دو قدرتی که بر خاورمیانه مسلط خواهند شد
ایران و اخوان از تعامل تا تقابل
دیپلماسی ایرانی: دیگر بسیار روشن است که منطقه عربی و خاورمیانه به شکل ملموسی به سمت اخوانی شدن در حرکت است. به عبارت دیگر جریان های اخوانی که از نگاه غربی معتدل به حساب می آیند به سمتی می روند تا قدرت را در کشورهای مختلف عربی به دست بگیرند. اگر نگاهی به تحولات منطقه بیندازیم به روشنی می بینیم که در کشورهای عربی منطقه اخوانی ها درصدد کسب قدرت هستند و در برخی کشورها نیز قدرت را تصاحب کرده اند. در ترکیه حزب اخوانی عدالت و توسعه بیش از 10 سال است که قدرت را در اختیار دارد و روز به روز نیز بر قدرت و کنترل خود بر کشور می افزاید. در حقیقت می توان گفت که حضور این حزب در راس قدرت ترکیه کمک شایانی به قدرت گرفتن اخوانی ها در خواستگاهشان یعنی مصر و به دنبال آن مغرب و تونس داشته است و پیش بینی می شود به زودی در لیبی، اردن و یمن نیز اخوانی ها بتوانند قدرت را به دست گیرند. از آن طرف در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز حضور تازه ای را رقم خواهند زد و بنا به اخبار منتشر شده می توان پیش بینی کرد که اخوانی ها موفقیت های قابل ملاحظه ای در کویت، امارات متحده عربی و عربستان به دست خواهند آورد.
بسیاری معتقدند که غرب و در راس آنها امریکا با قدرت گرفتن اخوانی ها به عنوان اسلام گرایان معتدل منطقه موافقت کرده اند. از یک سو پس از آغاز تحولات مصر و سقوط حکومت مبارک، امریکایی ها به این باور رسیدند که منطقه گرایش شدید به سمت اسلام گرایان دارند و اخوانی ها نیز از لحاظ میدانی نفوذ و حضور گسترده ای در جامعه عربی دارند. از سوی دیگر به روشنی می بینند که اگر بخواهند بر اخوانی ها و اسلام گرایان معتدل سخت بگیرند جامعه اسلام گرای عربی و اسلامی به سرعت به سمت جریان های افراطی مثل سلفی ها و وهابی ها متمایل خواهند شد. در عین حال به روشنی می بینند که هیچ جریانی به اندازه اخوانی ها در منطقه سازمان یافته نیست و منسجم و کاملا هوشمندانه و تشکلی رفتار نمی کند. حتی احزاب سکولار یا لیبرالی که سابقه حضور یک قرنی در عرصه های سیاسی کشورهایی مثل مصر دارند یا از انسجام لازم تشکیلاتی برخوردار نیستند یا در عرصه سیاسی و اجتماعی حرفی برای گفتن ندارند، مثل حزب الوفد در مصر یا حزب ملی در تونس.
از این رو گفته می شود که غربی ها به این باور رسیده اند که چاره ای جز کنار آمدن با جریان اسلامی ای که نسبت به جریان های اسلامی دیگر هزینه های کمتری را متحمل آنها کند و بتواند جامعه عربی را از افراط و تندروی دور کند، ندارند. به خصوص که تجربه ترکیه، اندونزی و مالزی را که در آنها جریان های وابسته به اخوان یا نزدیک به اخوان در راس قدرت هستند نیز به روشنی می بینند.
واقعیت امروز جامعه عربی به ما می گوید که مجموعه سیاسی ای در حال شکل گیری است که اخوان هسته اصلی آن را تشکیل می دهد و مصر به عنوان قدرت فکری آن، ترکیه به عنوان کشوری که تجربه خوب اسلام گرایی را پشت سر گذاشته و قطر به عنوان کشوری که به اسلام گرایان اخوانی تمایل دارد و فارغ از رویاپردازی هایش میزبان چهره های موثر و نظریه پرداز اخوانی چون یوسف قرضاوی است و همچنین ثروتی کلانی که در اختیار دارد، پایه های اصلی آن محسوب می شوند.
بدین ترتیب به زودی شاهد خواهیم بود که خاورمیانه به دو سمت گرایش پیدا خواهد کرد. یک سمت به سوی خاورمیانه عربی اخوانی سنی متمایل خواهد شد و این جریان قدرت را در کشورهای عربی به دست خواهد گرفت و سمت دیگر نیز به سمت جریان های شیعی و تمایلات جمهوری اسلامی ایران هدایت خواهد شد.
