چهل و نهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
اشتباه تاریخی سازمان سیا در مصر
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون چهل و هشت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون چهل و نهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
بند دوم از طرح امنیت، تامین ارتباطات «امنیتی نظام» با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی منطقه برای ایالات متحده امریکا بود، که شامل شبکه فرماندهی مرکزی امریکا در خاورمیانه و سازمان های امنیت سیاسی C.I.A و سازمان امنیت ملی وابسته به وزارت دفاع امریکا N.S.A بود.
شاید این جا بی مناسبت نباشد که در جزئیات این قضیه چیزی که خودم از آن اطلاع دارم را بگویم، می خواهم چیزی را از کتاب «باب وودوارد»، روزنامه نگار امریکایی مشهور در زمینه امنیت که به دقت و تیزبینی معروف بود و نزد بسیاری از تصمیم گیران امریکایی جایگاه بالایی داشت، نقل کنم، وودوارد در کتابش درباره مساله امنیت و تامین اطلاعات ابتدایی نظام، درباره توافق نامه کسینجر با پرزیدنت انور سادات، در صفحه 312 – 313 از کتابش با عنون برقع یا حجاب (The Veil) می نویسد مسائل بسیاری وجود دارد که چندش آور بودند، او به همین عبارت اکتفا می کند و جزئیات بیشتری را ارائه نمی دهد اما در ادامه کتاب نیز به چیزهایی اشاره می کند، مثلا باب وودوارد در جایی می نویسد:
به پرزیدنت انور سادات عملیات حمایت امنیتی و اطلاعاتی را توضیح دادم، مزیت ها و عیوب چنین نوعی از روابط سری را گفتم. هنگامی که سادات در سال 1970 به قدرت رسید، دو سال بعد از آن روس ها را از مصر اخراج کرد و دو سال بعد از آن C.I.A یکی از قویترین برنامه های حمایت شخصی و کمک اطلاعاتی خود از او را ارائه داد. قبل از هر چیز ایالات متحده می خواست اولا سادات زنده بماند و ثانیا تا آن جا که ممکن است از سادات اطلاعات به دست آورد، از سیاست های و مانورهای کاخ ریاست جمهوری به ریاست او، طوفانی از اطلاعات جمع آوری شدند که برخی از آنها ارزش چندانی نداشتند، اما حالتی از پویایی در C.I.A برای دریافت از منابع اطلاعاتی به وجود آمده بود، به این ترتیب که جدول کاری از فعالیت ها و تلاش ها و سیاست های ده ها وزیر و معاون وزیر جمع آوری شده بود.
هیچ اطلاعات کافی ای درباره اطلاعاتی که سازمان امنیت به دست می آورد، وجود نداشت، کمیت بر کیفیت غلبه کرده بود و این باعث می شد تا گردآوری این حجم انبوه از اطلاعات، به یک کار اعتیادآور امنیتی تبدیل شود، حتی برخی مواقع ارزیابی و پرداختن و طبقه بندی اطلاعات غیرممکن می شد، هر چه اطلاعات C.I.A افزایش می یافت استفاده بهینه از آنها کاهش می یافت، در حالی که رهبرانی مثل سادات از این اطلاعات امنیتی به گونه ای استفاده می کردند که گویی طبقه بندی شده و قابل اتکا هستند، آنها به این اعتقاد رسیده بودند که این اطلاعات دری از حیاط پشتی دولت ایالات متحده امریکا محسوب می شود، و این راهی بود برای دور زدن کانال های معمول دیپلماتیک، تا آن جا که از C.I.A اطلاعات ویژه و خدمات متفاوت یا حتی اطمینان های مالی می خواستند.
●●●
درباره زمان مبارک، باب ووارد جزئیاتی را از ابتدای صفحه 168 از همان کتاب می آورد و به محض اشاره به گفته ای وودوارد به ذکر دلایل مختلف کفایت می کند:
یک روز در 6 اکتبر «کیسی» (Casey)«ویلیام کیسی»، رئیس سازمان امنیت مرکزی امریکا، گزارش فوری ای را مخابره می کند مبنی بر این که پرزیدنت سادات در جریان دیدن از یک رژه نظامی مورد هدف گلوله قرار می گیرد، و طی سه ساعت مقرهای سازمان های امنیتی امریکا در قاهره از طریق خط رسمی دولت مصر دائما مخابره می کردند که سوء قصد به سادات چندان خطرناک نبوده است، علی رغم این که تلویزیون امریکا گزارش هایی را پخش می کرد که در آن تاکید می شد، رئیس جمهوری مصر مرده است.
بعد از سه ساعت از گزارش اول روز 6 اکتبر مرکز قاهره تایید کرد که سادات کشته شده است، و بلافاصله بعد از شلیک چند گلوله فوت کرده است.
کیسی خجالت زده شد وقتی که دید ریگان با اتکا به اطلاعات او در دفتر کاخ سفید مطمئن شده است که گزارش های تلویزیونی همگی اشتباه هستند. کیسی و «اینمن» (Inman) نگران بودند که رئیس جمهوری جدید «حسنی مبارک» واکنشی خشن و شاید انفعالی از خود نشان دهد چرا که C.I.A در آموزش نیروهای شخصی سادات برای جلوگیری از انجام کارهای بازدارنده شکست خورده بود، به خصوص که تا کنون مشابه چنین اتفاقی هم نیفتاده بود و حتی کوچکترین شکایت رقیقی هم نشده بود.
بعدا روشن شد که عامل ترور یکی از اعضای مجموعه اسلام گرای افراطی در مصر بوده است، C.I.A اهمیت بسیاری به استراق سمع ها و شکاف های موجود در دولت سادات می داد، و هشداری که به سادات از سوی طرف های خارجی می شد به اندازه ای رسیده بود که دیگر او توجهی به نیروهای داخلی مصر نمی کرد، کار به درجه ای از مراحل خطرناک خود رسیده بود که نوعی از فاجعه ایران در حال تکرار شدن در مصر بود، کیسی به شدت خشمگین شده بود، به گونه ای که C.I.A نیاز به کانال های گسترده و اطلاعات بیشتر در مصر پیدا کرد، کیسی نیز خواهان اطلاعات بیشتر شده بود، چه از منابع انسانی و چه از منابع غیر انسانی که عموما الکترونیکی در عالی ترین سطح در حکومت جدید بودند، کیسی دستور داد: «عده ای به خیابان ها بیایند تا مواظب باشند کسی به سمت مبارک گلوله ای شلیک نکند!!»
ادامه دارد...
نظر شما :