محمد صدر در گفتگو با دیپلماسی ایرانی:
نسبت دادن تندروی ها به اندیشه امام، ظلم به ایشان است/عادی سازی رابطه با امریکا غیرممکن نیست
دیپلماسی ایرانی: با گذشت بیش از 6 ماه از آغاز به کار دولت جدید در سایه شعارهای تغییر و تعادل به نظر می رسد که بیشترین تغییرات در دستگاه دیپلماسی کشور اجرایی شده است.با وجود انکه در وزارت امور خارجه به استثنای تغییرات در رده های بالای وزراتی، جابه جایی های کلانی صورت نگرفته اما ناگفته پیداست که محمدجواد ظریف در جامه سکاندار وزارت امور خارجه راه و روشی متفاوت را در پیش گرفته است. مردی که انتصاب وی مورد استقبال کشورهای غربی قرار گرفته و به خوبی بر بحرانی ترین پرونده موجود در وزات امور خارجه یعنی رابطه با ایالات متحده تسلط دارد در چندماه گذشته یکی از پرکارترین وزرای کابینه دولت یازدهم بوده است.از پرونده هسته ای ایران که با امضای سند برنامه اقدام مشترک وارد فاز جدیدی شده است تا وارد کردن پرونده رابطه میان ایران و امریکا به فاز تنش زدایی و تلاش برای کاستن از تنش های منطقه ای. دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین وزارت خارجه و تحلیل گر مسائل سیاست خارجی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که ادامه سیاست خارجی دولت های نهم و دهم می توانست کشور را دچار مشکلات اقتصادی و سیاسی کلان هم در سطح داخلی و هم خارجی بکند. وی که سابقه مدیر کلی اروپا و امریکا در سالهای ابتدایی انقلاب را هم در پرونده خود دارد اعتقاد دارد که برخی تندروی ها در حوزه سیاست خارجی از عقلانیت و تدبیری که مد نظر امام (ره) بوده بسیار فاصله دارد.متن این گفتگو با وی به شرح زیر است :
بیش از 6 ماه از آغاز به کار دولت جدید و سکانداری محمدجواد ظریف بر دستگاه دیپلماسی کشور می گذرد. حضور چهره های جدید با استراتژی های متفاوت در حوزه سیاست خارجی ، مولود چه تغییرات کلانی شده است ؟
در پاسخی خلاصه و موجز باید عرض کنم که مهم ترین تغییری که در این بازه شش ماهه رخ داده است تغییر جو بین المللی نسبت به جمهوری اسلامی ایران است.عملکرد دولت پیشین به گونه ای بود که درهای سیاست خارجی به روی جمهوری اسلامی ایران بسته شده بود، هرچند اکنون هم نمی توانیم ادعا کنیم که شاهد بازشدن کامل این درها هستیم اما مهم این است که روند گشوده شدن این درها آغاز شده است. ما در سالهای اخیر تحریم بین المللی شدیم و باید دقت داشت که تحریم بین المللی معنای خاص خود را دارد و به تحریم هایی اطلاق می شود که توسط سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان اعمال شده است. این تحریم با تحریم های یک جانبه کشورهایی چون امریکا و اروپا متفاوت است. تحریم بین المللی به معنای این است که تمام اعضای جامعه بین الملل یک کشور را تحریم کرده اند. زمانی که یک کشور هدف تحریم بین المللی قرار می گیرد درست مانند این است که به یک بیماری مسری مبتلا شده و سایر کشورها از نزدیک شدن به آن اجتناب می کنند تا مبادا مبتلا شوند. متاسفانه ما در جریان دولت آقای احمدی نژاد شاهد بودیم که ایران هدف تحریم بین المللی قرار گرفت. در صورتی که همان روال ادامه پیدا می کرد روز به روز ایران منزوی تر از گذشته می شد . این انزوا از بعد سیاسی و فرهنگی شروع و سپس به ابعاد اقتصادی هم تسری پیدا کرده و کشور را گرفتار مشکلات اقتصادی بسیار جدی می کند. باید تاکید کنم که در صورت تداوم آن روند مشخص نبود که در دو سال آینده وضعیت جمهوری اسلامی ایران به کجا می رسید. با اینهمه می توانم پیش بینی کنم که چشم انداز خوبی در صورت تداوم آن وضعیت قابل تصور نبود.
