رهیافتهای تامین منافع ملی ایران با تاکید بر تحولات سوریه
ضرورت ایجاد اجماع داخلی و سازگاری خارجی
دیپلماسی ایرانی: قریب دوسال از بحران، نا آرامی و جنگ در سوریه می گذرد و در این مدت حدود 60 هزار نفر با گناه و بی گناه جان خودرا خواسته یا ناخواسته از دست داده اند. بخشهای عمده ای از چند شهر سوریه تخریب شده اند و نزدیک چند صد هزار نفر از موطن خود آواره شده اند. بشار اسد فرصتهای طلائی را که در ابتدای شروع اعتراضات دراختیار داشت به گونه ناشیانه ای از دست داد و سبب شده تا اعتراضات از ماهیت سیاسی، اجتماعی واقتصادی خارج و به مرحله خطرناک نظامی وامنیتی برسد و از همین رهگذر زمینه دخالت بیش از پیش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را در سوریه فراهم نماید. اینک اوضاع در سوریه بگونه ای است که سخن از تجزیه احتمالی و احتمال وقوع جنگ داخلی از سوی گروههای مختلف دینی، مذهبی، قومی و قبیله ای در این کشور بحران زده می رود؛ کشوری که دارای تنوع قومی ومذهبی فراوانی است و سالهاست اقلیت علوی بربقیه سوریها تا حدود زیادی با توسل به زور و تحمیل نظام تک حزبی (بعث) حکم می راند.
در حال حاضر، بازیهای مختلفی از سوی بازیگران منطقه ای وفرا منطقه ای را شاهدیم، جبهه مخالفان دولتهای سوریه و ایران بیش از گذشته تقویت و جبهه حامیان این دوکشور از جهات سخت افزاری و نرم افزاری رو به تضعیف است. ایران هم دراین میان استراتژی روشن و تعریف شده ای درقبال وضعیت نوین درمنطقه ندارد و فشارها به صور مختلف بر کشورمان درحال افزایش است. دراین نوشتار به کم و کیف وضعیت کنونی بازیهای منطقه ای با تاکید بر تحولات سوریه و چالشها، ضرورتها، چشم اندازها و آسیب شناسی رویکرهای سیاست خارجی کشورمان و رهیافتهای محتمل برای نیل به منافع ملی درحد بضاعت می پردازم. امید است با تقویت فضای باز رسانه ای وایجاد هرچه بیشتر زمینه های تضارب آراء، در پرتو اتخاذ تصمیمات مبتکرانه و واقع بینانه و کارشناسانه و در فضای وحدت گرایانه، از سوی ساختار تصمیم گیری نظام، ضمن تامین حداکثری منافع ملی و کاهش حداکثری هزینه های ملی، رضایت خاطر صاحبان اصلی انقلاب یعنی شهدا و جانبازان گرانقدر، ملت ایران و روح پرفتوح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش فراهم شود.
بازیها درسوریه و اشتباهات اسد
چرا بشار اسد کشورش را به این وضعیت وخیم سوق داد؟ آیا او تصور کرد که اوضاع همچون دوران مرحوم پدرش حافظ است که درسال 1982 اعتراض مردم حلب را با ریختن خون آنها خاموش کند؟ اگر اینگونه اندیشید باید گفت که این اندیشه باطل است چرا که اکنون دوران نظام دوقطبی و جنگ سرد بیش از بیست سال است که به اتمام رسیده و دیگر از بده بستانهای دو ابرقدرت غرب و شرق برای اجرای سناریوهای خاص در عین تضاد منافع شان خبری نیست و قواعد بازی در سیستم بین المللی کنونی که از آن می توان به شبه چند قطبی تعبیر کرد بسیار متفاوت است. از سوی دیگر در دوران حیات مرحوم حافظ اسد از انقلابهای رنگین، مخملی و بهار عربی و امثالهم خبری نبود. رفتار بشار اسد نشان داد که وی این تحولات دهه آخر قرن بیستم و دوازده سال نخست قرن بیست ویکم را به درستی و شاید حتی ناقص نیز درک نکرده است.
شاید بشار جوان مزید بر عدم درک موارد فوق چنین تصور کرد که به پشتوانه حمایت روسیه، چین، ایران، حماس و حزب الله می تواند بر بحران غلبه کند و معترضان را سرجایشان بنشاند. اما پس از نزدیک به دوسال که از وقوع بحران درسوریه می گذرد مشخص شده که این ارزیابی بشاراسد چندان معطوف به نتیجه نبوده است. چراکه حماسیها نمک بشار را خوردند و نمکدان را شکستند و از دمشق رفتند و دردوحه مستقر شدند و برعلیه اسد موضع گرفتند و سپس نخست وزیر قطر را هم به نوار غزه بردند و زمینه حضور خالد مشعل را پس از چند دهه دوری از فلسطین اشغالی در وطنش را فراهم ساختند. متعاقبا گذرگاه رفح را محمد مرسی با هماهنگی نتانیاهو و اردوغان باز کرد و مصالح ساختمانی ارسالی از سوی قطر به نوارغزه را که قراراست فعالیتهای عمرانی توسط آنها دراین منطقه انجام شود ازاین مسیر به غزه منتقل نمودند. گشودن گذرگاه رفح توسط مصر و چراغ سبز تل آویو به آن امتیازی بود که اسرائیل درقبال موافقت آنکارا با همکاری رژیم صهیونیستی با ناتو به ترکیه داد. ناتو هم دربرابر پذیرش درخواست آنکارا درمورد استقرار موشکهای پاتریوت از ترکیه خواسته بود با پیوستن اسرائیل به همکاری با ناتو موافقت کند. این درحالی صورت گرفت که روابط ترکها با صهیونیستها پس از کشته شدن 9 ترک درکشتی مرمره در نزدیکی سواحل غزه تا حدودی شکرآب است.
