واشنگتن اختیارعمل را از تل آویو گرفت
تغییر رویکرد آمریکا در برابر ایران
دیپلماسی ایرانی: گاهی روند شکل گیری یک حادثه به قدری آرام است که حتی ناظران همیشگی آن نیز متوجه رخدادی تازه نمی شوند. اینچنین روند آرام و تدریچی در رویکرد آمریکا نسبت به ایران در چند ماه گذشته رخ داده و البته از چشم بسیاری از ناظران دور مانده است.
از بهار تاکنون دو مساله بسیار مهم رخ داده است: واشنگتن کنترل ماجراجویی اسرائیلی ها در خصوص شعار حمله به ایران را در دست گرفته است. پرونده ای که در دستان نخست وزیر تندروی اسرائیل بنیامین نتانیاهو بود و البته بر اساس آن کاخ سفید برای همراهی با تل آویو جهت حمله به ایران تحت فشار شدید قرار گرفته بود. اکنون به نظر می رسد که انعظاف پذیری بیشتری در میان سیاستمداران امریکایی در خصوص پرونده ایران بوجود آمده و البته همگان به فواید مذاکره با ایران نیز آگاهی یافته اند. مذاکره ای که باید همزمان نه تنها ماجرای هسته ای ایران که تمامی موضوعات مورد اختلاف تهران با غرب را تحت الشعاع قرار داده و بررسی کند.
ماجرای حمله و حمله به ایران که در چند سال اخیر در افکار عمومی اسرئیل و امریکا جای خود را باز کرده بود اکنون جای خود را به بررسی هزینه ها و تبعات اینچنین حمله ای داده است.این صدای معتدل پذیرفته است که ایران به غنی سازی اورانیوم روی آورده و در حال تکمیل کردن چرخه کامل سوخت هسته ای خود است. نه تحریم ها و نه تهدید به حمله نظامی هم نتوانسته است برنامه هسته ای این کشور را عقب ببرد. بنابراین مهم ترین نشانه تغییرات منطقی در رویکرد امریکا، سبک و سنگین کردن تبعات حمله به ایران است. این همان استراتژی است که امریکا و انگلیس هنگام حمله به عراق در سال 2003 میلادی اندک توجهی به آن نکردند. جهان هنوز هم گرفتار تبعات ناخوشایند و پرداختن بهای این حرکت است. اگر نگران جریان سلفی هستید که این روزها به بهانه نابودی بشار اسد به سوریه وارد می شود باید پاسخ سوال های خود را از تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس و جورج بوش رئیس جمهوری امریکا که این هیاهو را در عراق به راه انداختند ، بگیرید.عراق این روزها به اصلی ترین مرکز آموزش جریان های سلفی از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده است.
بهترین مصداق برای این تغییر رویکرد، تحقیق و تفحص منطقی است که اخیرا توسط جمعی از نخبگان و سیاستمداران امریکایی در خصوص تبعات و فواید حمله به ایران صورت گرفته است. پروژه مستقل ایران در سال 2002 در نیویورک جرقه زده شد تا در لوای آن ایرانی های فعال و سیاستمداران امریکایی در خصوص سیاست های واشنگتن در قبال تهران اظهار نظر کنند. سیاستمدارن برجسته ای چون برژینسکی در زمره فعالان در این پروژه هستند.نتیجه این تحقیقات توصیه ای به دولتمردان نیست اما اقدام به ذکر تبعات و فواید برخورد با ایران به شکل منطقی می کند. این گزارش به دلیل موضوعات حاشیه ای که مطرح می کند اهمیت دارد و البته از سوی دیگر هم به دلیل تاکید آن بر به راه اندازی تحقیقی مبی در خصوص تبعات حمله نظامی به تهران.
در اینجا باید به جمله ای از آبراهام لینکولن اشاره کنم:" من به مردم اعتقادی راسخ دارم. اگر حقیقت را به آنها بگوئید، می توانید به آنها برای پایان دادن به هر بحران ملی حساب کنید. مساله اصلی این است که حقایق را به آنها بگوئید. " به نظر می رسد که شاید مردم امریکا در حال حاضر تمامی حقایق در این خصوص را در اختیار ندارند.
در جریان سفرم به ایالات متحده در سال گذشته میلادی متوجه شدم که تغییری تدریجی اما حائز اهمیت در قبال پرونده هسته ای ایران شکل گرفته است. بر اساس این تعبیر ، دیپلماسی از نگاه غالب سیاستمداران و مردم بهترین راه برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای است. یکی از بهترین اظهارنظرها در این خصوص را سفیر سابق امریکا و یکی از مسئولان ارشد وزارت امور خارجه نیکولاس برنز بر زبان راند که سابقه کار بر روی پرونده ایران در سال های ریاست جمهوری جورج بوش و باراک اوباما را در پرونده خود دارد. برنز چه در محافل خصوصی و چه در مصاحبه های عمومی نکات ارزشمندی را بیان می کند:
1. او اعتقاد دارد که رئیس جمهور امریکا باید کانال مستقیم و بی واسطه ای از گفتگو را با تهران باز کند. در این مسیر باید تمامی مسائل موجود یک به یک با طرف ایرانی مطرح و به نوبت حل و فصل شود. امریکا باید به دنبال گفتگویی مداوم و حقیقی باشد که حلقه مفقوده سه دهه گذشته در این رابطه دوجانبه بوده است.
2. امریکا برای به ثمر رسیدن مذاکرات باید طرح های بسیار عمیق و البته سخاوتمندانه بر روی میز قرار دهد.
3. واشنگتن باید قدرت عمل در پرونده تهران را از اسرائیل بگیرد. این حرکت واشنگتن را مستقل تر کرده و البته هسته های منفعت این رژیم را هم در حیطه محافظت خود می گیرد.
برنز نیز مانند تمام امریکایی هایی که درگیر این داستان هستند اعتقاد دار که گزینه نظامی نباید کاملا از روی میز برداشته شود بلکه باید برای روز مبادایی نگاه داری شود. با اینهمه شنیدن سخنان برنز که از مذاکره مستقیم و مداوم ایران و امریکا در تمامی ابعاد صحبت می کند خود تازه و رویکردی نو به حساب می آید. اغلب امریکایی ها با جنگ با ایران مخالف هستند. شاید هم دولت باراک اوباما و دیگر سیاست گذاران امریکایی اکنون به این نتیجه رسیده باشند که به هدف رسیدن دغدغه های سیاست خارجی از مجرای دیپلماسی بر گزینه جنگ ارجحیت دارد. چه تغییر تازه ای رخ داده است!
منبع: دیلی استار / ترجمه: سارا معصومی
نظر شما :