در جریان انتخابات جدید ریاست جمهوری اخیر، علیرغم وجود این تصور که حاکمیت به دنبال به کرسی نشاندن گزینه مدنظر خود است اما آقای حسن روحانی با رای مردم انتخاب و حاکمیت هم به رای مردم احترام گذاشت و همین مساله عامل بسیار موثری در تغییر نگاه بین المللی نسبت به جمهوری اسلامی ایران بود. این انتخابات نشان داد که هنوز در ایران دموکراسی وجود داشته و رای مردم،حرف نخست را می زند و برخلاف مشکلاتی که در انتخابات ریاست جمهوری 88 رخ داد ، این انتخابات بدون مشکل و حاشیه برگزار شده و مردم توانستند با به کرسی نشاندن رای خود، رئیس جمهور خویش را انتخاب کنند. مجموعه این تحولات و البته تغییراتی هم که در سیاست خارجی بوجود آمد و تیم جدید سیاست خارجی که برخلاف دولت گذشته تخصص جدی در مسائل بین المللی و بحث انرژی هسته ای دارد وارد مذاکره شده و بر جو مثبت بوجود آمده افزود. البته باید تاکید کنم که ما هنوز در حال برداشتن گام های اولیه هستیم اما امیدوارم که این روند آغاز شده همچنان ادامه پیدا کند به گونه ای که در پایان دوره چهار ساله دولت فعلی هم وضع اقتصادی و هم موقعیت سیاسی ایران در جامعه بین المللی روز به روز بهبود یابد.
ما در دولت های نهم و دهم شاهد رویکردی با عنوان پرطمطراق دیپلماسی تهاجمی بودیم. رویکردی که در بسیاری از حوزه های منطقه ای و فرامنطقه ای با شعارهای پر زرق و برق همراه بود. این در حالی است که در دولت جدید شاهد عمل گرایی های بیشتر و پرهیز از تنش زایی با واژگان هستیم. برخی منتقدان این استراتژی اعتقاد دارند که دستگاه دیپلماسی ما از آرمان های مدنظر امام ( ره) فاصله گرفته است. تا چه اندازه آن دیپلماسی به اندیشه امام خمینی (ره) نزدیک بود؟
از آنجا که من در وزارت امور خارجه زمان امام(ره) هم در دستگاه دیپلماسی وقت به عنوان مدیر کل اروپا و امریکا در فاصله سالهای 60 تا 64 مشغول به فعالیت بودم، می توانم قاطعانه عرض کنم که انچه که من از دیپلماسی مدنظر امام برداشت می کردم حاکمیت عقل ، شعور و تدبیر بر دستگاه سیاست خارجی بود. امام ( ره) هیچ زمان مدافع عملکردهایی که منافع ایران و منافع ملی را به خطر بیندازد، نبودند. در یک مقطع زمانی در سال 1982 که اسرائیل، جنوب لبنان را اشغال کرد، برخی انقلابیون تندرو ادعا کردند که اکنون فرصت جنگیدن با رژیم صهیونیستی برای مردم ایران بوجود امده است. بر همین اساس این دسته تصمیم گرفتند که برای جنگ با اسرائیل به لبنان نیرو اعزام کنند. این تصمیم در حالی گرفته شد که ایران در حال گذراندن روزهای جنگ تحمیلی بود و چهار استان کشور توسط صدام حسین اشغال شده بود و داعیه داران اعزام به لبنان برای مبارزه با اسرائیل اندکی درک نداشتند که در شرایطی که ایران در حال جنگ است سفر به لبنان و جنگیدن در خاک یک کشور دیگر صحیح نیست. امام ( ره) زمانی که متوجه این مساله شدند به شدت از این امر انتقاد کرده و گفتند :" این کار اشتباه بسیار بزرگی است و باید بدانید که راه قدس از کربلا می گذرد. " این خاطره نشان می دهد که در اندیشه سیاسی امام به هیچ وجه تندروی، افراط ، آنارشیسم و سیاست خارجی تهاجمی جایی نداشته است. امام بسیار به رعایت اداب دیپلماتیک اهمیت می دادند. در سالهای نخست پس از انقلاب روسای کشورها به مناسبت های متفاوت ، پیام های تبریکی برای امام می فرستادند و امام هم دقیقا با همان چارچوب نوشتاری و قواعد دیپلماتیک پاسخ آنها را می دادند. امام تمامی پروتکل های تشریفاتی سیاست خارجی را رعایت کرده و بر مبنای احترام متقابل پاسخ می داد. یک خاطره دیگر از آن زمان این است که هنگامی که آقای رجایی رئیس جمهور شدند، فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه پیام تبریکی برای ایشان فرستادند. آقای رجایی در پاسخی که به میتران دادند برخی حرف های انقلابی را مطرح کرده و آن پروتکل های مدنظر امام را رعایت نکردند.