به موازات نمکدان شکنی حماس متناوبا اتحادیه عرب و سازمان همکاری کشورهای اسلامی سوریه را از این نهادها اخراج کردند (تهران هم نتوانست براری عدم اخراج سوریه از سازمان همکاری کشورهای اسلامی کاری ازپیش ببرد) و هردو سازمان به ویژه اتحادیه عرب حامی مخالفان رژیم اسد شدند. به این ترتیب اعراب هم از بشار عرب حمایت نکردند و اعراب وغرب و سازمان ملل و رکن اصلیش شورای امنیت (منهای چین وروسیه) برعلیه رژیم سوریه و بشاراسد متحد شدند تا آنجا که اخیرا درمراکش ائتلاف مخالفان دولت سوریه از سوی 130 کشور به رسمیت شناخته شد.
همانطورکه می بینیم تا اینجای کار حامیان بشار کاری از پیش نبرده اند و روز به روز اوضاع سوریه و بشار و خانواده اش به وخامت گرائیده و این روند ادامه دارد. چین که چند قطعنامه را برعلیه دولت سوریه به همراه روسیه در شورای امنیت سازمان ملل وتو کرد اکنون جز اعلام مواضع دیپلماتیک دررابطه با سوریه تحرک آنچنانی ندارد. تنها دوکشور روسیه و ایران از بشار اسد حمایت می کردند و طرحهایی هم برای حل بحران سوریه ارائه داده اند که علائم موجود حاکی از آنست که مسکو به دنبال بده بستان با آمریکا درمورد بشاراسد است و برای اخذ امتیازات بیشتر هنوز تحرکاتی را از قبیل اعزام کشتیهای جنگی به طرطوس و ایستادگی در مواضع اعلامی نشان می دهد. اما با آمریکا، ترکیه و مخالفان هم رایزنیهای خود را دارد؛ هرچند که رئیس ائتلاف ملی مخالفان رژیم سوریه اعلام کرد قصد دیدار با روسها را ندارد اما تلویحا نشان داد که احتمال این دیدار مردود نیست.
با این حال ائتلاف مخالفان طرح ایران واخضرابراهیمی را هم نپذیرفتند و ایران را حامی بشاراسد می دانند. رجب طیب اردوغان هم کماکان به مثابه مثل مرغ یک پا دارد معتقد است که اسد باید برود.
بازیگران منطقه ای با تاکید بر بازی ترکیه درسوریه
ترکیه مرز 900 کیلومتری با سوریه دارد؛ قریب 200 هزار آواره سوری را در شهرمرزی هاتای درخاک ترکیه پناه داده است؛ با مخالفان ارتباط تنگاتنگ ودر جرگه بازیگران خارجی مخالف اسد اعم از آمریکا، اروپا، مصر، عربستان و قطر قراردارد. احمد داود اوغلو وزیرخارجه ترکیه هم به تهران پیشنهاد داد که بجای انتقاد از استقرار موشکهای پاترویت در ترکیه به متحد خود، بشار اسد، بگوید به جای کشتار علیه مردم خود از قدرت کناره گیری کند . محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر نیز هم آوا با آمریکا، ترکیه و دیگر مخالفان داخلی وخارجی دولت سوریه می گوید بشار باید از قدرت کناره گیری کند .
ملغمه ای که درسوریه براه افتاده است برای همه بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای با شدت وحدت متفاوت نگران کننده است. عربستان در عین همکاری با ترکیه علیه اسد تمایل دارد با مصرف دلارهای نفتی اش صحنه در سوریه بگونه ای شود که ترکیه وارد جنگ با سوریه شود و با سرایت جنگ به ترکیه شاهد پایان دموکراسی دراین کشورباشد تا ازیک سو خیالش از تاثیر مدل ترکیه دراین کشور راحت شود از سوی دیگر هم قدرت ترکیه با سرگرم شدن با بحران داخلی و درگیرهائی که میان علویان وسنی ها و کردها با یکدیگر و با دولت مرکزی خواهند داشت رو به تحلیل رود.
اما ترکیه که به حمایتهای آمریکا و ناتو متکی است و می داند که چین، روسیه و ایران به رغم حمایتهائی که ازبشار اسد کرده اند نخواهند توانست حمایت نظامی مستقیم از اسد به عمل آورند؛ یعنی برای حفظ او به جنگ با مخالفان او وحامیان غربی وعربی اش نیم پردازند. بنابراین ترکیه قصد دارد درصورتیکه جنگی هم علیه دولت سوریه صورت گیرد طرف مقابل اسد نیروهای ناتو باشند نه نیروی نظامی ترکیه بصورت منفرد ومستقل. در صورت بروز چنین جنگی که درشرایط کنونی بعید بنظر می رسد نیروهای ترک در قالب نیروهای ناتو وارد عملیات خواهند شد. دراین شرایط است که آنکارا در سود و زیان تحولات سوریه شریک خواهدشد. البته که اگر مستقلا وارد نبرد با سوریه شود که هرگز صورت نخواهد گرفت، سودی حاصل نخواهد شد و درمجموع ترکیه زیان های زیادی متحمل خواهد شد. درواقع استقرار موشکهای پاترویت درترکیه نیز در راستای همین نگرش آنکار صورت پذیرفته است. در ادامه استقرار رادار های ناتو و پاترویتهایش در خاک ترکیه چندروز پیش نیز شاهد خبر مربوط به بخشش دو فروند از ناوهای جنگی نیروی دریایی آمریکا به ترکیه در رسانه ها بودیم. بر اساس طرحی که توسط الینا رز لتینن، سناتور جمهوری خواه از ایالت فلوریدا و رییس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان و نیز هُوارد برمان تهیه شده، با اتخاذ روش به تعلیق درآوردن موقت قوانین سخت گیرانه ی ادوات نظامی و دفاعی، باراک اوباما رییس جمهور این کشور اجازه خواهد داشت تا این کشتیها را که قابلیت حمل موشک نیزدارند به ترکیه ببخشد.
