هشتمین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات
چگونه آن نشست عظیم شکست خورد
دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون هشتمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
آیا می توانی مثالی از نقش مبارک در دهه نود بزنی؟
مثالی از نقش او در دوران ریاست جمهوری اش در دهه نود، این قصه است: در کنفرانسی در دار البیضاء با حضور مسئولان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بودیم، این نخستین کنفرانسی از این دست پس از معاهده اسلو بین فلسطینی ها و اسرائیل بود. کنفرانس به میزبانی ملک حسن دوم و ریاست او بود و در آن نمایندگان همه کشورهای عربی و اسرائیل و کشورهای اروپایی حضور داشتند. دو اتفاق افتاد: اولی، شیمون پرز تلاش می کرد که در کنفرانش خاورمیانه و شمال آفریقا و اسرائیل و ترکیه و ایالات متحده به توافقی درباره نظام امنیتی جدید در خاورمیانه برسد. عملا من در روز 30 اکتبر 1994 ساعت 8 از محل کنفرانس دور شدم و به هتل منصور رفتم. شیمون پرز تلفنی برای یک موضوع فوری، آن طور که دفتر او به دفتر من گفت، با من تماس گرفت. دفترم به من گفت که او می خواست به من سلام کند و حالم را بپرسد و من فهمیدم که یک موضوع فوری وجود داشته است.
با او تماس گرفتم، گفت که می خواستم به تو ابلاغ کنم که ما توافق کردیم فردا درباره موضوع امنیت در منطقه تشکیل جلسه دهیم، پرسیدم چه کسی برای این جلسه توافق کرد و موضوع امنیت مطرح شده دقیقا چیست و چه کسی تصمیم آن را گرفت؟ پرز که در یک هتل دیگر وارد شده بود، گفت اسرائیل و مصر و کشورهایی که به آنها اشاره کردم این جلسه را تشکیل خواهند داد. بعد پرسیدم آیا مصر با تشکیل این جلسه موافقت کرد؟ گفت برای همین با تو تماس گرفتم که همین الآن ترتیب آن را بدهم. پرسیدم هدف از این جلسه چیست؟ گفت امنیت. به او گفتم من آن را امری واقعا خطرناک می بینم، فردا نشستی به این مهمی با موضوع امنیت منطقه برگزار شود بدون آن که درباره آن حداقل با مصر مشورت شده باشد، در نتیجه من موافق نیستم. این را هم اضافه کردم که من به تو یادآوری می کنم و تکرار می کنم که در مقام وزیر امور خارجه با این جلسه موافق نیستم اما به دلیل خطرناک بودن موضع و خطرناک بودن پیشنهادی که درباره آن صحبت کردیم، درباره آن با رئیس جمهور (که در قاهره بود و در کنفرانس شرکت نکرده بود) صحبت می کنم.
فورا با پرزیدنت مبارک تماس گرفتم و آن چه میان من و پرز گذشت را با جزئیات کامل و این که پاسخ من چه بود، تعریف کردم. و این که پرسیدم چه کسی تصمیم به برگزاری این نشست گرفت و چه کسی تصمیم به مناقشه درباره قضیه امنیتی آن به این شکل گرفت، سپس افزودم که سوریه نماینده ای در این نشست ندارد و چگونه می توانیم درباره امنیت صحبت کنیم در حالی که کشور و رئیس جمهوری مثل سوریه در آن حضور ندارد. رئیس جمهور برای کمتر از یک دقیقه درباره حرف هایم فکر کرد، سپس گفت حق با تو است، من با طرح تو موافقم و از من خواست که بر همین اساس رفتار کنم.
واقعیت این است که بعد از تماس تلفنی پرز شک کردم که این موضوع در قاهره جنجال برانگیز شود در حالی که اعتنایی به قاهره نشده است، با این تصور که پرز با من به گونه ای صحبت می کرد که گویی کار عملا تمام شده است، برای همین تلاش کردم به رئیس جمهور حرف های پرز را یادآوری کنم و هم زمان اعتراضم را نسبت به آن بیان کنم.