در دیدار آقای رجایی با امام ، ایشان گفتند : "حرف هایی که شما در پاسخ به آقای میتران گفتید عالی بودند اما این سخنان پیام یک رئیس جمهور به رئیس جمهور دیگر نبود. این سخنان یک بیانیه سیاسی خوب بود که نباید در پاسخ به پیام تبریک یک رئیس جمهور دیگر بیان می شد. "
بنابراین بزرگترین ظلم به امام این است که بگوئیم دیدگاه های افراطیون امروزی و یا دیدگاه های حاکم بر دستگاه سیاست خارجی در دولت پیشین ، به نظر و اندیشه امام (ره) نزدیک بود. من با توجه به سابقه سی ساله کار در حوزه سیاست خارجی اعلام می کنم که این ظلم به امام است که حرکت های تند خود در حوزه سیاست خارجی را به وی منتصب کنیم چرا که منشا تصمیم گیری های امام عقل ، علم و تدبیر بود و این در حالی است که حلقه های مفقوده در تصمیم گیری های افراطیون همین سه مساله است. آنچه که در دیدگاه های افراطیون می بینیم- به شرط صداقت- تنها و تنها رفتارهای از روی هیجان و احساسات است.
ما در دولت جدید شاهد دیدارهای پیاپی مقام های ایرانی با همتاهای امریکایی انها هستیم. امری که در دولت های پیشین پس از انقلاب بی سابقه بوده است. برخی منتقدان دولت جدید را به ذوق زدگی در برابر امریکا و افراط در این تعامل متهم می کنند. تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟
ذوق زدگی ویژگی کسانی است که در خصوص موضوع مدنظر از شناخت و علم کافی بی بهره هستند.اگر ادعا کنیم که دستگاه دیپلماسی در خصوص رابطه با امریکا دچار ذوق زدگی است بدان معناست که شخص وزیر امور خارجه و آقای رئیس جمهور شناختی از حوزه سیاست خارجی نداشته و به همین دلیل دچار ذوق زدگی شده اند. در حال حاضر یکی از اساسی ترین مسائل مطرح در حوزه سیاست خارجی ، بحث امریکا و تعامل یا تقابل با این کشور است . به گمان من حتی مخالفان سیاست های دستگاه دیپلماسی کشور هم چنین ادعایی ندارند که تیم جدید سیاست خارجی ما تسلط ی بر حوزه نداشته و شخص رئیس جمهور هم اشراف کامل بر آن ندارد. زمانی که شما به پیچ و خم های یک موضوع ورود کامل داشته باشید ذوق زده نخواهید شد.
چرا دولت جدید به محض آغاز به کار خود در حوزه سیاست خارجی به سمت ساختارشکنی در رابطه با امریکا رفت؟ چه مسائلی این تنش زدایی دوجانبه را ضروری کرده است؟
برای درک این چرایی باید اندکی به عقب بازگردیم. نخستین اشتباه آقای احمدی نژاد در دو دولت گذشته این بود که ادعا می کرد سیاست خارجی ما می تواند در مسیری که ایشان مشخص کرده اند حرکت کرده و پرونده هم با وجود تمام این اقدام ها و موضع گیری های ایشان که تحریم ها را ورق پاره خوانده بود ، از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای به شورای امنیت فرستاده نخواهد شد. در آن زمان هم ما دایما به ایشان تذکر می دادیم که ارجاع این پرونده از شوای حکام به شورای امنیت مساله غیرممکنی نیست و این احتمال وجود دارد که به راحتی این انتقال پرونده صورت گیرد.
