گفت و گوی دوستانه با علی اکبر صالحی
علی اکبر صالحی وزیر امورخارجه گفت که براساس مصوبه مجلس که در آن اختیار به وزارت امور خارجه داده شده. بارها به انگلیس گفته ایم که می تواند کاردارشان بیاید و کارهایش را شروع کند.علی اکبر صالحی وزیر امورخارجه کشورمان، دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد فیزیک از دانشگاه (AUB) بیروت و دکترای مهندسی هسته ای از دانشگاه (MIT) آمریکا است.او متولد شهر مقدس کربلاست و دارای سه فرزند می باشد. صالحی پس از عزل منوچهر متکی، سکان دستگاه دیپیماسی جمهوری اسلامی ایران را در دست گرفت.صالحی در این گفت و گو به موضوعات جالبی از قبیل خرید شب عید، سفرهای نوروزی خود با خانواده، دعوت نامه های اجلاس سران و همچنین زحمات شخص رئیس جمهور در این مدت اشاره کرد.او همچنین در خصوص انتقادات مطرح شده پیرامون موازی کاری در سیاست خارجه اینچنین گفت که: من اعتقادی ندارم که هیچ دستگاهی با ما موازی کاری دارد، ما با آقای سعیدلو هم کاملا در ارتباط هستیم و اتفاقا ایشان هم باز با معاونین و کارشناسان ما هماهنگ هستند.
در ادامه مشروح گفت و گوی مشرق با علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان را مشاهده کنید.
*در ماجرای برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد شاهد بودیم که دعوتنامه ها و بسیاری از هماهنگی ها از کانال هایی غیر از وزارت امور خارجه پیگیری می شد. به نظر می رسد این موارد تا حدی نقش وزارت امور خارجه را در برگزاری این اجلاس کمرنگ کرده بودند. علت این امر چه بود؟
این بی انصافی بزرگی است. شما خودتان در فیلم ها نمی دیدید چه کسی جلسات را اداره می کرد؟ من با قاطعیت عرض می کنم که تمام کار های اجلاس با وزارت امور خارجه بود. بله برای بردن نامه معمول است که نهاد های دیگر هم به کمک وزارت خارجه بیایند. ما باید برای 120 کشور و 20 نمایندگی دعوتنامه بفرستیم.
خب معاون وزیر و مشاور وزیر رفتند، وزرای دیگر را ما خواهش کردیم رفتند، از معاونین رئیس جمهور خواهش کردیم و رفتند. چون همه اینها را که وزیر امور خارجه نمی توانست به تنهایی برود. در این صورت ما باید همه کارهایمان را تعطیل می کردیم و می رفتیم دعوتنامه ها را تقدیم می کردیم. بنابراین اصلا این حرف درست نیست.
اتفاقا این روش خیلی هم معمول است. ما می خواهیم یک دعوتنامه ای را محترمانه برای رئیس یک کشوری بفرستیم؛ الان وزیر امور خارجه نمی توان برود، معاونش هم نمی تواند برود. خب طبیعی است که ما از یک برادر دیگری تقاضا می کنیم تا هم به ما کمک کند و هم شان طرف مقابل را حفظ کنیم.
ایشان هم به عنوان نماینده رئیس جمهور می رفتند. بنده هم اگر می رفتم به عنوان وزیر امور خارجه دعوتنامه را نمی دادم، به عنوان نماینده رئیس جمهور می رفتم. چون قرار بود دعوت رئیس جمهور را به رئیس جمهور مقابل بدهیم. تمام اسناد و کارها را ما انجام می دادیم. بله دیگر حفاظت دست ما نبود.
ما نمی توانستیم برویم با توپ و تانک شهر را اداره کنیم. اینها دست ما نبود. صدا و سیما دست ما نبود اما ما با همه این ارگان ها در تماس و هماهنگی بودیم. با نیروی انتظامی، با عزیزان سپاه و ارتش با خیلی ها باید هماهنگی می کردیم. دائم جلسات مشترک داشتیم. همه حضور داشتند اما محوریت آن ما بودیم.
من البته خوشحالم که آنقدر این حضور برادرانه و دوستانه و منسجم بوده که حالا شما فکر می کنید که آنها بیشتر حضور داشتند تا خود وزارت امورخارجه که اصل ماجرا بوده و این هم یکی از بزرگواری ها و تواضع وزارت امور خارجه است که برخی تصور می کنند که دیگران اجلاس را برگزار کردند. ببینید جنبش عدم تعهد فقط آوردن چند تا آدم و نشاندن روی صندلی که نبود. 700 صفحه سند داشته، اداره جلسات را داشته.
چه کسی این اسناد را آماده می کرد؟ چه کسی جلسات را اداره می کرد؟ چه کسی رایزنی هایش را انجام داده؟ چه کسی بیانیه تهران را نوشته؟ اینها مهم بود وگرنه بردن نامه و استقبال در فرودگاه و اینها که کار سختی نیست.
