گری سیک در گفتگوی اختصاصی با دیپلماسی ایرانی:
توافقنامه ژنو میوه دیدارهای پشت پرده تهران-واشنگتن بود/ اسرائیل از یک سانتریفیوژ ایران هم می ترسد
دیپلماسی ایرانی: 24 نوامبر 2013 تبدیل به تاریخی ماندگار در عمر مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 شد. سرانجام زنگ ها به صدا درآمد و خبرنگاران پس از چهار روز دست و پا زدن در تردید و ابهام سوژه ای برای گزارش های خود یافتند. محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماینده این کشور در مذاکرات هسته ای امضای خود را پای توافقنامه ای با عنوان پرطمطراق " برنامه اقدام مشترک " با شش کشور زد.در نخستین دقایق انتشار خبر حصول توافق میان ایران و 1+5 در سومین دور از نشست های هسته ای ژنو در دولت یازدهم؛ دوربین خبرنگاران تصاویر لبخندهای کوتاه وزرای امور خارجه کشورهای عضو در مذاکرات هسته ای با تهران را ثبت کرد. هم ایران خود را برنده این میدان معرفی کرد و هم جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده.سحرگاه یکشنبه بود که ظریف در مصاحبه مطبوعاتی خود پس از امضای رسمی این توافقنامه در دفتر سازمان ملل در ژنو با حضور در میان اهالی رسانه به عطش خبری آنها پایان داده و به صراحت اعلام کرد که ایران نه تنها حق غنی سازی اورانیوم را در این توافقنامه شش ماهه از آن خود کرده است بلکه تحریم ها نیز در سراشیبی قرار خواهند گرفت. پس از ظریف نوبت به همتای امریکایی وی رسید که با قرار گرفتن در همان جایگاه لحنی متفاوت از وزیر امور خارجه ایران اتخاذ کرده و وزن کلمات خود را بر جملات دستوری و موکد متمرکز سازد: ما به ایران حق غنی سازی اورانیوم ندادیم و از این پس نظارت روزانه بر فعالیت های هسته ای ایران خواهیم داشت.
این تناقض در گفتارهای دو مقام ایرانی و امریکایی با انتشار متن کامل توافقنامه برنامه " اقدام مشترک " به نوعی وارد فاز انحصار نتیجه مذاکرات هم شد. مخالفان این توافقنامه در ایران هرچند تلاش می کنند لحنی دوستانه به انتقادهای خود داده و پرونده ای را که حالا به مساله ای ملی تبدیل شده است در طوفان قضاوت های موشکافانه قرار ندهند اما به نوعی اعتقاد دارند که تهران بیش از حدنیاز بازی را در گام نخست واگذار کرده است. با اینهمه در امریکا هم باراک اوبامای دموکرات در جامه رئیس جمهوری که از ابتدای روز کار امدن در کاخ سفید شعار تغییر در عرصه سیاست خارجی و تعامل با جهان داده بود منتقدهای فراوانی را دعوت به صبر می کند. گری سیک استاد دانشگاه کلمبیا و تحلیل گر مسائل خاورمیانه بخصوص ایران در گفتگوی اختصاصی خود با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که ایران بهترین توافقنامه موجود و ممکن را در 24 نوامبر امضا کرد. وی که در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان از اعضای شورای امنیت ملی دولت آمریکا بوده با اذعان به این حقیقت که تحریم های لغو شده چندان لقمه چربی برای تهران در این مقطع زمانی نبوده تاکید می کند که تهران برای نشان دادن حسن نیت خود و به تصویر کشیدن توان دولت جدید در مذاکره و تعامل با غرب به این توافقنامه نیاز داشته است.متن گقتگو با وی به شرح زیر است :
متن توافقنامه مذاکراتی که ایران و 1+5 همواره بر محرمانه ماندن آن تا حصول نتیجه تاکید داشتند اکنون منتشر و در مقام قضاوت عمومی قرار گرفته است. با توجه به آنچه که در متن " برنامه اقدام مشترک " آمده است آیا ایران در این بازی برگ برنده را در اختیار داشت ؟
به اعتقاد من این توافقنامه از این جهت مثبت است که بازی برد – برد را به تصویر کشید. حقیقت این است که هر دو طرف مجبور به اعطای امتیازهایی شدند و البته هر دو طرف هم امتیازهایی گرفتند. البته مردم می توانند در این خصوص که چه کسی بیشترین امتیازها را به دست آورد با هم مشاجره کنند اما به گمان من هر دو طرف دستاوردهایی را به نام خود سند زدند و البته هر دو در مسیر تلاش برای اتمام توافقنامه نهایی در بازه زمانی شش ماهه تعیین شده، هستند . بنابراین هم ایران برد و هم 1+5 .
