هجدهمین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات
سوریه تاوان هم پیمانی با ایران را می دهد
دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون هجدهمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
اگر جای بشار اسد بودی، چه می کردی؟
اولا، به این خونریزی های جاری که میان من و ملت برای همیشه جدایی می اندازد، پایان می دادم. تا کنون هزاران نفر قربانی شده اند و تصور کن خانواده ها و دوستان و همسایگان و کسانی که با این قربانیان هم دردی می کنند. در آن جا رابطه میان ملت و حکومت پایان یافته است تا آن جا که دیگر جایی برای صلح یا اعتماد در نظام باقی نمانده است، برای همین علاج آن تنها از راه دموکراسی ممکن است. من طبعم به دموکراسی ایمان دارد و اعتقادی به دیکتاتوری ندارم. دوران دیکتاتوری ها پایان یافته است، علی رغم این که دوران گذشته به عنوان بخشی از نظام جهانی باقی مانده است، با این حال اکنون دیگر جایی برای دیکتاتوری ها وجود ندارد و امکان تحمیل روسای جمهور نیز وجود ندارد، هر کس که به این راه بیاید شکست خواهد خورد و بی شک هزینه های آن را پرداخت خواهد کرد. ما در دوران متفاوتی هستیم، واقعیت این است که اگر بشار گمان می کند که می تواند تجربه پدرش را در حماه تکرار کند، اشتباه بزرگی مرتکب شده است، این زمان دیگر آن زمان نیست و او نیز پدرش نیست.
ثانیا، درباره سوریه، آن چه من می بینم این است که نمی توان بر این اساس مذاکره کرد که مثلا بشار اسد در قدرت بماند و برخی از مخالفان برخی وزارت خانه ها را متولی شوند، این حل آسانی هست ولی راه حل نیست برای این که نمی توان آن چه اتفاق افتاد را نادیده گرفت، و این مساله ای است که بسیاری از نیروها در سوریه نمی پذیرند. راه حل این است که بشار اسد کنار رود و انتخابات برگزار شود و مجلس نمایندگان جدیدی تشکیل شود که رئیس جمهوری انتخاب کند و امور به همین ترتیب پیش رود. من راه حلی جز این نمی بینم: انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات جدید زیر نظر جامعه جهانی که منجر به روی کار آمدن حکومت جدیدی منطبق بر نتایج این انتخابات دموکراتیک شود. راهی جز این نیست که انتخابات دموکراتیک زیر نظر جامعه جهانی برگزار شود و هر آن چه نتیجه آن باشد آن نتیجه حکومت را تشکیل دهد. هنگامی که بشار کنار رفت، حداقلش این است که می تواند از سوریه خارج شود و در پی آن نظام می تواند امور خود را اداره کند. توصیه نمی کنم که رئیس جمهوری سوریه فرار شبانه کند، بلکه باید اوضاع به گونه ای ترتیب داده شود که او کشور را به سوی یک کشور عربی ترک کند، به جای این که مثلا به روسیه یا چین برود، و مانند یک شهروند عادی عربی زندگی کند. مثلا مصر میزبان جعفر نمیری، رئیس جمهوری سابق سودان بعد از کنار رفتن او از قدرت بود و بسیاری از رهبران از غرب و شرق همین کار را کردند، مصر دائما میزبان بوده بدون این که این مساله باعث شود که مصر موضعی به نفع یا علیه کسی بگیرد. مصر از آنها استقبال کرده به اعتبار این که نقش آنها پایان یافته و این مساله جزئی از راه حل است.