*الان دبیرخانه جنبش عدم تعهد زیرنظر وزارت امور خارجه فعالیت می کند؟
ببینید جنبش عدم تعهد دبیرخانه دائم ندارد. هر کشوری که ریاست جنبش را بر عهده می گیرد، یک دبیرخانه داخلی برای خودش ایجاد می کند که امورات این جنبش را اداره کند.
اما دبیرخانه دائم مثل سازمان تعاون اسلامی ندارد که دبیری توسط اعضای جنبش انتخاب بشود. اما پیشنهاد شده که یک دبیرخانه دائمی برای جنبش ایجاد شود و جنبش را از این شکل جنبش بدون یک شاکله استوار به سمت یک جنبش دارای ساختار منسجم ببریم.
الان جنبش ساختار ندارد بلکه یک چیزی در نیویورک دارد به نام C.O.B یعنی یک اداره خاص که سفرای کشور های عضو جنبش که در نیویورک هستند هر از چندگاهی دور هم می نشینند که ریاست آن با ایران است. به علاوه جنبش چند دفتر هم در نیویورک و ژنو و وین دارد. البته اسمش دفتر است نه اینکه فکر کنید یک اتاقی وجود دارد و تشکیلات اداری دارد. درواقع این دفاتر به صورت مجازی هستند. روئسای این دفاتر هم باز نمایندگان ایران هستند.
مثلا در وین آقای سلطانیه هستند، در ژنو آقای سجادی و در نیویورک هم آقای خزایی هستند. حالا قرار است که البته در بیانیه تهران و اسناد آن هم آمده که سعی شود یک ساختار جدی تری به جنبش داده شود. الان جمهوری اسلامی دارد در این راستا و در این جهت حرکت می کند.
*همین دبیرخانه موجود که الان فعال است و دارد کارهایش را انجام می دهد زیر نظر وزارت خارجه فعالیت می کند یا نه؟
الان دبیرخانه موجود دبیرش آقای مشایی تعیین شده اما تمامی کارهاش را وزارت امور خارجه دارد انجام می دهد.
*یعنی آقای مشایی زیر نظر شما کار می کنند؟
کارهایی که در ارتباط با دبیرخانه باشد بله . معاونین ما و کارشناسان ما آنجا هستند و اینها یعنی وزارت امور خارجه. بالاخره وزارت خارجه آدم هایش موضوعیت دارد دیگر ساختمانش که موضوعیت ندارد.
*با شما هماهنگ هستند؟
بله جلسات ما به طور منظم دارد برگزار می شود و کاملا با هم هماهنگ هستیم.
*آقای بروجردی چند وقت پیش گفتند که آقای صالحی اصلا نمی دانند که در دبیرخانه جنبش عدم تعهد چه خبر است. الان هم بحث تحقیق و تفحص از این دبیرخانه در مجلس مطرح است.
نه به طور هفتگی این دبیرخانه جلسه دارد و بنده هم در یکی از این جلسات حضور داشتم و جلسات دیگر را هم معاونین و کارشناسان ما در آنها حضور دارند.
*حضور آقای مشایی در دبیرخانه جنبش عدم تعهد و حاشیه هایی که او ایجاد می کند و همینطور انتصاب ملک زاده به معاونت مالی و حقوقی وزارت خارجه که حتی نزدیک بود به استیضاح شما منجر شود، بحث هایی را در خصوص ارتباط شما با جریان انحرافی به وجود آورده. نظر خودتان دراین باره چیست؟
ببینید من واقعا داخل در مسائل سیاست داخلی نیستم. نه پیشینه ام این را نشان می دهد و نه علاقه مندی ام این را نشان می دهد. بنده هیچ وقت به عنوان فردی که منتسب به این جناح یا آن جناح باشم نبودم.
خب بنده در زمان آقای خاتمی نماینده جمهوری اسلامی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی شدم. در زمان آقای هاشمی رفسنجانی بنده معاون وزیر علوم بودم. زمان آقای دکتر احمدی نژاد که واقعا ارادت دارم خدمت ایشان، خب در خدمت ایشان هستم در وزارت خارجه.
یعنی به عنوان یک فردی که بخواهد خودش را درگیر جناح بندی های سیاسی و بگومگو های سیاسی بکند، هیچ وقت نبودم و علاقه ای هم ندارم به این بگو مگوها. در هرجایی هم که بودم سعی کردم کارم را خوب انجام بدهم.