در بحران سوریه یکی از سناریوهائی که موجب نگرانی ترکیه است این است که مناسبات کردهای سوریه با پ.ک.ک و اقلیم کردستان به جائی برسد که آنها نیز به دنبال خودمختاری و اقلیم سازی بروند. برپایه همین احتمال بود که بشار اسد از کردهای سوری بعنوان اهرم فشار علیه ترکیه بهره برد و به آنها اجازه داد که بعنوان منطقه خودمختار عمل کنند هرچندکه با تمهیداتی که آنکارا اندیشید اسد نتوانست از این اهرم بصورت موثر استفاده کند و اردوغان توانست با بارزانی هماهنگی لازم را برای عدم مساعدت به کردهای سوری بعمل آورد. اردوغان با مسعود بارزانی ارتباط نزدیکی دارد و چندماه پیش نیزاز او و خالدمشعل ومحمدمرسی دعوت کرده بود تا در کنگره سوم حزب عدالت وتوسعه بعنوان مهمان حضور یابند و آنها نیز اجابت کردند و سخنانی در مدح اردوغان نیز به زبان آوردند.
ترکیه همزمان با تقویت مناسبات خود با بارزانی واقلیم کردستان جهت بهره برداری در حل بحران داخلی خود با کردها و تاثیرگذاری بر بغداد و نوری مالکی با گروههائی از سنی های عراق نیز مرتبط است و برهمین اساس آنکارا با پیامی که به مالکی داده خاطرنشان ساخته که پایان تظاهرات اهالی شهر الانبار درقبال تعهد دولت عراق درمورد توقف طرح انتقال نفت و گاز عراق از طریق اردن و صادرات نفت از راه ترکیه وتحویل مقادیر بیشتری نفت به ترکیه و تأسیس بزرگترین پالایشگاه نفت و فرآورده های نفتی در مرز با آن کشوردربرابرتحویل طارق هاشمی به بغداد میسر است. قابل تامل تر اینکه اردوغان اواسط ماه فوریه سال جاری جهت مذاکره با باراک اوبا با هدف مذاکره پیرامون طرح کشور واحد کرد و موضوع سوریه عازم واشنگتن خواهدشد. بنظر می رسد اردوغان در سفر قریب الوقوع خود به واشنگتن مذاکرات جدی و کاراتری پیرامون مسائل سوریه؛ عراق و موضوع کردهای این کشورها و کردهای ترکیه و موضوع ایران با اوباما به مذاکره بپردازد تا نتیجه این گفتگوها تقویت جبهه سنی در برابر جبهه شیعه در منطقه باشد و درصورت تحقق برنامه های مورد توافق میان آنکارا وواشنگتن، بغداد وبویژه نوری المالکی و تهران از این سناریو متاثر خواهندشد. ذکر این نکته نیز ضروریست که درآستانه سفر اردوغان به آمریکا سازمان میت ترکیه، مذاکرات فشرده ای را با عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه آغازنموده و به نتایج مثبت اولیه نیز دست یافته است؛ به گونه ای که برادر اوجالان امیدواری بیشتری نسبت به گذشته به نتایج این مذاکرات نشان داده است.
دراین میان آنکارا در راستای تکمیل پازل منطقه ای خود برای ایفای نقش برتر در بحران سوریه و خاورمیانه، به رغم اینکه قریب سه سال است تنشهائی را با اسرائیل داشته و ازهمین رهگذر به شخصیت محبوب فلسطینی ها تبدیل شده در یک اقدام غافلگیرانه و متضاد به همکاری اسرائیل با ناتو در سال جدبد میلادی رضایت داد. هرچند ناتو درقبال موافقت با استقرار پاتریوتها در ترکیه خواستار موافقت ترکیه با همکاری اسرائیل با ناتو شده بود اما اردوغان امتیازی را به نفع فلسطینی ها نیز از اسرائیل درخصوص موافقت این رژیم با ارسال مصالح ساختمانی به نوارغزه از طریق گذرگاه رفح که مرز غزه ومصر است گرفت تا از این طریق وعده های نخست وزیر قطر به حماس درمورد کمک به فعالیتهای عمرانی محقق شود و از این طریق نیز میان ترکیه و قطر همکاری در مورد فلسطین نزدیک تر شد تا به موازات همکاری تنگاتنگ با یکدیگر بر علیه رژیم بشاراسد نقش مشترکی را نیز در فلسطین به منصه ظهوربرسانند.
به دنبال این توافقات پشت پرده بود که کامیون های بزرگ حامل مصالح ساختمانی چند روز پیش برای اولین بار پس از پنج سال توانستند از طریق گذرگاه مرزی رفح در مرزهای مصر با نوار غزه وارد این منطقه تحت محاصره شوند. این اقدام در راستای همکاری های صورت گرفته میان طرفین مصری و قطری برای بازسازی خرابی های جنگ در غزه صورت می گیرد.
در همین رابطه لازم به ذکر است که چند هفته پیش و اندکی قبل از شروع جنگ هشت روزه حماس با رژیم صهیونیستی، سفر امیر قطر به غزه و وعده حمایت وی از حماس، توجه زیادی را برانگیخت و حواشی فراوانی نیز ایجاد کرد. امیر قطر پس از اعطای کمک 250 میلیون دلاری به حماس در غزه، تصمیم دارد کمک مشابهی را به تشکیلات خودگردان فلسطینی نیز ارائه دهد. برخی تحلیلگران، هدف اصلی این اقدام را تلاش برای کم کردن نفوذ ایران در فلسطین اشغالی بویژه نوار غزه می دانند.
بر این اساس، قطر به واسطه به رسمیت شناختن حماس، تلاش دارد خود را به جای ایران در جایگاه حامی مالی اصلی این گروه قرار دهد. اگر قطر بتواند دو جنبش فلسطینی فتح و حماس را به یکدیگر نزدیک کرده و آنها را زیر کنترل خود درآورد، می تواند با پول خود آنها را به سمت سیاست های خود بکشاند. این در حالی است که همزمان با این سیاست ها، شورای همکاری خلیج فارس نیز به عنوان بازوی منطقه ای کشورهای پادشاهی عرب منطقه، در جدیدترین اجلاس خود در پایتخت بحرین، جهت گیری ضدایرانی آشکاری اتخاذ کرده و نسبت به آنچه نفوذ ایران در کشورهای منطقه می خوانند، هشدار داده اند.