برخی منتقدان این توافقنامه در داخل یا خارج از ایران ادعا می کنند که امتیازهای داده شده از جانب ایران بیش از تحریم هایی بوده که در این دور لغو خواهد شد. آیا با این تعبیر موافق هستید؟
به نظر من ایران کاری را انجام داد که باید انجام می داد. پس از سالهای حضور محمود احمدی نژاد در راس قدرت قوه مجریه در ایران لازم بود که تهران در حرکتی مشخص و پررنگ اعتبار خود در سطح بین المللی را احیا بکند. در حقیقت ایران در ژنو 3 همان کاری را انجام داد که 10 سال پیش زمانی که روحانی رئیس تیم مذاکره کننده هسته ای ایران بوده و از همراهی محمدجواد ظریف هم برخوردار بود برای انجام آن داوطلب شده بود. او آن زمان هم امضای توافقنامه ای مشابه را گام های اساسی و مشخص خواند.تلاش های آن زمان ایران به دلیل مخالفت های ایالات متحده و بی میلی این کشور برای به ثمر رساندن هرگونه توافق با تهران از میان رفت .اما آن زمان ما جورج بوش جمهوری خواه را در کاخ سفید داشتیم و دولت وقت هم به شدت درگیر جنگ های افغانستان و عراق بوده و در نتیجه تمایلی به مذاکره با ایران نداشت. اکنون شرایط فوق تغییر کرده است و ایران باز همان پیشنهادی را مطرح می کند که ده سال پیش بیان کرده بود و البته این بار جزئیات بیشتری در این پیشنهاد مد نظر قرار گرفته شده است . اکنون ما رئیس جمهور دیگری در کاخ سفید داریم و من گمان می کنم که باراک اوباما دموکرات به شدت مایل به یافتن راهکاری برای بهبود رابطه با تهران است . به نظر من ایران توافقنامه بسیار مهمی را امضا کرده و معامله بسیار خوبی هم انجام داد. ایران از سالها پیش برای انجام این گام های اعتمادساز اعلام آمادگی کرده بود و آنچه که ایران امروز بر سر میز مذاکره گذاشته است بیش از اندازه نیست .
در خصوص تحریم ها چطور؟ آیا ایران موفق به امتیازگیری حداکثری در مقوله کاهش تحریم ها شد؟
در خصوص این بحث ، تحریم های لغو شده و امتیازهای داده شده به ایران اندک بود و بدین ترتیب ما شاهد تغییراتی اندک در شاکله کلی تحریم ها هستیم : ایران می تواند به نوعی فروش نفت خود را ادامه دهد، می تواند به بخشی از سرمایه محصور شده خود دسترسی پیدا کند و البته می تواند بر حجم معامله های تجاری با اروپا هم بیفزاید . اما اصلی ترین دستاوردی که در جریان این توافقنامه نصیب ایران شد این بود که تهران توانست این حقیقت را به تصویر بکشد که می تواند مستقیما با شش کشور نشسته در مقابل خود مذاکره کرده و به توافقنامه ای دست پیدا کند که نیل به آن در گذشته چندان قابل پیش بینی نبود. به نظر من ایران با این گام در حقیقت پیشرفت شایانی را رقم زد. مطمن هستم که روحانی و ظریف هم می دانستند که نمی توانند در گام نخست همه چیز را در طبق اخلاص تقدیم کنند.