در این جا این نکته لازم به یادآوری است که در کشورهایی که اکثریت با جامعه شیعی است اما قدرت در دست اقلیت اهل تسنن است مثل بحرین یا یمن و در کشورهایی که اقلیت شیعی دارند ولی قدرت در دست اکثریت سنی است، هر دو طرف به صورت غیرارادی و ذاتی به سمت کشوری که شیعیان در آن قدرت مطلق هستند و اتفاقا تغذیه کننده اندیشه شیعی چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی محسوب می شوند، متمایل خواهند شد. از این رو به اذعان اکثر تحلیلگران شیعیان علاوه بر ایران در عراق و لبنان همچنان حرف اول را خواهند زد و قدرت را در دست خود محفوظ نگه خواهند داشت.
در این میان کشورهای فرتوت عربی سنتی مثل عربستان به ناچار یا مجبور به پذیرش اصلاحات سنگین و عبور از کهولت حاکمیتی خواهند شد یا در خود دچار اضمحلال و در نهایت فروپاشی می شوند یا این که می پذیرند به طور مسالمت آمیز قدرت را به جریان های اسلامی معتدل مثل اخوان المسلمین بسپارند.
کشورهای سیاسی خاکستری مثل یمن، بحرین، پاکستان و سوریه که دچار منازعات قومی – طایفه ای هستند نیز همچنان در کش مکش این منازعات باقی خواهند ماند. مگر این که در خوش بینانه ترین حالت جریان های معتدل سنی در آن کشورها با جریان های شیعی به تعامل برسند و تنش را از خود دور کنند.
در نتیجه، به زودی شاهد منطقه ای خواهیم بود که از یک سو اخوانی ها در آن حرف نخست را می زنند و از سوی دیگر ایران که به کمک توانایی تکنولوژی هسته ای از یک سو و برتری و نفوذ نظامی و منطقه ای از سوی دیگر به تدریج به سمتی می رود که غربی ها و رقبای منطقه ای اش را وادار به قبول قدرت منطقه ای اش کند، حرف نخست را خواهند زد.
بنابراین، پیش بینی می شود به دلیل تمایلات اسلام گرایانه نزد هر دو طرف و تاثیر اندیشه های متاثر از لزوم تعامل طیف های اسلامی با یکدیگر برای مقابله با جریان های غیر اسلامی و غربی که در آموزه های سیاسی هر دو جریان شیعی و سنی به وفور دیده می شود و سابقه تاریخی دارد و از سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ محمد عبده گرفته تا عصر حاضر امام خمینی (ره) و مراجع عظام حوزه های علمیه بر آن تاکید داشته اند، تعامل و آشتی ای میان جریان های سیاسی اسلامی شکل بگیرد و به دنبال آن به زودی شاهد تغییر رویکرد روابط ایران با کشورهای انقلابی باشیم. به این معنا که مثلا بهبودی ای در روابط ایران و مصر حاصل شود یا روابط کشورهایی نظیر مغرب که تا قبل از این رویکردی غربی پسند نسبت به ایران داشته اند تغییر یابد. در این میان رابطه ایران با کشورهایی نظیر ترکیه می تواند تاثیری به سزا در بهبود روابط ایران با این دست از کشورهای عربی داشته باشد. چنین اتفاقی حتی کمک خواهد کرد تا روابط ایران با کشورهایی نظیر قطر نیز بهبود یابد. حتی می توان پیش بینی کرد کشورهای فرتوت عربی نظیر عربستان از ترس انقلاب های عربی در درون خود یا همان بیداری اسلامی مجبور به عقب نشینی در برابر ایران شده و در بهبود روابط با تهران اقدام کنند.
در این میان با وجود این نزدیکی تمایلات شیعه و سنی را نیز نمی توان نادیده گرفت. تمایلات ایرانی ها بر حفظ رویکرد شیعی شان در تعامل با همه کشورها از یک سو و نفوذ و جلب طیف های شیعی در کشورهای دیگر و تبلیغ برای مذهب تشیع از سوی دیگر و همچنین رویکرد صرفا سنی اخوانی ها و تاکید بر حفظ اصول اهل تسنن نزد آنها باعث خواهد شد که در مواردی اصطکاک هایی میان ایرانی ها با اخوانی ها در برخی پرونده ها به وجود بیاید. در این میان بی شک کشورهای غربی نیز بی میل نخواهند بود که در این نزدیکی و دوری روابط تاثیر بگذارند.
نظر شما :