وزارت خارجه هم یک وزارت فراجناحی است و نمی تواند نظر یک جناح را تامین کند و باید نظر نظام را جلو ببرد. سازمان انرژی اتمی هم یک سازمان فراجناحی بود. ریاست دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه بین المللی هم که هرکدام دوبار عهده دار بودم و همینطور معاونت وزارت علوم این ها همه تخصصی است. یعنی هر جایی که بودم کار تخصصی خودم را انجام می دادم و خودم را درگیر مسائل سیاسی نمی کردم.
*به نظر می رسد برخی دستگاه ها و افراد با وزارت خارجه موازی کاری دارند که این موضوع انتقاد مجلس را در پی داشته. شما خودتان با این موضوع مشکلی ندارید؟
شاید منظورتان معاونت امور بین الملل آقای رئیس جمهور باشد. نه اصلا من اعتقادی ندارم که هیچ دستگاهی با ما موازی کاری دارد. ما با آقای سعیدلو هم کاملا در ارتباط هستیم و اتفاقا ایشان هم باز با معاونین و کارشناسان ما هماهنگ هستند. ببینید وزارت امور خارجه در مجموعه کارهایی که دارد ماموریت های بسیار زیادی را انجام می دهد و با توجه به تحولاتی که در منطقه رخ داده و با توجه به تحریم یک حجم عظیمی از کارها را بر عهده دارد. یعنی وزارت خارجه در 34 سال گذشته هیچ گاه حجم کار هایش به این تنوع و به این حجم نبوده.
الان از بیداری اسلامی گرفته تا تحریم و مسائل سوریه و پرونده هسته ای و ... را در بر گرفته. خب اینها قبلا نبود. تا قبل از 10 سال پیش که اصلا موضوع هسته ای هم مطرح نبود. الان شرایط خیلی متفاوت است و ماموریت های ما خیلی حجیم و متنوع شده. آقای سعیدلو با ما در برخی امور همکاری می کنند آنهم با اختیاراتی که از آقای رئیس جمهور دارند که وقتی هماهنگی های لازم انجام می شود، برخی از امور اقتصادی را ایشان دنبال می کند.
خب ببینید ما تعهدات زیادی در اینجا و آنجا داده ایم که ای کاش اینقدر تعهد نمی دادیم. هر عزیزی که به هر کشوری که رفته احساس کرده باید کاری انجام بدهد و تعهدی داده که الان این تعهدات خیلی زیاد شده است.
*این تعهدات بیشتر مربوط به این دوره است یا دوره های دیگر؟
از قبل هم بوده. حقیقتا ما نیامدیم دسته بندی کنیم که در کدام دوره بیشتر بود. اما این تعهدات الان متراکم شده و کشوری که تعهد می دهد باید عمل کند. نمی شود شما بروید در یک کشوری یک حرفی بزنید اما به آن عمل نکنید. خب اینها را باید یک سروسامانی می دادیم و به نفع ما هم هست واقعا. چون صادرات ما را بیشتر می کند و بازار ما را متنوع تر می کند. اما خب مشکلاتی سر راه اینها بوده که باید رفع می شد. الان آقای سعیدلو دارند به ما کمک می کنند این مشکلات را رفع کنیم و با هم در تماس کامل هستیم. اصلا بحث موازی کاری نیست.
ما اتفاقا دلمان می خواهد ده ها ارگان به کمک ما بیایند. ببینید موازی کاری زمانی است که بخواهند دخالت در امور کار شما بکنند. یعنی بیایند افکار خودشان را تحمیل کنند. یا ماموریت شما را دستخوش آشفتگی بکنند. اما وقتی خودتان داوطلبانه دارید از ظرفیت های جاهای دیگر استفاده می کنید این معنایش موازی کاری نیست. ما از مجلس هم داریم استفاده می کنیم. مثلا چند وقت پیش آقای دکتر لاریجانی رفتند هند.
خب بچه های وزارت خارجه و سفیر ما با ایشان بودند و هماهنگی های لازم را انجام دادند. همینجوری که نمی شود سفر کرد به یک کشور دیگر. چه کسی این سفرها را آماده می کند؟ چه کسی چارچوب مذاکره را مشخص می کند؟
همه اینها وزارت امور خارجه است و ما استفاده می کنیم. یعنی آقای لاریجانی وقتی می روند هند کمک بسیار موثری به ما می کنند و تمامی آن چیزهایی را که به دنبال آنها بودیم را با کمک ایشان چند قدم به جلو بردیم. یا مسئولین دیگری که می روند هم باز همینطور.
*به هر حال حوزه کاری آقای سعیدلو مرتبط با حوزه کاری وزارت خارجه است. ایشان یا زیر نظر وزارت خارجه کار می کنند و یا اینکه خودشان سازمان جداگانه ای هستند که قطعا صاحب عقیده و نظر است و این معنایش تداخل و موازی کاری می شود.