این روزها اخبار ضد و نقیض فراوانی در خصوص دیدارهای پنهان میان ایران و آمریکا در یک سال گذشته به گوش می رسد . تفسیر شما از ذات شکل گیری این دیدارهای پشت پرده چیست ؟ آیا می توان گفت که توافقنامه ژنو 3 به نوعی میوه دیدارهای دوجانبه پنهان میان تهران – واشنگتن آنگونه که در رسانه ها منعکس شده است،بود؟
من هیچ شکی ندارم که دیدارهایی در پشت پرده انجام گرفته است .این اقدام گام بسیار مثبتی هم بوده است.به خاطر دارم که آخرین باری که با هم صحبت کردیم شما از من سوال کردید که به نظر من چه گام هایی باید پس از انتخاب حسن روحانی برای تنش زدایی بیشتر برداشته بود ؟ آن زمان هم تاکید کردم که دو طرف باید وارد فاز گفتگوهایی شوند که منتهی به بیان نظرات هر دو طرف شده و بر سر جزئیات اینکه چه توافقی مد نظر هر دو طرف است به توافق برسند. دو طرف باید در خصوص اینکه تا کجا می توانند پیش بروند و یا اینکه آیا می خواهند و می توانند مستقیما با هم وارد فاز مذاکره شوند به نتیجه برسند. تمام این گفتگوهای مقدماتی بسیار تا بسیار ارزشمند است.اکنون که بحث مذاکره در میان است دیگر این دیدارها در خفا و یا حاشیه انجام نمی گیرد . حقیقت این است که گفتگوهای مخفی انجام می گیرد تا دو طرف به این نتیجه برسند که آیا این پروسه ارزش پیشروی دارد ؟ آیا مساله ای برای گفتگو وجود دارد؟ به نظر من هر دو طرف به این اطمینان خاطر رسیده اند که در حقیقت چیزی برای ادامه گفتگوها وجود داشته و ارزش ادامه دادن را هم دارد. پس از این اتفاق ها بود که مذاکره واقعی به قالب 1+5 درآمد و این همان جایی بود که مذاکرات به معنای تمام کلمه آن انجام شد. البته که دیدارهایی در سکوت پیش از دیدار با 1+5 برگزار شده بود و دیدار با 1+5 بیانگر این بود که اکنون رابطه بهتری میان ایران و امریکا برقرار شده است . به گمان من تماس های خصوصی و مخفی در آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد چرا که ما اکنون یخ موجود در روابط را شکسته ایم و با یکدیگر در قالب یک برنامه مشخص دیدارهای قاعده مند داشته ایم. اگر هم مشکل یا سوالی وجود داشته باشد هیچ دلیل موجهی برای عدم گفتگوهای مستقیم ما در خصوص آن وجود ندارد. فقدان این گفتگو مستقیم همان چیزی است که روابط ایران و امریکا در گذشته از آن به شدت متضرر شده است. عدم وجود کانال مستقیم دیالوگ میان تهران و واشنگتن تنها به پیچیده تر شدن این رابطه منتهی شد و لاغیر. بنابراین به نظر من در دیدارهای دوجانبه ایران و امریکا نه تنها مفسده ای نبوده که گام بسیار مثبتی هم به حساب می آید. این همان فاکتوری است که به موفقیت مذاکرات منتهی شد چرا که ذات مذاکره به تنهایی بدون این گفتگوها نمی توانست موفقیت آمیز باشد.
موافقان و البته همزمان مخالفان توافقنامه ژنو اعتقاد دارند که شکل گیری این توافقنامه مشترک میان ایران و 1+5 می تواند مقدمه ای برای بهبود رابطه و افزایش همکاری های میان تهران و واشنگتن در سایر پرونده ها باشد. تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟
بله این نگاه بسیار فراگیری است که اگر شما پرونده هسته ای ایران را از روی میز برداشته و یا اگر مساله هسته ای به نوعی حل و فصل شود پس از آن ایران و امریکا منافع و دغدغه های مشترک بسیاری دارند: بحث ثبات در افغانستان ، نحوه برخورد با خطر آغاز جنگ داخلی در عراق و مسائل بسیار دیگری در خصوص امنیت و ثبات در خلیج فارس. تمام این حوزه ها ، پرونده های مشترکی هستند که ایران و امریکا بر سر آنها حرف یکسانی دارند هرچند ممکن است منافع این دو کاملا با یکدیگر همپوشانی نداشته باشند. بنابراین این حقیقت که ایران و امریکا اکنون می توانند مستقیما با هم گفتگو کنند بیانگر این موقعیت است که اگر ما تمام وقت خود را صرف گفتگو در خصوص مباحث هسته ای نکنیم می توانیم در خصوص سایر پرونده ها هم وارد فاز تعامل و مشورت شویم. من نمی توانم پیش بینی کنم که ما در این خصوص تا کجا می توانیم پیش برویم اما فکر می کنم که این نحوه تعامل همان راهکاری است که باراک اوباما همواره به دنبال آن بوده و از آن به عنوان گامی اساسی و مهم در حوزه سیاست خارجی بخصوص در خاورمیانه نام برده است .دلیل این رویکرد اوباما به نظر من این است که بسیاری از مشکلاتی که امریکا در خاورمیانه دارد به نوعی مرتبط با ایران است . اگر ما بتوانیم مساله هسته ای را حل و فصل کنیم نوبت به پرونده های بیشمار دیگری می رسد که می تواند مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. این روند به نظر من روند بسیار سالمی است .
