بیست و یکمین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات
مبارک بشار اسد را رئیس جمهور نمی دانست
دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون بیست و یکمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
عمرو موسی در دیدارهای عربی مختلفی حاضر شد که برخی از آنها توام با دشمنی یا تندروی یا احیانا تندی بود. در کسوتش به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب با بسیاری از بازیگران منطقه ای و بین المللی دیدار کرد؛
مخالفان صدام وجهه او را به فاجعه حلبچه ربط می دادند و مخالفان حافظ اسد به حماه و مخالفان قذافی به کشتار زندان ابو سلیم، آیا مشابه چنین چیزی در دوران حسنی مبارک رخ داد؟
نه امور به آن حد نرسید، اما او مخالفان بسیاری را به زندان انداخت یا آنها را تحت فشار گذاشت و آزادی های آنها را گرفت و بر مصالحشان تاثیر گذاشت، و مصر هم عموما اهل خونریزی نیست. و قطعا اگر بخواهیم حسنی مبارک را با ابزارهایش در تعامل با مخالفینش از جمله زندان بسنجیم، قطعا چیز ساده ای نیست اما مبارک مثل صدام یا قذافی یا حافظ اسد نشد.
نه در دوران مبارک و نه در دوران سادات و حتی قبل از آنها چیزی که در عراق یا سوریه یا لیبی رخ داد، اتفاق نیفتاد. شاید حوادث فردی یا در حد و اندازه گروه های کوچک اتفاق افتاد. طبیعت مصر کاملا متفاوت است، در بحث های بعدهای استراتژیک در منطقه بسیاری از کشورهای دیگر خشونت های بسیار شدیدتری اعمال کرده اند، مثل آن چه قذافی یا صدام یا حافظ اسد انجام دادند، که جزئی از نگاه به منطقه را ایجاد کردند. عقب نشینی مصر در امور منطقه ای خطایی استراتژیک و واقعا خطرناک بود، و این نظریه که مصر «بی خیال» باشد به هیچ وجه موفق نبود به ویژه در 10 سال اخیر دوران مبارک.
آیا مبارک رغبتی نداشت که در منازعات حافظ اسد در لبنان دخالت کند؟
نه و این قطعی است.
و این رغبت هم نزد مبارک نبود که به شیوه دفاع صدام حسین از خودش اعتراض کند؟
قطعا، به ویژه در مساله جنگ کویت موضع او کاملا روشن بود و به صراحت اعلام کرد که جنگ کویت غیر قابل قبول است. اگر مصر در قدرتی که می بایست می بود، قرار داشت، به تنهایی علیه صدام حسین می ایستاد و شکستش می داد و حداقل از لحاظ سیاسی او را محاصره می کرد. و ما سیاستمداران عربی که خودمان اوضاع را به دقت زیر نظر گرفتیم می توانیم بگوییم: اگر امور به گونه ای بود که نیاز به حضور امریکا می بود تا ارتش عراق را شکست دهد آیا اگر ما بودیم قوی تر عمل نمی کردیم؟
روابط مبارک با حافظ اسد را چگونه توصیف می کنی؟
روابط مبتنی بر هماهنگی مطلوب و کافی میان دو طرف بود، هر دو طرف از هر دو ناحیه امور را با همدیگر به طور مستمر هماهنگ می کردند، و برای تو قصه نشست سه جانبه مصر و عربستان و سوریه را یادآور شدم، وقتی موضوع امنیتی مطرح شد که اسرائیل برای تحقق آن تلاش می کرد به هماهنگی میان مبارک با ملک فهد و پرزیدنت حافظ اسد، اشاره کردم، او اهمیت اسد را درک می کرد. اما سوال این است که تا کجا رفت و تا کجا از آن استفاده کرد. روابط شخصی میان مبارک و حافظ اسد خوب بود بر عکس روابطش با بشار اسد که چندان با هم خوب نبودند به گونه ای که راهی که مبارک برای تعامل با او در پیش می گرفت مثل کسی بود که با پسر بردارش برخورد می کند نه این که بشار اسد، رئیس جمهور است. به گوشمان بارها رسید که از زبان بشار اسد گفته می شد که من الآن رئیس جمهوری سوریه ام و نه پسر رئیس جمهوری سابق و باید با او همانند تعامل میان روسای جمهور تعامل شود. بسیاری از روسای عرب نمی توانستند به راحتی این حرف بشار اسد را در محافل عربی و جامعه عربی بپذیرند تا آن جا که به او درباره قومیت عربی و نگاه سوریه به امور درس می دادند، نه رئیس جمهوری مصر و نه پادشاه عربستان با این کلام بشار راحت نبودند. از همین جا بود که محور سه گانه – مصر – عربستان – سوریه تحت تاثیر قرار گرفت برای این که حافظ اسد کم حرف می زد و بیشتر تا زمانی که نسبت به کاری مطمئن بود و قانع شده بود، آماده عمل بود، در حالی که رئیس جمهوری مصر و پادشاه عربستان این گونه می دیدند که بشار به سمت حرف های بزگ قدیم متمایل شده است.
من شخصا می دیدم که تعقیب مسائل با بشار اسد دقیقا به این شکل ممکن نیست و این دقیقا خودش را بعد از قتل رفیق حریری در لبنان نشان داد، حادثه ای که مرا واقعا ناراحت کرد برای این که من او را دوست داشتم، و من از جمله افرادی بودم که بسیاری از اوضاع عربی را به مدت طولانی با صراحتی بزرگ با او در میان می گذاشتم. و وقتی با رفیق حریری ملاقات می کردم از او حرفی می شنیدم که نشان می داد به التزامات عربی اش پایبند است و فقط یک حرفی به عنوان یک مسئول سنتی لبنانی نمی زند. رفیق حریری ارتباطات بین المللی داشت، و من می دانم که او با امریکایی ها و اروپایی ها در موضوع روابط امریکایی – لبنانی و فلسطین و سوریه و حتی مصر ارتباط داشت. و من می دانستم که از شخصیت های عربی ای که آمادگی دارند یا می توانند که به طور جدی درباره روابط استراتژیک میان رهبران جهان صحبت کنند، رفیق حریری یکی از بارزترین آنها بود. خدا رحمتش کند او یکی از رهبران محترم عربی بود.
ادامه دارد...
نظر شما :