به این ترتیب، سیاست های قطر در حقیقت بخشی از راهبرد کشورهای عرب منطقه علیه ایران است که البته با همراهی کشورهای فرامنطقه ای، به ویژه آمریکا به اجرا درآمده و هدفی جز کاستن از اهرم های منطقه ای ایران ندارد و در همین راستا تقویت پیوند ترکیه، قطر، مصر، عربستان، حماس وفتح، آمریکا، غرب واعراب حاکی از تقویت جبهه ای علیه سوریه وایران است .
درهمین حال در دیدار اخیرعبدالله شاه اردن و نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، دو طرف، در مورد تشکیل یک کنفدراسیون از اردن و کرانه باختری گفتگو کرده اند، هر چند که توافق نهایی بین دو طرف صورت نگرفته است و توافق شده است که گفتگوهای بیشتر در روزهای آینده پیگیری شود. ایجاد یک کنفدراسیون از سرزمین های فلسطینی و اردن، باعث خواهد شد که اسرائیل مجبور نباشد وجود یک کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسد. گفته می شود که محمود عباس در اوایل ماه دسامبر 2012 از مشاوران خود خواسته است برای اجرای طرح کنفدراسیون با کمک اردن و پشتیبانی بعضی کشورهای دیگر آماده شوند. اسرائیلی ها معتقدند، کشورهای مورد نظر محمود عباس، مصر، ترکیه و قطر یا به عبارتی کشورهای دوست آمریکا در منطقه هستند که به همراه یکدیگر آتش بس بین طرف فلسطینی و اسرائیلی درگیر در غزه را برقرار کردند. علاوه بر این گمان می رود که آمریکایی ها به دنبال حمایت عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از این طرح هستند و تضمین و پشتیبانی امنیتی و اقتصادی از اجرای چنین طرحی را نیز مد نظر دارند.
برآورد طراحان این نقشه آن است که اجرای آن به حماس هم امکان خواهد داد تا از زیر بار شناسایی موجودیت اسرائیل شانه خالی کند. این در حالی است که در ازای توقف حملات راکتی به سرزمین های اشغالی پس از برقراری آتش بس بین طرفین، محدودیت ها ی اعمالی توسط اسرائیل علیه غزه نیز کاهش یافت و این رژیم برای اولین بار بعد از شش سال اجازه داد تا مصالح ساختمانی ارسالی از سو قطروارد غزه شود، قراراست حمل و نقل عمومی در گذرگاهها برقرار شود و برای اولین بار به دسته بزرگی از فلسطینی های غزه اجازه داده شده که در مراسم کریسمس در کرانه باختری شرکت کنند.منابع اسرائیلی مدعی هستند که اردوغان نخست وزیر ترکیه نیز تعهدی جدی نسبت به این طرح دارد .در روزهای اخیر نیزرسانه های اسرائیلی خبر داده اند که پس از سپری شدن زمان انتخابات پارلمانی صهیونیست ها، نتانیاهو مذاکره با عباس را در ماه مارس از سر خواهد گرفت.
تحرکات آنکارا- مسکو درنهان
به موازات تحرکاتی که از سوی جبهه متحد مخالفان سوریه وایران، در فلسطین اشغالی، سوریه ودر ارتباط با ایران صورت می گیرد چندروز قبل نیز اخباری درخصوص برنامه دوره گذار در سوریه که از سوی آنکارا طراحی شده و مورد موافقت رئیس جمهور روسیه نیز قرار گرفته و در بردارنده واگذاری قدرت از سوی اسد در یک فرایند سه ماهه است؛ منتشرشد. گفته میشود آنکارا این برنامه را «آخرین فرصت اسد» دانسته است. برنامه ای که پوتین آن را سازنده خوانده، پایان درگیری ها در سوریه و آغاز دوره گذار را پیش بینی می کند. در این فرایند، هر دو طرف -دولت و مخالفان- باید از استفاده از سلاح و اعمال خشونت علیه یکدیگر خودداری کنند. این فرمول، یک برنامه گذار شش ماهه را طراحی می کند که از همان روز توافق روسیه و ترکیه آغاز شده است.
هرچند اسد خواستار ماندن در قدرت تا هنگام برگزاری انتخابات است، گروه های مخالف، خواهان ترک سریع قدرت از سوی وی در همان آغاز فرایند گذار هستند. تقاضای اسد برای ادامه حاکمیت خود، هم اکنون مهمترین مانع بر سر راه برداشتن گام های بیشتر است. اما بر پایه طرح مورد توافق روسیه و ترکیه، اسد پس از گذشت سه ماه از دوره گذار، اقتدار خود را واگذار و کرسی ریاست جمهوری را ترک می کند؛ این کار، خواسته گروه های مخالف را نیز تأمین خواهد کرد.
بنا بر طرح مورد اشاره ، پس از ترک قدرت از سوی اسد، یک دولت انتقالی با قدرت کامل شکل خواهد گرفت. این دولت از اعضای گروه های مخالف تشکیل خواهد شد؛ اما چهره های غیرنظامی حاضر در دولت اسد که در خشونت ها نقشی نداشته اند نیز امکان حضور در آن را خواهند داشت. افزون بر این، بنا بر پیش بینی طرح مذکور، ارتش سوریه تحت فرمان یک فرماندهی غیرنظامی خواهد بود. گروه «ارتش آزاد سوریه» نیز در این دوره انتقالی به حیات خود ادامه خواهد داد؛ در عین حال، سازمان ملل نقشی فعال در اعمال این فرمول بر عهده خواهد داشت.