در همان زمان هم ما استدلال می کردیم که در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی ، نقش و نفوذ امریکا کمتر از اهرم هایی مانند وتو است که در شورای امنیت از آن برخوردار است . با مخالفت های آقای احمدی نژاد در نهایت پرونده به شورای امنیتی ارجاع داده شد که در آن امریکا یا قدرت برتر است یا یکی از قدرت های تصمیم گیرنده اصلی. بنابراین برای باز کردن گره موجود در پرونده هسته ای طبیعتا باید با 1+5 و البته یک کشور امریکا که بر دیگر کشورها تاثیر بسزایی دارد، وارد مذاکره شویم. مذاکره با امریکا منحصرا خاص این چندماه حضور دولت جدید در راس قدرت نیست بلکه مذاکرات مخفی هم در دولت گذشته انجام شده بود. در حال حاضر هم مذاکره با امریکا عمدتا در خصوص پرونده هسته ای و در چارچوب منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است.
روند تنش زدایی از رابطه میان تهران – واشنگتن سرعت چشمگیری یافته است. از دیدارهای دو وزیر امور خارجه در حاشیه اجلاس های بین المللی تا نخستین تماس تلفنی دو رئیس جمهور پس از سه دهه. آیا اندک اندک این روند تنش زدایی به عادی سازی رابطه هم منجر خواهد شد؟
ازسرگیری رابطه با امریکا یک مساله دوجانبه است. اگر دولتی مانند دولت جورج بوش جمهوری خواه در امریکا در راس قدرت باشد، هیچ گاه رابطه میان ایران و امریکا از سرگرفته نخواهد شد. جورج بوش ، طیف محافظه کاران و صهیونیست های مسیحی در امریکا درست مانند افراطیون داخل ایران هستند که بر اساس عقل و تدبیر تصمیم گیری نمی کنند. این طیف تندرو ، جنگ طلب و غیرمنطقی بوده و البته هنوز هم برخی از این چهره ها در کنگره حضور دارند و شاهد تنش میان آنها با باراک اوباما هم بر سر پرونده هسته ای ایران هستیم. بنابراین اگر چنین دولت هایی در راس کار در امریکا باشند ره به جایی نخواهیم برد چرا که هر اندازه هم از جانب ایران نرمش و انعطاف در سیاست خارجی رخ دهد باز هم فایده ای نخواهد داشت. نمونه عینی این مساله را در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی دیدیم. در این سه دهه ما دولتی عاقل تر ، میانه رو تر و منطقی تر از دولت آقای خاتمی نداشته ایم. ایران در قضیه افغانستان هم با امریکا همکاری کرد اما پس از آن شاهد بودیم که جورج بوش نام ایران را در محور شرارت قرار داد. در پرونده هسته ای هم دولت آقای خاتمی با المان ، انگلیس و فرانسه به نتیجه رسیده بود اما عامل اصلی که مانع از به ثمر نشستن این مذاکرات شدند ، دولت امریکا و شخص جورج بوش بود. در حال حاضر ما باید شناخت دقیقی از بازی های سیاسی و چهره های سیاسی طرف مقابل هم در اختیار داشته و آن را مدنظر بگیریم. دولت باراک اوباما با وجود انکه تحت فشار جریان های افراطی است اما تلاش خود را برای تنش زدایی به کار گرفته است و ناگفته نماند که با وجود اینکه ما در شخص اوباما این نیت را می بینیم اما باز هم رفتارهایی از جانب طرف مقابل دیده می شود که به نوعی از عقل سیاسی مورد انتظار به دور است . اگر مذاکرات هسته ای به نتیجه رسیده و جمهوری اسلامی ایران هم از طرف مقابل حسن نیت ببیند، می توانیم به سمت مثبت شدن جو حاکم بر روابط ایران – امریکا حرکت کنیم. این همان استدلالی است که امام ( ره ) هم در خصوص امریکا با زبان دیگری به کار برده بودند : اگر امریکا ادم شود ، ما با این کشور هم رابطه برقرار می کنیم.
در شرایطی که امریکایی ها دست از توطئه علیه ایران برداشته و همانگونه که بر زبان ادعا می کنند به دنبال تغییر رژیم نیستند در عمل هم آن را اثبات کنند، می توان به سمت عادی سازی رابطه بر اساس احترام متقابل و در نظر گرفتن منافع مشترک حرکت کرد.