خطای استراتژیک بشار اسد در روابطش با کشورهای عربی چه بود؟ آیا از اهمیت مصر و عربستان کاست؟
بله، او اهمیت بیشتری به ایران داد. شاید این به دلیل وجود احساس رقابتی بود که میان دمشق و قاهره وجود داشت، وضعیت دقیقا به آن ترتیبی که سابقا میان مصر و عربستان وجود داشت، نبود، همچنین حالتی از نگرانی میان دمشق و ریاض وجود داشت، در حالی که می توانست نوعی از تعامل وجود می داشت و اگر گشایش و صراحتی به خصوص میان مصر و سوریه وجود می داشت سوریه می توانست سیاست های عربستانی را بهتر درک کند. اما از آن مهم تر مربوط به حرکت تغییر عربی بود، به اعتقاد من سوریه بعد از آن که انقلاب ها در مصر و تونس و غیره موفق شدند، ارزش واقعی به امور نداد و از اهمیت آنها کاست، یعنی حرکت تاریخی را به دقت نفهمید و بر اساس آن برنامه ریزی نکرد، بلکه دمشق از تزلزل نظام در مصر و صلابتش در سوریه احساس غرور کرد، و این مساله در ذات خود جزئیات بسیاری دارد. به این مساله انحصار دیپلماسی سوریه را نیز می افزایم که در یک چارچوب تنگی فقط متعلق به سوریه و هر آن چه پیرامون آن بدون گشایش منطقه ای و بین المللی برای شرح مواضع سیاسی سوریه بود، فعالیت می کرد، مثلا مواضعش در قبال اسرائیل، مسائل بسیاری بود که مواضع سوریه نسبت به آنها روشن نبود. شاید خطای استراتژیک بزرگ زمانی بود که حلقه تنگ سیاسی سوریه فقط دو یا سه موضوع را پوشش می داد و توجه و اهمیتی به دیگر موضوعات نمی داد. آن هم فقط تمرکز بر موضوع لبنان و حزب الله و بعد ایرانی آن و ورودش به این هم پیمانی که می توانست تاثیری بر نقش عربی اش بگذارد تا این درجه از تفکیر که: تو با مایی (عرب) یا با آنها (ایرانی ها)؟ و من شخصا، عمرو موسی به عنوان دبیر کل سابق اتحادیه عرب و وزیر امور خارجه سابق از این زاویه نمی بینم که ما باید به طور مطلق با ایران به گونه ای رفتار کنیم که آن را دشمن فرض کنیم. من این گونه می بینم که باید با ایران به عنوان یکی از کشورهای منطقه تعامل کنیم، نه یک کشور عربی بلکه یک کشور اسلامی، اگر چه میان ما و آنها اختلاف های ریشه ای وجود دارد اما راهی نیست جز این که بنشینیم و با آنها گفت و گو کنیم. اما این که با این وضعیت با آن هم پیمان شویم، این موضوع باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد، یا حداقل در ابعاد آن تجدید نظر شود، سوریه یک کشور عربی است و لازم است که به حل مشکلات بحرین و حل مشکلات در عراق و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس مثل مشکلات امارات اهمیت دهد. در این چارچوب باید با ایران رابطه داشته باشد، یعنی این روابط به گونه ای باشد که واکنش های عربی در پی نداشته باشد، و این باعث می شود تا در حقیقت سیاسی سوریه نظری دیگر بیندازیم.
آیا اعتقاد داری که رهبری سوریه تلاش کرد ضلعی عربی در مثلث ایرانی – ترکی – سوری به جای مثلث سوری – عربستانی – مصری باشد؟
شاید برخی از مسئولان سوری چنین فکری داشتند و من هم از آنها شنیدم یا احساس کردم که چنین فکری دارند، اما غیر ممکن است که ترکیه نقش خود را به محور ایرانی – سوری محدود و تعریف کند، چنین چیزی به هیچ وجه برای ترکیه ممکن نیست برای این که سیاست بزرگی در قبال جهان عرب و خاورمیانه دارد. همچنین ترکیه جزئی از هم پیمانی غربی (پیمان آتلانتیک شمالی) است و یکی از کشورهای بزرگ در دریای مدیترانه محسوب می شود، برای همین نمی تواند تنها به این حالت بماند که فقط بخشی از مثلث ترکی – ایرانی – سوری علیه دیگر کشورها باشد. چنین فکری به مثابه فکر هواپیمایی است که که هیچ وقت نمی تواند پرواز کند.
ادامه دارد...
انتشار اولیه: جمعه 23 فروردین 1392/ باز انتشار: سه شنبه 27 فروردین 1392
نظر شما :