نگرانی هایی درباره نپذیرفتن این طرح از سوی اسد وجود دارد؛ اما با توجه به حمایت روسیه از آن، در صورت مخالفت اسد، وی حمایت مسکو را در عرصه جهانی از دست خواهد داد. با این حال، از آنجا که مقامات روس به تازگی، هم صریح و هم ضمنی اعلام کرده اند، شخص اسد خط قرمز آنان نیست و آن ها برای ثبات و امنیت در سوریه، بیش از خود اسد اعتبار قایلند، پذیرش چنین طرحی که شامل خروج اسد از قدرت است، چندان غیرمحتمل نیست؛ اما این موضوع که دیدگاه مسکو و آنکارا درباره سوریه واقعاً تا چه اندازه به هم نزدیک شده باشد، دارای سوالات وابهاماتی است .اما با توجه به نوع رفتار روسها که تا پایان راه دوستان خود را همراهی نمی کند و با گرفتن امتیازات لازم دوستان خودرا رها می کند بنظر می رسد سوق داده شدن روسیه به جبهه مخالفان اسد درآینده ای نه چندان دور، بعید نباشد.
وضعیت پیش روی ایران
اگر از دریچه منافع وامنیت ملی ایران به تحولات منطقه و بازیهای بازیگران بنگریم که شمه ای از آن در سطور فوق اشاره شد، آنچه مشاهده می شود نگران کننده است و به زیان ملت، کشور ونظام جمهوری اسلامی به نظر می رسد.
جبهه متحد مخالفان بشار اسد و ایران چنین می اندیشد که با فرسایشی شدن بحران و جنگ داخلی درسوریه، این کشور بیش از پیش تضعیف وتخریب می شودو همزمان با هزینه هائی که ایران در سوریه ودر زمینه تقویت بنیه نظامی و مسائل هسته ای خود می کند آنهم درشرایطی که تحریمها تاثیرات بی سابقه ای برایران گذاشته، درآمد نفتی این کشور به نصف رسیده و در میان تولید کنندگان اوپک، عراق درردیف بالاتری از ایران قرارگرفته و نرخ تورم وبیکاری افزایش یافته و ارزش واحد پول ملی ایران به یک سوم کاهش یافته و موجبات هرچه بیشتر نارضایتی مردم را از دولت فراهم نموده، ایران با استمرار روند نزولی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی تضعیف خواهدشد و از توسعه بازخواهدماند و بحران سیاسی موجود درکشور نیز تشدید خواهد شد وبا ادامه تحریمها و افزایش فشارها و همینطور فرسایشی نمودن مذاکرات هسته ای تا زمان سقوط بشار اسد با درکنج قراردادن ایران درشرایطی که عمق استراتژیک خودرا در سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی ازدست داده است امتیازات فراتری از ایران دریافت کند وهمزمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم درایران بتواند به انحاء مختلف درصحنه داخلی ایران نیز با اهداف و شیوه های لازم ومتفاوت بازیگری کند.
مزید برافزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی، سیاسی، نظامی وامنیتی آمریکا، اسرائیل و غرب و ایجاد اتحاد فراگیر از اروپا و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و بسیاری از کشورهای عربی و استقرار ناوهای جنگی آمریکا وانگلیس در خلیج فارس برعلیه ایران و پایگاههای نظامی آمریکا دراین منطقه، خارج کردن نام منافقین از فهرست گروههاس ترویستس از سوی اروپا، امریکا وکانادا و جایگزین کردن سپاه قدس به جای منافین توسط کشور اخیر، تلاشهای آمریکا واسرائیل در زمینه سایبری نیز به صور مختلف ادامه دارد. برغم بروز برخی اختلاف نظرهای تاکتیکی میان واشنگتن و تل آویو اساسا از منظر استراتژی میان آنها وحدت نظر کاملی وجوددارد. از جمله اینکه در یک بزرگ نمائی هدفدار چند روز پیش اوباما قانونی را تحت عنوان مقابله با ایران در امریکای لاتین توسط آمریکا امضاء کرد.
کشورهای حاشیه خلیج فارس هم کماکان یا برطبل تغییر نام خلیح فارس به خلیج عربی می زنند یا نگرانی خودرا از امنیت نیروگاه اتمی بوشهر اعلام می کنند، یا ایران را متهم به امورداخلی کشورشان می کنند و یا همنوا با امارات متحده عربی مدعی سه جزیره ایرانی می شوند، یا همچون بحرین که وزیر خارجه اش با کپی برداری از نشست دوستان سوریه (مخالفان اسد) پیشنهاد تشکیل نشست دوستان ایران (مخالفان جمهوری اسلامی) را می دهد .
در سوئی دیگر حماس از موضع تهران در قبال سوریه انتقاد می کند و به ایران هشدار می دهد که اگر رویکرد خود را ادامه دهد اعراب را ازدست خواهد داد. خالد مشعل که سالها از ایران وسوریه بهره مند شده، ناگهان سوریه و ایران را رها می کند و رجب طیب اردوغان را رهبر جهان اسلام می خواند. دولت خودمختار فلسطینی و سازمان فتح هم که از قبل نگاه مثبتی به ایران نداشته اند. اگرفتح و حماس آشتی کنند و به سمت حل مشکل فلسطین بر اساس مدل دو دولت یا به شکل کنفدراسیون با اردن بروند، ایران چیزی را که عمق استراتژیک خود تعریف نموده تا حدود زیادی ازدست خواهد داد و باید به مصاف آمریکا وموتلفینش در کنار مرزها و داخل کشوربرود که قطعا هزینه های کلان و حبران ناپذیری در پی خواهد داشت .