از زمان روی کارامدن دولت جدید در ایران و حتی پس از توافقنامه ژنو باز هم ما یک صدای واحد از جانب امریکایی ها نشنیده ایم. در حالی که شخصی مانند اوباما از توسل به دیپلماسی سخن می گوید و البته تهدید به وتوی تحریم های بیشتر هم می کند چهره هایی مانند وندی شرمن و جان کری هرزچندگاهی با مواضع تند خود بر تنور تندروهای ایرانی و البته امریکایی می دمند. تا چه زمان ایران با این استدلال که این چندصدایی جنگ سیاست داخلی در امریکا است می تواند در مسیر تنش زدایی پیش رود؟
در پاسخ به این پرسش دو بحث مدنظر است : موضع گیری های سیاسی و بحث تبلیغات .در حال حاضر محور کار با امریکا توافقنامه ژنو است . اگر امریکایی ها به تعهدات خود پایبند بوده و به مفاد آن عمل کنند ، طرف ایرانی هم به آن پاینبد خواهد بود. اما در بحث تبلیغات هم در هر دو سوی میدان کسانی هستند که موضع گیری های تند و تیز داشته و جواب هم را می دهند. باید میان بحث تبلیغات با بحث کار اصولی تفاوت هایی قایل شد. در شرایطی که امریکایی ها اندکی از تعهدات خود در حوزه سیاست خارجی فاصله بگیرند بی شک طرف ایرانی هم مقابله به مثل خواهد کرد.
وزیر امور خارجه جدید با سفرهای منطقه ای خود به نوعی در مسیر احیای نقش مثبت ایران در منطقه پرداخته وتا حدودی هم این مانورهای سیاسی منطقه ای موفقیت آمیز بوده است اما عربستان همچنان گره کور استراتژی های دولت در حوزه دیپلماسی منطقه ای است . برای گشودن این گره چه باید کرد؟
در پرونده عربستان هنوز سایه سیاست های نادرست دولت قبل سنگینی می کند و با وجود آنکه دولت جدید در حوزه کشورهای عربی به خوبی در این شش ماه مانورهایی داده است اما هنوز این اصلاحات در رابطه ما با عربستان تغییرات خاصی ایجاد نکرده است . از سوی دیگر حکومت سعودی هم دچار اشتباه بزرگی شده است مبنی بر اینکه هنوز تغییر بوجود امده در ایران پس از انتخابات را درک نکرده است . اشتباه دیگر عربستانی ها این است که تحت تاثیر تبلیغات امریکایی – اسرائیلی که سابقه سه دهه ای هم دارد قرار گرفته اند. امریکا و اسرائیل پس از انقلاب اسلامی ایران تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا کشورهای عربی را قانع کنند که دیگر اسرائیل خطر اول شما نیست و این ایران انقلابی است که تبدیل به تهدید منطقه ای شده است. تا پیش از دولت آقای احمدی نژاد امریکایی ها نتوانسته بودند نقشه خود در پروژه ایران و شیعه هراسی را چندان در منطقه پیش ببرند. اما متاسفانه در هشت سال گذشته سیاست های دولت پیشین تا حدودی به موفقیت امریکایی ها و اسرائیلی ها در این حوزه منتهی شد. امریکایی ها دایما در گوش عربستانی ها زمزمه کرده اند که نفوذ سیاسی ایران در منطقه از مصر تا سوریه، از عراق تا لبنان در حال گسترش است و از انجایی که حکومت سعودی خود را رقیب سنتی ایران می داند تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته است و در این هشت سال گذشته رقابت دوستانه ای که میان ایران و عربستان وجود داشت جای خود را به رقابت های خصمانه بخشیده است. با اینهمه عربستان باید بداند که با تغییر جو سیاسی در ایران ، شرایط منطقه ای و فرامنطقه ای حکم می کند که در سیاست های پیشین خود تجدید نظر کند.
تغییر دیگری که در حوزه سیاست خارجی عربستان رخ داده است این است که این کشور از قالب محافظه کاری سنتی 60 ساله خود خارج شده است و دست به اقدام های خامی می زند که از کشورهای رادیکال انتظار می رود و نه از یک دولت پخته و با سابقه چند دهه ای . سمبل این استراتژی های جدید اما اشتباه در حمایت از جریان های تروریستی در کل منطقه است که در نهایت هم به تیر به خودی برای عربستان تبدیل خواهد شد. سابقه نشان داده است که تروریسم که نماد اوج افراطی گری است قابل کنترل و پیش بینی نیست. همانطور که در جریان حادثه 11 سپتامبر شاهد بودیم که طالبان و القاعده ای که ساخته و پرداخته امریکا بود منافع ملی این کشور را هدف قرار داد. حکومت سعودی باید با نیم نگاهی به این تجربه در سیاست های منطقه ای خود تغییرات شگرفی ایجاد کند.