آیا این توافقنامه می تواند به افزایش قدرت مانور سیاسی ایران در منطقه منتهی شود؟
تحقق این امر به ایران بستگی دارد.چند روز پیش از این، وزیر امور خارجه ایران محمد جواد ظریف یادداشت در خور توجهی در شرق الاوسط منتشر کرد که در آن تاکید شده بود که ایران خواهان رابطه خوب و حسنه با همسایگان خود است . به نظر من این گام نخست بسیار خوبی است . روحانی نیز تاکنون بارها تاکید کرده است که ایران خواهان رابطه خوب با همسایگانش است . روحانی سابقه خوبی از خود در حافظه اعراب هم به جا گذاشته است چرا که یک بار در حصول به توافقی مشترک نقش مثبتی بازی کرد . بنابراین دقیقا همه چیز به ایران بستگی دارد که به برخی دغدغه های همسایگان خود چگونه پاسخ دهد؟
به نظر من اگر تا اندازه ای از اهمیت پرونده هسته ای کاسته شود اندک اندک پرونده های دیگری که باعث نگرانی اعراب و برخی همسایگان ایران شده بر روی میز و مورد بحث و بررسی دقیق قرار می گیرد. دوباره باید تاکید کنم که همانگونه که ایران در آخرین دور مذاکره با 1+5 در مسیر اعتمادسازی گام برداشته و نشان داد که برای به ثمر رساندن مذاکرات بسیار جدی بوده و حاضر به برداشتن گام های اساسی برای نیل به توافقنامه است باید در مواجهه با همسایگان منطقه ای خود هم که مدتهاست با دیده ترس به ایران نگاه می کنند ، گام های مشابه بردارد . بنابراین من فکر می کنم که ایران باید در این مسیر نقش پیشرو را داشته باشد. لازم نیست که تهران به تنهایی مسئولیت همه چیز را بر عهده بگیرد اما فکر می کنم که حداقل کاری که ایران باید انجام دهد به نمایش گذاشتن اشتیاق خود برای بحث و بررسی در خصوص دغدغه های همسایگان است.
این توافقنامه خشم بسیاری از متحدان امریکا در منطقه از جمله رژیم اسرائیل را برانگیخته است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم تاکنون بارها در خصوص برنامه هسته ای ایران هشدار داده و این در حالی است که به گفته اعضای 1+5 ، غرب جلوی برنامه هسته ای ایران را با این توافقنامه گرفته است. چگونه می توان خشم اسرائیل از این توافقنامه را توجیه کرد؟
اسرائیل همواره سرسخت ترین و حداکثرترین موضع را اتخاذ کرده است . آنها همواره تاکید کرده اند که ایران هرگز نباید به استقلال در تکنولوژی هسته ای دست پیدا کند. حقیقت هم این است که این آرزوی اسرائیلی ها هرگز محقق نخواهد شد و البته که اسرائیلی ها هم این را می دانند. بسیاری از مردم در اسرائیل از این توافقنامه ابراز رضایت کرده اند و ان را گام بسیار مثبتی می دانند. با اینهمه دولت در اسرائیل همواره موضع حداکثری در خصوص این پرونده اتخاذ کرده و تاکید می کند که ایران نباید تحت هیچ شرایطی توانایی هسته ای به شکل مستقل داشته باشد. این موضع در حقیقت نوعی مانور است اما نتیجه باوری است که اسرائیلی ها در این سالها ترویج داده و بر اساس آن ایران هسته ای را تهدیدی برای اسرائیل دانسته اند. این موضع گیری در حقیقت تبدیل به بخش لاینفکی از سیاست های آنها شده است و بر این اساس حتی یک سانتریفیوژ روشن هم می تواند تهدیدی از جانب ایران برای اسرائیلی ها باشد. رسیدن به مرحله تولید بمب با یک سانتریفیوژ روند بسیار سخت و طولانی اما ممکن است . این همان مساله ای است که بخش اعظمی از مذاکرات را که در ماه ژانویه در قالب فرصت شش ماهه اغاز خواهد شد به خود اختصاص می دهد.بحث های بسیار جدی در این خصوص انجام خواهد گرفت که ایران تا کجا می تواند در تکنولوژی هسته ای پیش رود. البته که تهران با 1+5 در این خصوص مذاکره می کند اما اسرائیلی ها هم همواره در این میان تاکید کرده اند که باید میزان برنامه هسته ای ایران تا بدانجا که ممکن است ناچیز باشد. بنابراین من این اعتراض های اسرائیل را نوعی ژست و موضع گیری بر سر میز مذاکره می دانم اما عملا میزان دخالت اسرائیل بیش از این مانورها خواهد بود.