همزمان "امیر اشل" فرمانده نیروی هوایی اسرائیل، در ادامه تهدیدات متناوب مقامات صهیونیستی، ایران را در ارتباط با انتقال سلاح به غزه، مورد تهدید مستقیم قرار دادمی دهد و می گوید: «تل آویو امروز می تواند به هر طرفی که بخواهد به اسرائیل و امنیت آن آسیب بزند، ضربه شدیدی را وارد کند؛ ضربه ای که طنین آن همه خاورمیانه را در بر می گیرد. نیروی هوایی اسرائیل در عملیات نظامی اخیر علیه غزه از نظر دفاع و حمله ، با تمام قدرت فعالیت کرد. نیروی هوایی اسرائیل می تواند به هر آنچه بخواهد، برسد و عملیات بی سابقه ای را اجرا کند. این نیرو در عملیات غزه تنها بخش کوچکی از توانمندی های خود را به نمایش گذاشت.»
وی با اشاره به انتقال سلاح از ایران به غزه افزود: «به هیچ کس اجازه نمی دهیم به اسرائیل، آسیب بزند. بهتر است همه به یاد داشته باشند که میان غزه و تهران بیش از یک خط مستقیم وجود دارد و ما می توانیم قلب ایران هدف قراردهیم.» بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در جدیدترین اظهارات خود در جمع سفرای این رژیم در سراسر جهان گفت: «در کوتاه مدت، بی ثباتی خاورمیانه به قوت خود باقی خواهد ماند؛ اما در بلندمدت، این احتمال وجود دارد که در صورت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای، وضعیت در این منطقه تغییر کند، اما هنوز تا رد شدن از خط قرمز فاصله دارد.» وی مجدد این ادعا را که ایران تهدید شماره یک علیه اسرائییل است تکرارکرد.
این تهدیدات در حالی صورت می گیرد که رژیم صهیونیستی با واگذاری بخشی از فعالیت های خود در حوزه دریای مدیترانه به شرکت نوبل انرژی که در راستای توسعه چاه نفتی لفیتان این رژیم در حال فعالیت است، اعلام کرده که یک کشتی تولید و ذخیره سازی مواد سوختی را نیز در منطقه فعال کرده و نهایتا تا سال 2016 میلادی پمپاژ گاز به سرزمین های اشغالی را آغاز خواهد کرد. بنابر گزارش ها، این کشتی توانایی پمپاژ روزانه 1.2 میلیارد فوت مکعب (حدود 32 میلیون متر مکعب) گاز را داشته که این میزان تمامی احتیاج های اقتصاد رژیم صهیونیستی را تامین می کند و به این ترتیب از مولفه قدرت دیگری برخوردار خواهدشد تا در ایفای نقش منطقه ای و جهانی با کارتهای بیشتری بتواند بازی کند.
در ادامه تکمیل نقشه هائی که هدف محاصره بیشتر ایران در عرصه داخلی وخارجی را از سوی غربیها پی می گیرد، چندروز پیش ، خبری پیرامون دیدار نمایندگان گروهک تروریستی منافقین با اعضای باقیمانده از گروهک تروریستی ریگی در لندن منتشر شد. گفته می شود در این نشست که توسط منافقین در لندن و به خواست سازمان های اطلاعاتی غربی برگزار شد، توافقنامه های چند سال گذشته گروهک ریگی و منافقین که با هدایت سازمان جاسوسی آمریکا در کویته پاکستان به امضا رسیده مورد بازبینی قرار گرفت.
عبدالرئوف ریگی، برادر بزرگتر عبدالمالک ریگی و مفتی این گروه تروریستی به همراه مولوی قاسم پنچگوری، سعید ترکمن زهی و دیگران برخی از کسانی هستند که به نمایندگی از باقیمانده های ریگی در این نشست شرکت کردند. این افراد تاکنون در عربستان و تحت محافظت و حمایت دولت عربستان زندگی می کردند. در توافقات صورت گرفته، آموزش اعضای گروهک ریگی در حوزه های جمع آوری خبر، عملیات ترور، بمب سازی و طراحی عملیات و غیره از سوی نمایندگان منافقین به عهده گرفته شده است.
در همین راستا اخیرا شاهد طرح موضوع برگزای رفراندوم تعیین سرنوشت آذریهای ایران توسط نماینده کنگره آمریکا و پیشنهاد تصویب آن از قوه مقننه این کشور و همینطور مراجعه به سازمان ملل ونامه نگاری با دبیرکل این سازمان درهمین رابطه و بخ کاربردن اصطلاح آذربایجان جنوبی از سوی شبکه دولتی ت.ر.ت بودیم .
اینگونه اقدامات نشانگر این است که از سوی جبهه متحد مخالف جمهوری اسلامی ایران برنامه های مدون وغیر مدونی در زمینه های مختلف طراحی شده و استفاده از همه فاکتورهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی، قومی، دینی، مذهبی، فرهنگی و ژئو پولیتیک، ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک دراین طراحیها مدنظر قراگرفته است وتاکنون بخشهائی از آنها محقق گردیده و تلاش برای اجرای سایر بخشها نیز ادامه دارد.
لازم به ذکر است که یکی از مزیتهای عمده ایران این است که هم دارنده انرژی است هم مسیر ترانزیت انرژی. مزیت دیگرایران، قرارگرفتن ایران در مسیر چهارراه شرق وغرب و شمال وجنوب است و بهترین مسیر ترانزیت کالا وحمل ونقل است و مزیت بعدی قرارگرفتن در منطقه ای است که می تواند بر همسایگان و خاورمیانه تاثیر گذارباشد. دقیقا با توجه به همین موقعیت حساس ایران برنامه ریزی برای جلوگیری از تاثیر گذاری ایران در خارج نزدیک و دورتوسط جبهه متحد مخلفان ایران صورت گرفته است. به گونه ای که تولید و صادرات نفت کاهش یافته، صنعت نفت با مشکل سرمایه وتکنولوژی نوین روبروست و ایران تاحدود زیادی از مسیر ومحورترانزیت انرژی کنار گذاشته شده است . در مقوله حمل ونقل نیز هدف اساسی دور زدن ایران از محورهای حمل ونقلی است. طرح موسوم به تراسیکا یا همان محور شرق-غرب دربرابر کریدور شمال جنوب درهمین راستا مطرح شد. هرچند هردو کریدور (تراسیکا و نوستراک) بصورت کامل به اجرا درنیامده اما در منطقه قفقاز جنوبی با احداث خط آهن باکو-تفلیس –قارص پیوند میان ترکیه وقفقاز جنوبی بیشتر خواهد شد. انرژی وحمل ونقل دو موضوع اساسی میان ترکیه-گرجستان واذربایجان است که به شکل موثری همکاریها با حمایت آمریکا وغربیها ادامه دارد.