نه ما با هماهنگی با همدیگر کار می کنیم. ببینید مثلا ما فرضا در کشور الف یک بحث اقتصادی داریم. با حضور دستیار ویژه اقتصادی ما که دستیار ویژه ما است اما در خدمت ایشان هم هست و دارد کار می کند، و اداره مربوطه ما که در ارتباط با آن کشور است می نشینیم و در آنجا آقای سعیدلو با اختیارات ویژه مالی که دارند مسائل مالی ما را دنبال می کنند و مشکلاتی که ما در این خصوص داریم را دنبال می کنند.
یعنی به جای اینکه من بروم با 10 ارگان دیگر رایزنی کنم که این مشکلات را حل بکنم ایشان با اختیاراتی که دارند این کار را برای ما انجام می دهند. بالاخره وزارت خارجه که خودش پول ندارد. فرض بفرمایید ما در جایی می خواهیم سرمایه گذاری صنعتی بکنیم.
ما می رویم زمینه را فراهم می کنیم اما پول که دیگر در دست ما نیست. باید وزارت صنایع را ببریم آنجا، بانک مرکزی را ببینید، بانک توسعه صادرات و صندوق ضمانت را ببینید. بالاخره ما در کشور بروکراسی اداری را هم داریم وهمه اینها کار دارد. خب ایشان این زحمت ها را می کشند.
*الان شما با وزیر امور خارجه انگلیس می توانید دیدار مذاکراتی را داشته باشید؟
ما سه 4 ماه پیش همدیگر را در افغانستان دیدیم.
*آیا احتمال از سرگیری روابط با انگلیس وجود دارد؟
ما هیچ مشکلی نداریم. ما مصوبه مجلس را داریم که در آن اختیار به وزارت امور خارجه داده شده. ما بارها به انگلیس گفته ایم که می تواند کاردارشان بیاید و کارهایش را شروع کند.
*یعنی منعی برای از سرگیری روابط با انگلیس وجود ندارد؟
نه اصلا.
*موضوع دیدار شما با ویلیام هیل در افغانستان چه بوده؟
در رابطه با همین مسائل روابط دوجانبه و مسائل منطقه با هم گفتگو انجام دادیم.
*آنجا بحثی هم درباره از سرگیری روابط صورت گرفت؟
ببینید رابطه که قطع نشده. قطع رابطه به ان مفهوم که الان نداریم. خواستند که دیپلمات ها برگردند به کشورهایشان. خب بالاخره آن اتفاقی که افتاد انصافا اتفاق سنگینی بود و نباید این اتفاق می افتاد.
ما همان روز اعلام کردیم. هرچند این هم یکی از مظلومیت های وزارت خارجه است که به ما انتقادات زیادی به همین خاطر وارد کردند. من آن موقع جده بودم که به من راجع به این اتفاق خبر دادند. رفته بودم راجع به مسئله سوریه مذاکراتی انجام بدهم. اتفاقا یکی از مواردی که بحث بود این بود که سفارتخانه ها در سوریه امنیت ندارند و مورد حمله گروه های مختلف قرار گرفتند.
من در آن جلسه داشتم از سوریه دفاع می کردم که یک دفعه به من خبر دادند که چنین اتفاقی در تهران افتاده. خب من آنجا خیلی آشفته شدم. همانجا در ماشین تلفنی با وزیر امور خارجه انگلیس صحبت کردم. یعنی او شماره من را گرفت و با هم صحبت کردیم و من گفتم که متاسفم از اتفاقی که افتاده و نباید این اتفاق می افتاد.
خب مجوزی داده شده بود که تظاهرات کنند و این ایرادی ندارد اما اینکه از دیوارهای سفارت بالا بروند بروند داخل سفارت و آن اتفاق ها را رقم بزنند. خب اگر آنها هم این کار را بکنند ما چه طور بگوییم که کار شما خطاست. خب الان به ما می گویند شما خودتان این کار را انجام دادید. این که درست نیست. ما این را اعلام کردیم اما شما ببینید چقدر مورد حمله قرار گرفتیم. اما یک کلمه نگفتیم و جواب ندادیم.
اصلا یک جایی بیانیه داد که ما باید وزارت امور خارجه را تسخیر می کردیم نه سفارت را. باز ما گفتیم اشکال ندارد. تا اینکه مقام معظم رهبری آمدند محبت کردند و واقعا به ما کمک کردند. ما حتی در رفتار با دشمنانمان هم باید بر اساس قاعده رفتار کنیم.
بالاخره انها در خانه ما و در سرزمین ما بودند و طبق مقررات و تفاهم هایی در اینجا مستقر بودند. خب ما یکدفعه آمدیم خلاف همه آن مقررات و تفاهمات عمل کردیم که این کار، کار درستی نبود. الان هم ما به آنها گفتیم که کاردار شما می تواند بیاید. برای این کار هم مصوبه مجلس را داریم که طبق آن مصوبه اختیار این کار با وزارت خارجه است و می تواند هر طور که خودش صلاح می داند عمل کند.