بحران سوریه هر روز پیچیده تر از دیروز می شود. از نشست های سیاسی ناموفق تا نپذیرفتن نقش ایران به شکل رسمی در نشست ژنو 2 . چه راهکاری برای پایان دادن به این بحران متصور هستید؟ آیا سوریه می تواند محل همکاری های ایران و امریکا باشد؟
شاید بدون اغراق بتوان گفت که در حال حاضر پیچیده ترین پرونده سیاست خارجی در سطح بین المللی برای تمامی کشورها مساله سوریه است . بهترین مصداق بر صحت این ادعا هم اجلاس اخیر ژنو 2 است. در این اجلاس تمام کشورهای مهم منطقه ای ،فرامنطقه ای ، سازمان ملل ، برخی جریان های معارضه و نمایندگان دولت سوریه هم وجود داشتند اما شاهد بودیم که هیچ توفیقی در این خصوص حاصل نشد. دلیل پیچیدگی این پرونده هم این است که از نخستین روزهای شکل گیری بحران در سوریه ، طرف های دخیل در این داستان از نیروهای دولتی تا معارضه و از قدرت های منطقه ای تا فرامنطقه ای همگی دچار اشتباهات استراتژیک بسیاری شدند. در سوریه مانند چند کشور عربی دیگر بهار عربی آغاز شده و تظاهرات های مردمی کوچکی آغاز شد. در شرایطی که حاکمیت عاقلانه با این حرکت کوچک برخورد می کرد ، هیچ گاه ما شاهد گسترده تر شدن این تظاهرات نبودیم. متاسفانه دولت سوریه با خشونت تمام با این حرکت های مردمی و تظاهرات مسالمت آمیز برخورد کرد. بشار اسد گمان می کرد که می تواند مانند پدر خود که اعتراض ها در حما را سرکوب کرد عمل کرده و موفق هم شود.
از سوی دیگر برخی کشورها مانند ترکیه ، قطر و عربستان هم با نخستین جرقه های مردمی گمان می کردند که سوریه هم به سرعت به سرنوشت مصر و تونس مبتلا خواهد شد و دولت بشار اسد در بازه زمانی کوتاه سقوط خواهد کرد. همین قضاوت های نادرست بر موضع گیری های کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای هم تاثیر گذاشت.با سرکوب تظاهرات مسالمت امیز بود که پرونده از فاز سیاسی خارج شده و وارد فاز نظامی شد. قطر، عربستان و ترکیه با ورود به این فاز ، اعزام تروریست ها به داخل سوریه را آغاز کردند. در این میان با تطویل بحران ، گروه های معارض هم با یکدیگر درگیر شده و رسیدن به راهکار برای پایان دادن به بحران را غیرممکن کردند. در این میان قربانیان اصلی داستان ، مردمان بی دفاع سوریه بودند. در حال حاضر 120 هزار کشته و چندمیلیون اواره در نتیجه تعمیق بحران از سوریه به کشورهای اطراف پناهنده شده اند. برای بحران سوریه امروز راهکاری جز راه حل سیاسی وجود ندارد. حقیقت این است که از بعد نظامی هیچ کدام از طرفین نمی توانند وزنه را به سمت خود سنگین کرده و پیروزی را به نام خود سند بزنند.
قطعا ایران به عنوان یکی از حامیان جدی بشار اسد باید در تلاش ها برای رسیدن به راهکار سیاسی حضور داشته باشد. در شرایطی که عربستان ، قطر و ترکیه به عنوان حامیان برخی از جریان های معارضه حضور دارند ، ایران هم باید به عنوان حامی بشار اسد حضور فعال داشته باشد. حرکت بان کی مون در پس گرفتن دعوت از ایران برای شرکت در نشست ژنو 2 اشتباهی بود که تبعات آن هم به نتیجه نرسیدن مذاکرات در این دور بود. ایران باید در این روند سیاسی حل مساله حضور داشته باشد.
انتشار اولیه: پنجشنبه ٢٥ بهمن ١٣٩٢/بازانتشار ٣٠ بهمن ١٣٩٢
نظر شما :