جمع بندی ورهیافت:
تصویرهمه آنچه که در پیرامون ایران و در میان بازیگران سیستمی نظام بین المللی تک چندقطبی می گذرد دراین مقال باعث اطاله کلام می شود و از حوصله مخاطب خارج است. آنچه که فوقا مذکور افتاد صرفا به منظور تعریف صحنه بود و با آوردن نمونه ها و مثالهائی تلاش شد که نشان داده شود که در از همه طرف و در قالب هر موضوعی ایران تحت فشار است. اما آنچه که در ایران درقبال این همه تحریمها، اقدامات ایذائی و فشار ها می بینیم نه منطقی وکارشناسانه است ونه امیدوارکننده. چراکه در حرکتها در مسیر هسته ای و نظامی و برخی تحرکات سلبی که هزینه های زیادی را برکشور تحمیل می کند نمود عینی تر وعملی تری دارد و درزمینه های اقتصادی وسیاسی اعم ازداخلی وخارجی اقدامات مبتکرانه ومعقولانه را شاهد نیستیم. اگر به موازات اجرای مانورهای نظامی مختلف و پرده برداری از تولید تجهیزات نظامی درعرصه اقتصادی هم مانورهای لازم انجام میشد و از این همه انرژی که برای محکوم کردن این و آن تحت عناوین و برچسبهای مختلف استفاده می شود از عقلا وکارشناسان برای گفتن دردها و ارائه درمان در کمال آزادی بهره برده میشد و در عرصه اقتصادی وصنعتی نیز دستاوردهای بزرگتری نائل می شد و صادرات غیرنفتی خودرا به بیش از یکصد میلیارد دلار درسال می رساند –آنگونه که ترکیه وکره ودیگرکشورها کرده اند- مسلما کار به اینجا نمی رسید. هنوز هم فرصتهای اندکی باقیست تا این امکان فراهم شود که بتوان از این وضعیت به مرور عبور کرد هرچند که نخواهیم توانست به سال 1384 برگردیم؛ اما جلوی زیانهای بعدی و ازدست رفتن فرصتهای باقی مانده را می توان گرفت.
غربیها براین باورند که که ایران با بهره گیری از موقعیت ژئوپولیتیک خود در افغانستان و عراق بازیهای سلبی می کند و درخاورمیانه نیز به حماس وحزب الله لبنان کمک می کند. پس باید ابتدا دست ایران در فلسطین ولبنان کوتاه کرد و همزمان نسخه بشار را پیچید و تحریمها علیه ایران را افزایش داد ودرگام بعدی یعنی پس از ساقط کردن اسد درسوریه به نزدیکی ایران رفت و از طریق ترکیه، عراق و افغانستان و تاحدودی پاکستان و درصورت لزوم آذربایجان در راستای پیچیدن نسخه جمهوری اسلامی گامهای محکم تری برداشت. برپایه همین رویکرد، مذاکره 1+5 با ایران درشرایطی که آمریکا با همه امکانات نرم افزاری وسخت افزاری منطقه ای وجهانی خود به نزدیکی ایران خواهد رسید منافع جبهه متحد غرب وعرب را بیشتر تامین خواهد کرد.
شاید دراین میان مخاطب وقتی این سطور را می خواند و درذهن خود تجزیه وتحلیل می کند و انتقاداتی هم به مطالب وارد می سازد دراین قسمت نگارنده را به بی دقتی متهم کند که مگر همه جهان آمریکا وغرب وعرب اند پس چرا به نقش بقیه بازیگران و کشورها پرداخته نشده است؟ نمی خواهم ادعا کنم که بی دقتی درکارم نبوده، چرا که حداقل این اوضاع کشور آنچنان دغدغه ای درذهن من ایرانی ایجاد کرده که منجر به عدم انسجام ذهنی ام می شود اما این بدان معنی نیست که نقش سایر کشورها را درقصه ایران فراموش کنم. اما پیرامون ایفای نقش این کشورها به نفع ایران هم امیدواری وجودندارد. کشورهای گروه 8 و 20 هم علیه جمهوری اسلامی ایرانند هرچند با شدت وحدت و تاکتیکهای متفاوت. کره شمالی که دوست ایران است خود هزاران مشکل دارد. چین و روسیه هم که اهل معامله اند؛ بویژه روسها که دراین خصوص بسط ید و سابقه دیرینه دارند وهردو کشور هم در شورای امنیت سازمان ملل بارها برعلیه ایران دررابطه صدور قطعنامه های تحریم ایران رای داده اند و تا پایان راه هم با ایران همراهی نخواهند کرد و صرفا درپی تامین منافع خود وگرانتر فروحتن ایران هستند. هند وآرژانتین هم که گاهی به نعل وگاهی به میخ می زنند و بیشتر برعلیه ایرانند تا له آن. سازمان همکاری کشورهای اسلامی و غیرمتعدها هم که متخصص صدور بیانیه و حمایت از ایران و اعضا هستند و کاری موثر از پیش نمی برند.
آمریکا هم که نوک فلش سیاست خارجی خود را به سمت آسیا به حرکت درآورده با کارتهای چین وهند وپاکستان و با روسیه نیز در درارتباط با چین وهند و آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی ودریای خزر بده بستانها وبازیهای خود را دارد. اگر درچین اصلاحات سیاسی رخ دهد آنگونه که در شوروی سابق رخ داد و آنرا فروپاشاند دست آمریکا درآسیا و جهان بازتر خواهدشد و از این فرصتها برای حل مشکلات اقتصادی خود بهره خواهد گرفت و رقیبی چون چین را مهارخواهد کرد. با توجه به حوادثی که در چین بروز وظهور می یابد اعم از مسائل تبت، سین کیانگ و نارضایتی های داخلی به هرحال وقوع تحول دموکراسی خواهی دراین کشور در آینده نه چندان دور بعید بنظر نمی رسد. همین شرایط با برخی تفاوتها درروسیه نیز خود را نشان می دهد. وقوع هرگونه تحول دموکراتیک در چین وروسیه به نفع آمریکا وغرب خواهد بود.