*با این اوصاف نظر شما درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا چیست؟
نه ببینید ان یک بحثی بود که در اوایل انقلاب رخ داد. شما فضای اوایل انقلاب را ببینید؛ خیلی با فضای الان که سی و سه چهار سال از آن زمان گذشته فرق می کند. الان ما یک حکومت مستقری داریم و نظام حکومتی ما روشن است. آن موقع هنوز هیچ چیزی مشخص نبود و آمریکایی ها آن موقع واقعا همه جا نفوذ کرده بودند و داشتند کار خودشان را پیش می بردند و می خواستند انقلاب را در نطفه خفه بکنند.
این یک واقعیتی است. آن زمان آمریکا در جای جای کشور و درمیان اغلب گروه ها حضور داشت. خب ما آن موقع در دانشگاه بودیم و این را می دیدیم. اما الان شرایط فرق می کند. هر چیزی را متناسب با شرایط اش باید بررسی کرد.
*در ابتدای دولت نهم عنوان می شد که دیپلماسی جدید ما دیپلماسی تهاجمی است. الان هم به همان شکل است یا تغییر کرده؟
من هرگز از عبارت دیپلماسی تهاجمی استفاده نکردم و نمی کنم. دیپلماسی ما دیپلماسی عزت، حکمت و مصلحت است. همان چیزی که مقام معظم رهبری مشخص کردند. ما این دیپلماسی را پیگیری می کنیم.
دیپلماسی تهاجمی را نمی دانم که یعنی چی. من نه گوینده این حرف را می دانم که چه کسی بوده و نه اصلا می دانم که دیپلماسی تهاجمی چه معنایی دارد و ویژگی های آن چیست.
من البته خاطرم نیست این حرف را چه کسی زده اما اگر منظور این باشد که جمهوری اسلامی ایران حرفش را شفاف می زند و مواضع خودش را در ارتباط با موضوعات مختلف بین المللی مقتدرانه بیان می کند باشد خب اینها درست است و ما الان هم داریم همین کار ها را می کنیم. یعنی هیچ وقت عجولانه حرف نمی زنیم.
مواضع مان را در کنوانسیون های مختلف و زمانی که توافق نامه های مختلف در حال شکل گیری است جمهوری اسلامی با قدرت حرفش را می زند.
*اخیرا ما با مصر لغو یک طرفه روادید را داشتیم که در داخل خیلی ها معتقد هستند این امر می تواند عزت ما را زیر سوال ببرد. هدف از این کار چه بود؟
چرا عزت ما را زیر سوال ببرد؟ چرا بگوییم برادارن و خواهران مسلمان ما نیایند به ایران؟
*بحث این نیست که آنها نیایند. بحث این است که چرا برادران و خواهران مسلمان ما باید برای سفر به مصر روادید بگیرند اما آنها این اجازه را داشته باشند که بدون روادید وارد کشور شوند.
شما بروید آثار این حرف را بسنجید. ببینید بالاخره ما غیر از دولت ها با مردم و ملت ها هم صحبت می کنیم دیگر. کدام ریشه دار تر هستند؟ دولت ها یا ملت ها؟ قطعا ملت ها. دولت ها برآمده از اراده ملت ها هستند. ما با این کارمان با ملت مصر صحبت کردیم و به آنها گفتیم که ما با شما مشکلی نداریم و شما تشریف بیاورید. ملت مصر هم می خواهد ما برویم آنجا و وقتی هم که می رفتیم با آغوش باز استقبال می کردند.
الان ما با خیلی از کشور ها لغو روادید داریم نه فقط با مصر. و خیلی از کشور ها هم در دنیا لغو روادید انجام می دهند. این یک چیز خیلی معمولی است. ما مثلا با آذربایجان تا چندین سال پیش که لغو روادید نداشتیم حداکثر در سال 40 – 50 هزار آذربایجانی به کشورمان می آمدند.
جمهوری اسلامی ایران یک طرفه لغو روادید کرد و هنوز هم این لغو روادید برقرار است و زمان من هم نبوده. الان تعداد کسانی که از جمهوری آذربایجان به ایران می آیند به 650 الی 700 هزار نفر در سال رسیده.
خب ما وقتی که در برنامه پنجم و در چشم انداز 1404 می گوییم که باید حداقل 20 میلیون گردشگر در سال داشته باشیم، چه طور می خواهیم این را فراهم کنیم؟ چه طور ؟ باید بگوییم اول شما برای ما لغو روادید کنید تا بعد ما هم لغو روادید انجام بدهیم؟ اینطوری که نمی شود. ملت ها که با ملت ها مشکلی ندارند. عزت این جوری تعریف نمی شود. مشکل اینجاست که ما عزت را اشتباه فهمیدیم. یعنی فکر می کنیم که اگر کسی متبسم باشد و رعایت اخلاق و ادب را بکند با حفظ اصول می گوییم این فرد چقدر ضعیف است.
