بیست و هشتمین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات
روزی که اتحادیه عرب علیه قذافی وارد عمل شد
دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون بیست و هشتمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
روابطت با پرزیدنت علی عبدالله صالح چگونه بود؟
او از ظریف ترین شخصیت هایی است که تا کنون با او برخورد داشته ام، هوش یمنی دارد، جدی است و توانایی خاصی برای دفاع از خود دارد، نکاتش در اتحادیه عرب متمایز بود، مثل هر رهبری می توانست صحبت کند و چیزی هم به آن بیفزاید، مثلا در حمله امریکا او یکی از کسانی بود که پیشنهاد داد نیروی حافظ صلح عربی در ارتش های عربی تشکیل شود، ظریف ترین قسمتی که در یکی از نشست های مصغر اتحادیه عرب در سرت (لیبی) داشتیم، همین بود، در آن جا علی عبدالله صالح پیشنهاد تشکیل ارتش عربی حافظ صلح را داد و قذافی به او گفت که آقا نیروهای حافظ صلح کافی است. از خوش شانسی صالح، وزیر امور خارجه اش، ابوبکر القربی از آدم های واقعا باهوش بود، زیرک و آرام بود که از درایت یمنی برخوردار بود و دامنه افق گسترده ای داشت. صالح شخصیت کاریزماتیک استثنائی ای هم داشت.
همان طور که از شخصیت علی عبدالله صالح در کاری که اخیرا کرد و امور را آن گونه جمع و جور کرد، دیدیم، ببین مبارک در زندان است، بن علی در تبعید، اسد تحت محاصره و قذافی کشته شد، در حالی که او با یک راه حل از مهلکه خارج شد، قدرت را تسلیم کرد و در کشور باقی ماند. پسرش هم همچنان در منصب رسمی اش، فرمانده گارد جمهوری باقی مانده است. همه چیز هم به شکل خودش باقی مانده است، او قدرت را بنا به رغبت ملت واگذار کرد و همه چیز تمام شد، رئیس جمهور نماند اما زندگی اش را می کند.
اگر بشار اسد در همان ابتدای بحران سوریه به علی عبدالله صالح اقتدا می کرد، کشورش نجات یافته بود، یعنی به یک تسویه حساب مقبول رسیده بود، اما اکنون زمان دیر شده است.
وقتی که به چادر قذافی وارد شدی چه احساسی داشتی؟
امور طبیعی بود و مثل همه افرادی بود که با سرهنگ در چادرش دیدار می کنند.
وقتی کشته شد، چه احساسی داشتی؟
بعد از سال های طولانی در تعامل با شخصی که نمی توانست مقاومت کند و بعضی روابط که می توان آن را انسانی نامید، شکل گرفت، بعد وقتی که تو می بینی یک نفر از اعلی علیین به اسفل سافلین پایین می آید و از عرش به ته چاه می رود، قطعا احساس شفقت می کنی. قذافی در دوران خودش آدم باهوش و جدی ای بود و در راهش منحصر به فرد بود، جدیتش را دوست می داشتم و توانسته بودم دیدارهای مختلفی با او داشته باشم و درباره حوادث غریب منطقه با او صحبت کنم، افکارش عجیب بودند اما من از نخستین کسانی بودم که بعد از حمله به اهالی بنغازی با بمب و موشک خواستار محاکمه نظام او شده بودم، قذافی همه هم رکابانش را با همه مردم به آتش کشید و نمی توانست دیگر به جایی برای پناه گرفتن برود برای این که کسی به او جواب نمی داد، خصوصا بعد از تعاملی که با انقلابیون لیبی پیش گرفته بود. از امور دیگری که قبل از ترک اتحادیه عرب اقدام به انجام آن کردم که نه ممکن است تغییر کند و نه می تواند کسی از کنار آن به راحتی بگذرد، این است که دیگران در برابر فاجعه انسانی ای که در یکی از کشورهای عضو اتحادیه عرب رخ داد، ساکت ننشینند. اگر تظاهرات و اعتراض هایی وجود دارد و با جنگنده بمباران می کنند، باید بدانند که چنین چیزی قابل قبول نیست، و اتحادیه عرب لازم است که موضعی روشن در قبال آن اتخاذ کند. علی رغم روابط انسانی، حقیقت این است که من به شدت عصبانی بودم، وقتی که می شنیدم و می دیدم که هواپیماها و موشک ها هزاران نفر از مردم را هدف قرار می دهند و می کشند. خواستار تشکیل جلسه فوری اتحادیه عرب شدم و به عنوان دبیر کل برای نخستین بار در تاریخ اتحادیه پیشنهاد سیاسی برای این وضعیت خطرناک دادم، و گفتم که چاره ای نیست جز این که حکومت لیبی مورد محاکمه قرار بگیرد و من خودم پیشنهاد دادم که لیبی در هیچ نشست و فعالیتی پس از انجام این عملیات خطرناک زیر پا گذاشتن حقوق بشر شرکت نکند و عضویتش به تعلیق در آید و این گشایشی جدید یا حتی تحولی ریشه ای در اتحادیه عرب بود. چنین برخوردی قبلا با مصر به دلیل سیاسی ایام کمپ دیوید شده بود، همچنین با عراق بعد از جنگ اما به سرعت به عراق برگشتیم، اما در مورد لیبی به دلیل این که برخورد بسیاری با شهروندانش کرده و همان طور که گفتم تحول نوعی واقعا بزرگی در اتحادیه عرب محسوب می شود، مساله سیاسی نبود و مواضع کشورهای مختلف در قبال آن یا برخورد با آن متفاوت بود، به ویژه که موضوع به حقوق بشر و حمایت از انقلابیونی که به بهار عربی موسوم شدند، باز می گشت.
ادامه دارد...
نظر شما :