آنچه مسلم بنظر می رسد شرایط کنونی از حیث داخلی وخارجی مطلوب و آنگونه که باید زیبنده جمهوری اسلامی و پاسخگوی ملت شریف و خون شهدای عزیز و ایثارگریهای جانبازان ارزشمند و آرمانهای بنیانگذار انقلاب اسلامی و ادعاهای جمهوری اسلامی باشد، نیست و فرصتهای قابل توجهی ازدست رفته و بقیه نیز درحال ازدست رفتن است. باید فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو دراندازیم و به جهات وزمینه و اقدامات مثبتی که درکشور شده صد چندان اقدامات مثبت دیگری با بهره گیری از همه توانهای مادی ومعنوی و با استقرار شایسته سالاری و تقویت فضای ابراز نظر و پرهیز از انگ وبرچسب زنی در راستای تامین منافع ملی کشور گامهای تند ومحکم برداشت. هرچند که مبادرت به چنین تحرکی نیازمند زمان و دعوت از کارشناسان مختلف از همه جناحها و کارشناسان مستقل و همینطور مدیران 33 سال گذشته کشور می باشد و بزرگترین، مهمترین و برترین جایگاه تشکیل چنین نشست فراگیری بویژه درشرایط کنونی قطعا محضر مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی است.
نگارنده با اغتنام از فرصت به سهم خود پیشنهادات ذیل را جهت چکش کاری تقدیم می دارد:
-ضمن ورود به مذاکره با طرفهای غربی-عربی و ائتلاف مخالفان بشار اشد و روشن نمودن مابه ازاهای آن، حول محور مسائل مبتلابه درچارچوب منافع ملی ایران به گونه ای شفاف با بشار اسد وارد گفتگو شود و به اوگفته شود که ادامه این روند درسوریه نه به نفع ملت سوریه ونه به نفع بشاراسد است. بهتراست دراولین فرصت با همکاری الاخضر الابراهیمی نماینده سازمان ملل واتحادیه عرب وارد گفتگو شود و زمینه خروج خود از قدرت وتشکیل دولت انتقالی را به دست خود فراهم کند.
- مذاکره کردن هیچ زمانی ودرهیچ مکانی برای هیچ دولتی نه خلاف قانون است ونه غیر شرعی. می توان با اذن رهبری با آمریکا به مذاکره پرداخت واگر مشاهد ه شد این مذاکرات تامین کننده منافع ملی نیست، عقب نشینی کرد. بهتراست درتیم مذاکره کننده که از سوی رهبری منصوب می شوند نمایندگانی از سازمانهای دولتی و احزاب وجناحهای سیاسی حضورداشته باشند تا از حیث شفافیت محل ابهام نباشد و گروههای مختلف نتوانند نسبت به محتوای مذاکرات اتهام زنی کنند.
- باید مذاکرات جدی وشفاف با ترکیه، عربستان، قطر و مصر و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس پیرامون ابهام زدائی و حرکت شفاف درمسیر توسعه مناسبات وهمکاریهای منطقه ای را آغاز نمود. هرچند که در صورت شروع مذاکرات ایران و آمریکا بسیاری از کشورهای همسایه ومنطقه وخارج از منطقه علاقمند به تماس و همکاری بیشتر با ایران خواهند شد.
- قبل از هرگونه اقدامی درعرصه خارجی فراهم نمودن زمینه داخلی آن و ایجاد اجماع و انسجام میان احزاب،جناحها، گروهها و شخصیتهای شناخته شده سیاسی باید فراهم شود. ایجاد فضای باز در رسانه ملی و دیگر فضاهای مجازی وغیرمجازی و کاستن از التهابات سیاسی موجود و برخورد شفاف مسئولین با مردم در رابطه با مشکلات موجود از جمله این زمینه هاست. همچنین باید به افرادی که از امکانات رسانه ای یا تریبونهای آزادی که فقط دراختیار آنها قرار می گیرد توصیه شود که به جای اتهام زنی و آلوده کردن فضای سیاسی کشور اگر توان دارند درمورد نحوه حل مشکلات کنونی کشور درزمینه های داخلی وخارجی ابراز نظر کنند تا هزینه های کشور کاهش و منافع کشور افزایش یابد. تاریخ اثبات کرده که با برقراری انسداد سیاسی و امتناع از انتقاد نه مشکلات حل می شود نه کشور توسعه می یابد ونه ملت به رفاه وآرامش می رسد. البته که اگر کسی علیه نظام شمشیر بکشد باید با او مقابله به مثل کرد اما نباید آستانه امنیتی کشور به حدی پائین باشد که با انتقاد کردن به لرزه بیفتد. بدیهی است که توهین، افترا وتهمت وسخنان ضد اخلاقی در چارچوب آزادی بیان نمی گنجد.
در مجموع با توجه به شرایط کنونی کشور ضرورت ایجاد اجماع داخلی و سازگاری خارجی حول محور منافع ملی ایران بیش از پیش احساس می شود و موضوع محوری آن ایجاد فضای تعامل با نظام بین الملل و پرهیز از سازش و تقابل با بازیگران اصلی سیستم جهانی می باشد. بدیهی است درهمین راستا ایران با بهره گیری از تمامی مولفه های قدرت درحوزه های مختلف ژئوپولیتیک، ژئو اکونومیک و توانمندیهای خود در زمینه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دیپلماسی ونظامی به نحو شایسته ای بهره برداری نماید./16
نظر شما :