اما اگر کسی بیاید گنده گویی کند و خدایی نکرده کلام خشن و غیر زیبنده ای به کار ببرید، می گوییم عجب آدم قدرتمندی است. در سیاست خارجی ما قدرت و عزت را اینطوری تعریف نمی کنیم. ما قدرت و عزت را مصلحت ملی، منافع ملی و استقلال سیاسی تعریف می کنیم و برعکس در قسمت رفتاری، رفتار متین با کلام درست و بیان صحیح و مودبانه را به معنای عزت می دانیم.
شما فرض کنید حضرت رسول (ص) الان بودند. ایشان چگونه عمل می کردند؟ می گفتند مبادا به مصری ها ویزا بدهید تا به ایران بیایند؟ می گفتند صبر کنید اول انها لغو روادید کنند بعد شما روادید را لغو کنید؟ آیا اینطور عمل می کردند؟
*من فکر می کنم اگر هم بحث ملت ها باشد خب ما با هیچ ملتی مشکل نداریم. پس بیاییم یک دفعه با همه دنیا لغو روادید یک طرفه انجام بدهیم.
ما داریم همین کار را می کنیم. ما الان یک لیست از 60 کشور داریم که داریم با اینها لغو روادید می کنیم. اما متاسفانه به خاطر مخالفت هایی که برخی دوستان در داخل کشور دارند نمی توانیم این کار را انجام بدهیم. الان با عراق ما روادید را لغو کردیم. بنده از روز اول که آمدم گفتم روادید با عراق را لغو کنید. یا حوزه خلیج فارس. چرا باید ما به اینها روادید بدهیم. خب بگذاریم بیایند.
ما چه مشکلی با اینها داریم؟ حالا یک ملاحظاتی هست از قبیل همین مواردی که شما گفتید که دست ما را در این خصوص می بندد. تازه آن را هم شروع کردیم و داریم آرام آرام دنبال می کنیم. ما باید این موانع را برداریم تا همه بتوانند بیایند به ایران. مگر ما نمی گوییم ایران ام القرای جهان اسلام است؟ اصلا یکی از راه هایی که اگر در آن هوشمندانه عمل کنیم عزت می آورد این است که همه بتوانند بیایند ایران را ببینند.
من به شما بگویم و البته قبلا هم گفته ام. در اجلاس جنبش عدم تعهد یکی از وزرای خارجه آمد و از من عذرخواهی کرد. می گفت آقای دکتر من قبل از اینکه بیایم ایران به خاطر تبلیغات سویی که بود فکر می کردم شما یک کشور نابسامان به هم ریخته عقب مانده هستید. خدا شاهد است که عین این حرف ها را گفت. می گفت وقتی که من وارد فرودگاه شدم فکر کردم اشتباه آمدیم.
گفتم که آقا من قرار بود بروم تهران. گفتند که تهران همینجا است. و چند بار عذرخواهی کرد از ما وقتی که آمد به تهران و این نظم و جنب و جوش را دید. می گفت من دارم به خودم نهیب میزنم که چطور به عنوان وزیر امور خارجه یک کشور اینقدر تحت تاثیر تبلیغات غرب قرار گرفته بودم.
این تازه یک وزیر امور خارجه است. حالا مردم عادی که بنده خداها خیلی بیشتر در معرض این تبلیغات هستند. من خودم یک سالی که در آرژانتین بودم که مصادف بود با زمان جنگ، 7 – 8 ماه که گذشت اینقدر که این تبلیغات زیاد بود – حالا من فقط یک سال از ایران دور بودم – من زنگ می زدم به پدر و مادرم می گفتم اگر مشکلی دارید بگویید من برایتان مایحتاج زندگی بفرستم.
یعنی فکر می کردم که دیگر نون و آب و برق و کل زندگی در ایران به هم ریخته. ببینید چقدر آدم تحت تاثیر این تبلیغات قرار می گیرد. خب اگر این مردم بیایند ایران را ببینند چقدر تاثیر خواهد داشت.
مثلا همین کشتی گیر هایی که اخیرا به تهران آمدند یکی از اینها مصاحبه کرد و گفت من قبل از اینکه به ایران بیایم پدرماردم می گفتند به ایران نرو خطرناک است. اما وقتی آمدم دیدم چقدر با تبلیغاتی که می کنند متفاوت است.
خب اینها وقتی بیایند و ایران را ببینند خودشان می شوند مبلغ ایران. این خودش می شود پیام رسان تمدن این ملت که چقدر این ملت، ملت با فرهنگ و متمدنی هستند و چقدر پیشرفت کردند و چقدر توانستند همه فشار ها را تحمل کنند و علی رغم همه این فشار ها کشورشان را به خوبی اداره کنند. این چه ایرادی دارد؟ من واقعا تعجب می کنم.
