مفرط نشان دهنده تسلط نگاهی مادی، خودخواهانه و مقطعی است که با اساس توسعه پایدار مغایرت دارد.
تمدن بشری در سده گذشته متاثر از نگاهی مادی و پدرسالارانه بود و انسان را با تجربیاتی مالامال از محاسبه های غلط و قضاوت های نادرست راهی هزاره سوم ساخت.
البته این به معنای نفی دستاوردهای بشر در علوم و تکنولوژی نبوده، بلکه به تفوق روندهای ناپایدار، استانداردهای دوگانه، خشونت و جنگ بر این دستاورد اشاره دارد.
ما امروز بیش از هر زمان دیگر آثار این نگاه و ذهنیت را بر زیست بوم و آب و هوای کره زمین مشاهده می کنیم. نگاهی که با نفی سیستماتیک ابعاد مختلف طبیعت انسان، به ویرانی و بنیادبرافکنی مشغول است.
کارل گوستاو یونگ روانشناس معاصر که دیدگاه هایش به شناخت انسان مدرن و مادی گرای عصر حاضر کمک می کند در مورد «آنیما» یعنی بخش زنانه شخصیت مردانه و «آنیموس» بخش مردانه شخصیت زنانه نظریه ای دارد که آن را می توان به جوامع کنونی تعمیم داد.
متاسفانه انسانی که معادلات جهانی را در دست دارد و رفتارهای او وضعیت صلح و توسعه پایدار را تعیین می کند، در واقع «آنیما» را که از عواطف و حس های معنوی نشات گرفته و به جزئیات و عمق مسائل توجه دارد به فراموشی سپرده است. «آنیما» خلاقیت، رنگ و عمق زندگی را به وجود می آورد که جهان ماشین زده امروز از آن بی بهره است و تعادل میان آنیما و آنیموس در روان انسان است که رفتار و شخصیت پایدار را تضمین می کند.
اما هیات حاکمان امروزی جهان نیروی محرکه خویش را از قدرت، ثروت و حرص می گیرند و برای شرط بندی، قمار و بردن به هر قیمت مبارزه می کنند. این بدان معنی است که خصوصیات آنیمایی در دوایر سیاسی و مدیریتی دنیا اینک خصوصیاتی غیرقابل قبول است. زنان اندکی هم که به این دوایر راه می یابند باید آنیمای خود را انکار کنند و مردان انگشت شماری هم که چنین ویژگی ای را از خود نشان دهند به خاطر رفتار غیرمتعارف به حاشیه رانده می شوند.
اگرچه هوش عاطفی به عنوان عاملی پیش برنده در مدیریت سازمانی مطرح است ولی در عمل راهبری الهام بخش با اتکا به الگوی شخصیتی زنانه به خصوص در سطوح عالی پدیده بسیار نادری است. وقتی آنیما نفی می شود، عامل حیات بخش عواطف و روح زندگی از دست می رود. در چنین وضعیتی است که جنایات علیه بشریت و طبیعت امری عادی و قابل توجیه به شمار می آید و تلاش ها نه برای بازدارندگی بلکه برای انکار این واقعیات صورت می گیرد.
اینک عزت انسان و زیست بوم بی نظیر کره زمین تا حد زیادی از دست رفته است و راه چاره شاید بازگشت به تعادل میان آنیما و آنیموس در مدیریت مسائل جهانی باشد. تعادلی که در قدم اول ضامن صلح درونی انسان بوده و سپس او را به سوی صلح برای دیگران و طبیعت هدایت می کند.
به واقع چگونه است که ما قدرت روح انسان را به نفع استدلال و منطق محدود ذهن، نفی می کنیم و معادلات خود را فقط براساس مادیات ملاحظه کرده و قضاوت را بر مبنای ظواهری قرار می دهیم که نسل های ما را یکی بعد از دیگری مسخ کرده است؟ آیا فقدان بعد معنوی و تعادل و صلح درونی نبوده که انسان را این گونه با طبیعت دچار مشکل کرده است؟ رهبران جهان باید بررسی کنند از چه اصولی پیروی کرده اند که امروز شاهد این وضعیت هستیم؟
بحران زیست محیطی که در مقابل ما دندان تیز می کند به اعتقاد بسیاری نتیجه بحران معنویت در میدان سیاست و سیاستمداران جهان است. ما ذات خداوندی خویش را نفی کرده ایم و اکنون در جنگ با طبیعت و رودرروی قوانین و مقررات خلقت ایستاده ایم. روشن است که طبیعت و محیط زیست به سرگشتگی درون، خودخواهی و تکبر ما پاسخ منفی می دهد و هر چه برای مقابله با تغییرات آب و هوایی، تحقق توسعه پایدار و تضمین صلح تلاش می کنیم به نتیجه نمی رسیم.
امروز در دنیای ما ابزار تصمیم گیری ها به دست ثروتمندان، قدرتمندان و آزمندانی است که به دنبال افزایش ثروت، قدرت، حرص و آز خود هستند.
در این میان کجا هستند کسانی که ثروت خویش را برای آسایش دیگران به کار گیرند و کجایند رهبرانی که تنها به فکر ملت و مردم خویش باشند و کجاست معرفتی که تفاوت میان «لذت» و «سعادت» را درک کند؟ بدون تردید آنهایی که آرامش ذهن و قلب را از دست داده اند به جنگ خویش علیه انسان و طبیعت ادامه می دهند. پس آنها که از این آرامش برخوردارند می توانند ابعاد گمشده آنیما و معنویت را به ساختارهای مدیریت جهانی بازگردانند.
اینان می توانند پایداری توسعه را تضمین کنند و راهبری الهام بخش را برای تغییر سیاست ها و رفتارهای ناپایدار و تحول ذهنیت ها ارائه دهند. آنیما و بیداری معنوی می تواند مهم ترین راهبرد و کاتالیز برای ایجاد تحول مثبت در آینده مشترک جهانی ما باشد.
نظر شما :