من فکر می کنم که بخشی از این خشم ریشه در این حقیقت دارد که اگر این توافقنامه با موفقیت به سامان برسد ایران می تواند نقش نرمال تری را در منطقه ایفا کند. ایران به کشوری تبدیل خواهد شد که دیگر در منطقه منزوی نیست،کشوری که همه به چشم خطاکار به آن نگاه نمی کنند و البته کشوری که نقش کاربردی در خاورمیانه و منطقه بازی خواهد کرد. ایران از پس از انقلاب تا به امروز چندان در این نقش فرو نرفته است.
این دورنما که ایران می تواند به صحنه دیپلماسی و اقتصادی خاورمیانه بازگشته و نقش مثبتی ایفا کند مساله ای است که بسیاری از کشورهای عرب منطقه و نه تنها رژیم اسرائیل از آن واهمه دارند. آنها در این سالها به ایرانی که در گوشه ای کز کرده و چندان در بازی های منطقه ای به آن نقشی داده نشده عادت کرده اند. این واقعیت که ایران قادر به اعمال تغییرات و قرار گرفتن در مسیر نقش آفرینی بیشتر باشد تمام معادله های آنها و همچنین موازنه قدرت در منطقه را بر هم خواهم زد . بنابراین من گمان می کنم که اعراب و اسرائیل نگران هستند و همانطور که در ابتدای بحث گفتم رفع این نگرانی به توانایی ایران در اعتمادسازی بستگی دارد. ایران باید به آنها اطمینان دهد که لزومی ندارد در خصوص مشارکت سیاسی ایران در منطقه نگران باشند و حتی می توانند از این ایران جدید استقبال هم کنند.
شما اشاره ای به متحدان عرب امریکا در منطقه و دغدغه های آنها داشتید. آیا این توافقنامه به شکل عملی و واقع گرایانه می تواند در یارگیری های کاخ سفید در پازل جدید منطقه ای تغییری ایجاد کند؟
هرگونه اظهار نظر در خصوص احتمال ایجاد تغییر در یارگیری های منطقه ای امریکا در این بازه زمانی به نوعی ابتر و ناپخته خواهد بود. به نظر من چندین کشور عربی در این خصوص نگرانی هایی دارند. آنها نگران رابطه میان ایران و امریکا هستند و به خوبی می دانند که در زمان حکومت پهلوی ، تهران و واشنگتن رابطه بسیار حسنه ای با هم داشتند. حافظه تاریخی اعراب به یاد آنها می آورد که در جریان جنگ ایران – عراق ، این امریکایی ها بودند که با حادثه ایران کنترا قصد نزدیکی به تهران را داشتند. اعراب تمام این خاطره ها را یک به یک به یاد می آورند و امروز می ترسند که نزدیکی واشنگتن به تهران به هزینه آنها تمام شود. این ترس الزاما درست نیست . هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که امریکا نتواند همزمان رابطه خود با تهران را بهبود بخشیده و البته اتحاد خود با اعراب را هم حفظ کند. حتی در زمان حکومت پهلوی در ایران هم امریکایی ها همزمان بر روی ایران و اعراب برای حمایت از سیاست های خود در خلیج فارس حساب می کردند. بنابراین برای امریکایی ها غیرممکن نیست که رابطه خوبی با تهران داشته باشند و همزمان این رابطه تهدیدی برای عربستان سعودی و یا دیگر متحدان آنها در منطقه خلیج فارس نباشد.
انتشار اولیه: سه شنبه 12 آذر 1392/ باز انتشار: جمعه 15 آذر 1392
نظر شما :