*شما از وزرای خارجه سابق هم مشاوره می گیرید؟
بله. ما با جناب آقای خرازی گاه و گداری در تماس هستیم. با آقای دکتر ولایتی بیشتر در تماس هستیم. آقای متکی هم دو 3 بار تشریف آوردند اینجا و دو سه بار هم جای دیگری ایشان را دیدیم و با ایشان صحبت کردیم. اما اینکه هر هفته یا هر دو هفته جمع بشویم نه اینطور نبوده.
*شما که اینقدر سفرهای خارجی می روید فرصت سفر های داخلی را هم دارید؟
نه متاسفانه فرصتی پیش نمی آید.
*قبلا چطور؟ اصلا علاقه ای دارید؟
من علاقه دارم اما در این 35 سال یعنی از یک سال قبل از انقلاب که من به استخدام دانشگاه در آمدم هیچ وقت فرصت سفر نداشتم. یعنی همیشه زندگی جوری بوده که نمی شد و آدم احساس می کرد که کارهایش زیاد است.
حالا شاید از این به بعد بشود طوری مدیریت کرد که فرصت بیشتری برای سفر به وجود بیاید. خیلی دلم می خواهد که بروم ایران را بگردم. البته بخش عمده ای از ایران را رفتم اما بیشتر دلم می خواهد بروم. مثلا یک بار ما رفتیم ورزقان.
زمانی که زلزله شده بود. رفتیم با عشایر مدتی را نشستیم. خب من خیلی دلم می خواست بروم عشایر را ببینم که در این سفر فرصتی پیش آمد که عشایر را که در جایی بودند ببینیم و برای اولین بار بود که زندگی عشایر را از نزدیک لمس کردم. در آن چادر ها و مردم دوست داشتنی. در کل به نظرم ایران زیباترین کشور دنیاست.
این را من به عنوان یک ایرانی نمی گویم. خدا شاهد است هر سفری که می روم خارج از کشور و بیشتر از 2 – 3 روز طول می کشد دلم می خواهد پرواز کنم و به ایران برگردم.
درست است که وطن کشش دارد. این به جای خود اما همه اش این نیست. واقعا من خیلی جاها زندگی کردم و خیلی جاها را دیدم. اما ایران چیز دیگری است. مردم ما مردم ویژه ای هستند. قبل از جنگ صدام عده ای را با این عنوان که شما ایرانی الاصل هستید از عراق بیرون می کرد.
اینها آمده بودند در قصر شیرین و جاهای دیگر در چادر ها به طور موقت می آمدند تا مسائل امنیتی بررسی شود و بعد اسکان داده شوند. مرحوم پدرم چون یک زمانی ما در عراق زندگی می کردیم با هم رفتیم ببینیم از میان اینها کسی را می شناسیم که به او کمک کنیم.
دیدیم تعداد زیادی از تجار را بیرون کردند که خب پدرم چون در بغداد به تجارت مشغول بود با اینها آشنا بود. با یکی از اینها که اتفاقا عراقی هم بود و بی خودی او را به جرم ایرانی بودن اخراج کرده بودند صحبت می کردیم.
*احتمالا تقصیر پدر شما بود که در بغداد با این بنده خدا مراوده داشت و عراقی ها تصور کردند که این هم ایرانی است.
بله (با خنده). این بنده خدا تعریف می کرد که با چه وضع تحقیر آمیزی این ها را سوار کامیون می کردند و مثل آجر اینها را در بیابان ها تخلیه می کردند.
بعضی ها هم که پیر تر بودند این وسط دست و پایشان می شکست. ببینید چه حکومتی بود این حکومت صدام. آن زمان مردم آن اطراف که متوجه شده بودند عراق دارد عده ای را بیرون می کند – ببینید چه مردمی داریم – به خودشان و بچه هایشان نان و پنیر و مشک آب آویزان می کردند و در بیابان ها دنبال افرادی که ممکن بود گم شده باشند می گشتند و به اینها آب و غذا می دادند.
این دوست مان تعریف می کرد که یک بچه ای به او آب و نان داد و وقتی که اینها را تعریف می کرد همینطور گریه می کرد. ما چنین ملتی هستیم. بعد هم ایرانی ها آمدند و هر کدام 7 تا 8 تا اینها را به خانه های خودشان بردند و به اینها سرمایه دادن. ما خودمان 8 نفر را به خانه خودمان بردیم و الان خیلی از آنها در ایران مانده اند و دارند زندگی می کنند. حالا این یک نمونه است.