چه کار کردی؟
رفتم خوابیدم و نزدیک ساعت 7 صبح پرز با من تماس گرفت، به او گفتم خوب کاری کردی تماس گرفتی، من دیروز به تو گفتم که در مقام وزیر امور خارجه با حرفی که تو زدی موافق نیستم و امروز هم به اطلاعت می رسانم که رئیس جمهور نیز با این صحبت تو موافق نیست و در نتیجه حاضر نمی شویم. روز قبلش وقتی پرسیدم که چه کسی این پیشنهاد را داده؟ گفت که حقیقتش این فکر یک کشور عربی است که نمی توانم نام آن را به تو بگویم سپس با آرامش همیشگی اش تلاش کرد که وانمود کند که این کشور عربی اردن است. خواستار ملاقات با رئیس هیئت اردنی شدم، رئیس آن امیر حسن، ولیعهد بود، و درباره این موضوع و این که سوریه در آن حضور ندارد، پرسیدم؟ گفت این فکر ما نبود بلکه فکر پادشاه مغرب بود. به او گفتم به هر حال مصر در آن شرکت نمی کند و در صورتی که نشست برگزار شود من از همین جا به دمشق خواهم رفت. این موضوع را با رئیس جمهور مطرح نخواهم کرد ولی به او یادآوری خواهم کرد که احتمالاتی علیه تلاش های پرز در جریان است و من هم می خواهم عملا در صورت برگزاری این نشست آن را به رئیس جمهور یادآوری کنم. این زنگ خطر قوی ای برای این مقام عالی رتبه اردنی بود. هنگامی که داشتم از پیش او خارج می شدم، وارن کریستوفر (وزیر امور خارجه وقت امریکا) و پرز با هم به سراغم آمدند و پرسیدند: اتفاق جدیدی افتاده؟ به آنها گفتم اتفاق جدید را ساعت 7 صبح به اطلاع پرز رساندم و دیگر از آن موقع چیز جدیدی ندارم و آن دو را ترک کردم.
پس از آن کنفرانس کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا برگزار شد و رابین ایستاد و گفت: قدس مال ماست. و من به او پاسخ دادم: نه قدس قدس خود ما است، و نشست به آن عظمت فورا به دو دسته تقسیم شد نیمی اسرائیل را تایید کردند و نیمی دیگر اعراب را تایید کردند و کنفرانس شکست خورد. در همان موقع با بیشتر وزرای امور خارجه و روسای هیئت های موجود در آن دیدار کردم، همچنین اسحاق رابین را هم دیدم و نظر او را درباره امنیت منطقه ای جویا شدم. پرسید کدام امنیت؟ گفت همان امنیتی که پرز از آن صحبت می کند، رابین از اهمیت موضوع کاست و با حرکات دست حتی از اهمیت شخص پرز هم کاست. پس از آن با تانسو چیلر، نخست وزیر ترکیه صحبت کردم بعد از آن با وزیر امور خارجه وقت ترکیه هم صحبت شدم، به این فهم رسیده بود که کشورهای عربی برای ترکیه از جایگاه دوری برخوردارند، به او این عبارت را گفتم: ترکیه خودش به زور به خاورمیانه عربی و آفریقا وارد شد و حالا می خواهد همین فردا از آن خارج شود. دعوت اسرائیل برای مناقشه بر سر امنیت منطقه را می پذیرید بدون این که با ما مشورت کرده باشید، من این موضوع را دیروز از پرز هنگامی که به دارالبیضاء رسید فهیدم و به نوعی به او هشدار و ابلاغ دادم. به من گفت حق با توست بیا با نخست وزیر که نزدیک ما ایستاده بود، صحبت کنیم، به من گفت که شنیدیم چقدر عصبانی شدی، نه ما در چنین نشستی شرکت نمی کنیم. به سراغ نمایندگان تونس ودیگر کشورها نیز رفتم و به آنها گفتم که ما در این نشست شرکت نمی کنیم و اگر چنین نشستی برگزار شد مخالفتمان را با آن اعلام می کنیم، در یک کنفرانس مطبوعاتی نیز همین موضع را خواهم گفت و فورا به دمشق خواهم رفت. این احساس نزد من به وجود آمده بود که پشت این موضوع امنیت چیزهای دیگری وجود دارد و توطئه های پیچیده ای نهفته است. به این ترتیب مصر آن را خنثی کرد. و می توانم بگویم که رودررویی صریح من به عنوان وزیر امور خارجه مصر با دیگر سیاستمداران اسرائیلی از دار البیضاء آغاز شد و از آن موقع تا کنون پایان نیافت. عملا رو در روی نخست وزیر اسرائیل در دارالبیضاء ایستادم و به او گفتم که صحبتش درباره قدس برای ما اعتبار و اهمیتی ندارد و قدس عربی است. هنگامی که رابین گفت که اسرائیل قدس را به وجود آورد چنان جنجالی در سالن کنفرانس به وجود آمد که نصف تاییدکنندگان اسرائیل از او روی گرداندند، و هنگامی که گفتم قدس عربی است و حرف رابین غیر قابل قبول است و از لحاظ تاریخی صحیح نیست، شرکت کنندگان عرب برخواستند و به شدت برایم دست زدند و کنفرانس تقسیم شد. نگران شدم چرا که می دانستم این مساله دوباره تکرار خواهد شد برای این که می دانستم که اسرائیل چگونه تلاش های دوباره ای را آغاز خواهد کرد، می دانستم که در آن کنفرانس شکست خورده است اما این را هم می دانستم که دوباره تلاش هایش را آغاز خواهد کرد.
ادامه دارد...
نظر شما :