چهلمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

مبارک گفت درباره جنگ عراق و ایران بنویس، نپذیرفتم

۰۱ دی ۱۳۹۱ | ۲۱:۳۰ کد : ۱۹۱۰۶۳۱ اخبار اصلی خاورمیانه
یک نفر از طرف مبارک به من گفت: «کدام محبت، تو رئیس جمهور را در موضع دانش آموز قرار دادی و انگشت‌هایش را روی نیمکت گذاشتی و با خط کش زدی»!!
مبارک گفت درباره جنگ عراق و ایران بنویس، نپذیرفتم

 

 

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون سی و نه بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون چهلمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

به روزش خیلی ها به این مساله اهمیت می دادند که من قرار است بعد از یک مدت غیبت به نوشتن در مصر بازگردم و بنویسم و حرف بزنم.

یک روز هم دکتر اسامه الباز ]رئیس دفتر مبارک[ به من سر زد، پرسید که می خواهم درباره چه چیزی بنویسم، لطف کرد و پیشنهاد داد که موضوعی را که می خواهم برای نوشتن آغاز کنم، جنگ عراق و ایرن باشد (که بنا به برآورد وی در آن وقت مردم را به خود مشغول کرده بود)، نظری ندادم، برای این که من خودم عملا موضوعم را انتخاب کرده بودم، و نخواستم قبل از آن با او حرف بزنم و در تنگنایش قرار دهم، برای این که به اختیار خودم می خواستم درباره موضوع «تصمیم گیران سیاسی در مصر کنونی» بنویسم. و به گمانم موضوعی که بیش از همه بر آن اصرار وجود داشت و در مصر و منطقه درباره آن بسیار صحبت می شد، همین موضوع بود!!

●●●

 مقاله اولم را این گونه شروع کردم که نقدی بر موضوع پافشاری به سلامت تصمیم گیران سیاسی مصر از نگاه جریان مخالف که این دیدگاه را رد می کرد، باشد. اما نظرم به مذاق مبارک خوش نیامد و او را تحت فشار قرار داد، این را هم حساب کرده بودم، اما واکنش مبارک تندتر از آن چیزی بود که فکر می کردم، و کسی که این موضوع را به من منتقل کرد بدون این که قصدی داشته باشد، مهندس «حسب الله الکفراوی» بود که عصر روزی که مقاله ام در اخبار الیوم منتشر شد، بدون وقت قبلی نزد من آمد که بگوید: «من امروز به همراه رئیس جمهور در سفرش با هواپیما به الغردقه بودم، و مقاله من موضوع صحبت های جنجالی در کل طول پرواز بود، و رئیس جمهور بیشتر اوقات اوقاتش تلخ بود، و به وقتش به الکفراوی گفتم که من از موضع محبت نقد کردم، صدایش را بلند کرد و گفت:

«کدام محبت، تو رئیس جمهور را در موضع دانش آموز قرار دادی و انگشت هایش را روی نیمکت گذاشتی و با خط کش زدی»!!

مهندس حسب الله الکفراوی حتی تا آن وقت هم با حسن ظن به مبارک نگاه می کرد، اما این مرد از موقعیتی که با عصای چوب کلفت به طرفش رانده شده بود به همه چیز نگاه می کرد، نه فقط از موضع کسی که انگشت هایش زیر خط کش قرار دارد!!

به دنبال انتشار مقاله های اول و دوم درباره تصمیم گیران سیاسی در مصر، حکومت با همه ابزارهایش برای برخورد برخواست، به خصوص در حزب ملی، برای همین تصمیم گرفتم که موضوع را خلاصه کنم. برآوردم این بود که درباره «تصمیم گیران سیاسی در مصر» سه مقاله بنویسم، ولی به دومی اکتفا کردم که عملا برای استاد «ابراهیم سعده» هم فرستادم.

حقیقتش هم این است که من نمی خواستم او را در تنگنا قرار دهم، به خصوص وقتی که فهمیدم که در مقابلش فرصتی قرار گرفته تا ریاست شورای اداری اخبار الیوم را بر عهده بگیرد.

●●●

جهان عرب ]در آن زمان[ در بهترین موقعیتش قرار نداشت به خصوص که در معرض ورود به سخت ترین مرحله تاریخی اش نیز قرار داشت، واقعیت این است که 10 سال میانی نیمه های دهه هفتاد و نیمه های دهه هشتاد دوران فاجعه آمیزی برای جهان عرب بود.

این زمان ابتدای هم پیمانی بزرگ عربی ای بود که از جنگ اکتبر 1973 آغاز شده بود، زمانی بی سابقه در تاریخ مدرن جهان عرب، که هیچ گاه تا همین الآن نیز تکرار نشده است، پس از آن جهان عرب به سمتی رفت که از هم جدا شود و روابطش تحلیل روند.

جنگ اکتبر 1973 با وجود سلاح در دو جبهه انجام شد: مصر و سوریه، و پشت هر دوی این جبهه ها حمایت کامل مردمی بود، و اصراری شدید و پشت این اصرار کمک های مداوم مالی و قدرت نفت بود، و نتایجی به دست آمد که در میدان های نبرد در همان ابتدای آن حیرت آور بود اما در میانه نبرد مسیرش تغییر کرد!

و برای همین وقتی که درگیری ها متوقف شدند، جهان عرب در تنگنا قرار گرفت، برای این که مصر خودش به تنهایی قصد داشت راهی که راه صلح نام گرفته بود را بیابد.

پس از آن مشکلات آغاز شدند: از جنگ داخلی در لبنان گرفته تا جنگ های قرن آفریقا که باعث شد کشور سومالی خورده شود، تا جنگ بین جنوب و شمال در سودان، تا جنگ ایران و عراق، تا جنگ کویت، و بدین ترتیب و به دلیل وجود مسائل دیگر بنیان طرح عربی که به رغم همه مشکلات همچنان وجود داشت، به سمت گسست بیشتر حرکت کرد، و هنگامی که مصر به تنهایی از در صلح با اسرائیل در آمد، فرصت ها برای تجمعات منطقه ای یا خانوادگی نیز نابود شده و زیر این فشارها از بین رفتند، پس از آن طرح اتحاد کشورهای خلیج ]فارس[ به وجود آمد که می رفت تا ]کشورهای این منطقه[ از قلب جهان عرب دور شوند و آن را با قضایای بزرگش رها کنند و با خودشان ثروت های بیکرانی را ببرند، پس از آن شورای همکاری خلیج فارس تاسیس شد که در مقابل عراق پیشنهاد تشکیل شورایی موسوم به شورای همکاری عربی را داد که در آن عراق، مصر و یمن قرار داشتند، پس از آن طرح اتحادیه کشورهای مغرب عربی پیشنهاد شد و مورد مناقشه گرفت، پس از پایان جنگ عراق و کویت، حکومت های عربی منفجر شدند و حتی یکی پس از دیگری به جمع شکست خورده ها پیوستند!!

 

ادامه دارد...

کلید واژه ها: محمد حسنین هیکل


( ۱ )

نظر شما :