شما ببینید ما زمانی که خودمان در جنگ بودیم 3 میلیون افغانی را پناه دادیم. کدام کشوری این کار را می کند؟ اصلا خیلی از کشور ها لب مرز پناهندگان را به گلوله می بندند که نیایند. ما در نیا بزرگترین کشور پناهنده پذیر هستیم. در میان این همه کشور اروپایی و آمریکایی که فقط ادعای حقوق بشر را درند و وقتی 50 نفر پناهنده را پذیرش می دهند به اندازه 5 میلیون از آن استفاده تبلیغاتی می کنند. ما 3 میلیون برادر و خواهر افغانی را پناه داده ایم و به اندازه 3 نفر نتوانستیم نمایش بدهیم.
کدام کشوری در اطراف ودر اروپا فقط 300 هزار پناهجو در مدارس و دانشگاه هایشان تحصیل می کنند؟ می دانید این چه هزینه ای دارد؟ بدون اینکه یک ریال از سازمان های بین المللی کمکی بگیریم. شما به جغرافیای کشور ما نگاه کنید؟ جنگل داریم، دریا داریم، صحرا داریم، دشت داریم، کوه داریم. همه چیز داریم. واقعا در قلب جهان است. اروپا را به آسیای مرکزی وصل می کند. روسیه را به خلیج فارس وصل می کند. واقعا قلب دنیاست.
کجا را بهتر از ایران می توانیم پیدا کنیم؟ لذا ایران یک کشوری است که همه ایرانی ها باید به ایرانی بودن خودشان افتخار کنند.
*برای نوروز به جایی سفر کردید؟
یکی دو روز اول عید یک سفر داخلی رفتیم و بعد دیگر سفرهای خارجی آغاز می شود.
*کجا رفتید؟
شمال. آنجا یک کلبه ای داریم که با خانواده به آنجا می رویم.
*در سفر های خارجی همسرتان هم همراهتان هستند؟
در 30 – 40 درصد سفرهای خارجی می آید.
*آن 60 – 70 درصد دیگر را چرا با خودتان نمی برید؟
چون پایش درد می کند و خیلی نمی تواند راه بیاید. آنهایی که مثلا صبح می روم و عصر برمی گردم دیگر نمی ارزد که بیاید. خودش بیشتر کشور های آفریقایی و اسلامی را دوست دارد بیاید و خیلی راغب نیست در سفرهای اروپایی همراهم باشد.
*به اینکه سفرهای شما زیاد است اعتراض نمی کنند؟
نه چون سفرهای ما بیشتر سه 4 روزه است و مثلا بلند ترین آنها 8 روز می شود که خب چیزی نیست.
*البته 8 روز هم کم نیست.
خب همیشه که 8 روز نیست. ولی خب بالاخره این هم بخشی از کار است دیگر.
*یک زمانی بحث احتمال کاندیداتوری شما مطرح شده بود و پاسخ شما کمی از شکسته نفسی هم آنطرف تر بود. ماجرا چه بود؟
نه خب من قصد کاندیداتوری ندارم. شکسته نفسی هم نکردیم. بالاخره من می دانم که رئیس جمهور یعنی چه و میدانم که چه باری بر دوش رئیس جمهور است.
حالا بعضی از عزیزان شاید از دور دستی بر آتش دارند اما من دارم با آقای احمدی نژاد زندگی می کنم و قبلی ها را هم دیده ام. کار دشواری است. تا آدم خودش را از نظر روحی و از جهات مختلف آماده این کار نبیند، صرف اینکه پیش خودش خیال کند که می تواند رئیس جمهور شود کافی نیست. من گفتم که رحمت خدا بر کسی باد که توانایی خودش را بشناسد.
رئیس جمهوری یک آدم توانمند فرهیخته مورد اعتماد می خواهد که هم ملت به او اعتماد کنند و هم مقام معظم رهبری به او اعتماد داشته باشد و آدم توانمندی هم باشد.
اینکه هر کسی دلش بخواهد رئیس جمهور بشود بیاید و بگویید من توانمندم و می توانم این کار را بکنم می تواند آثار مخربی داشته باشد.
*آقای احمدی نژاد هم ریاست جمهوری را کار سختی می دانند؟
آقای احمدی نژاد که اصلا زندگی اش را برای این کار گذاشته و من واقعا نمی دانم ایشان چطور می توانند این زندگی را تحمل کنند.
*ایشان ریاست جمهوری را کار سختی می دانند؟
من هیچ وقت از ایشان نپرسیدم که کار سختی می داند یا نه اما می بینم که با عشق و علاقه شبانه روز کار می کند. ایشان حتی سخنرانی های خودش را هم خودش می نویسد.
*آجیل عید را تهیه کردید؟
خیلی آجیل خور نیستیم. ولی سعی کردیم در هر یک کیلو آجیل یک پسته بگذاریم.
*اتومبیل شخصی شما چیست؟
سمند
*پراید ندارید؟
نه متاسفانه.
نظر شما :