ایران و امریکا ؛ تحریم ها ۲۸ ساله شدند
نگاهی به حدود سه دهه تلاش آمریکا برای اعمال تحریم ها علیه ایران از روند صعودی این تلاش و در نهایت بغرنج تر شدن مناسبات خاموش تهران واشنگتن و احتمالا برگشت ناپذیر شدن در آینده ای نزدیک حکایت دارد.
شاید بتوان ریشه اعمال تحریم های آمریکا علیه ایران را از در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر مورد پیگیری قرار داد. وی از جمله روسای جمهور در آمریکا بود که سیاست های جدیدی را علیه ایران در منطقه در دستور کار قرار داد.
جیمی کارتر متفاوت با روسای جمهور پیشین آمریکا انتقادهای صریحی را به بهانه عدم توجه شاه به مسائل حقوق بشر، ابراز داشت. کارتر به عنوان یکی از دموکراتهای متعهد به اصول حزب متبوع خود، شاه ایران را به دلیل سرکوب آزادی بیان و مخالفان سیاسی در ایران تحت فشار قرار داد. این فشارهای تاحدی پیش رفت که حتی صادرات گازاشک آور و گلوله های پلاستیکی به ایران ممنوع شد.
رویکرد کارتر باعث شد تا شخصیت های سیاسی بسیاری در آمریکا از جمله هنری کیسینجر و دیوید راکفلر او را مورد سرزنش قرار داده و به وی متذکر شوند که تضعیف حکومت شاه در ایران و منطقه به نفع منافع واشنگتن نیست. دولت های پیشین آمریکا همواره تلاش داشتند که ضد کمونیستی باقی بمانند و از نزدیک شدن حامیان کمونیسم به اسلام گرایان در ایران و اتحاد آنان با یکدیگر جلوگیری کنند.
به زعم برخی از محافل سیاسی در آمریکا رویکرد جدید کارتر درمناسبات واشنگتن- تهران باعث می شد که در این تلاش خللی جدی پدید آورده و فضا برای نزدیکی ایران به شوروی سابق فراهم آید. این تحول در بزنگاهی به وقوع می پیوست که نشانه هایی از تلاش کارتر برای بهبود روابط کشورش با قطب دوم قدرت جهان در حال بروز بود.
بی مهری کارتر به شاه ایران پس از فرار وی از ایران هم ادامه یافت. زمانی که شاه ایران به دلیل ابتلا به بیماری سرطان خواستار ورود به خاک آمریکا شد، کارتر به دلیل ممانعت از بروزخلل احتمالی در روابط شکننده کشورش با جمهوری نوپای ایران، از پذیرش این خواسته امتناع کرد. اما لابی جمهوریخواهان در این مورد دست به کار شد و وی نتوانست در مقابل فلشارهای تاب آورده و در نهایت با ورود محمد رضا پهلوی به آمریکا موافقت کرد.
اولین فرصت
به عقیده برخی از تحلیلگران سیاسی این در واقع اولین فرصت سوزی ازسوی واشنگتن در راستای حفظ روابط واشنگتن و تهران قلمداد می شود. اقدام کارتر به یکی از عوامل مهم تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام تبدیل شد. تسخیری که در نهایت موجب خاموشی کامل مناسبات دیپلماتیک 35ساله گردید. در پی این اقدام بود که اولین سری تحریم های رسمی آمریکا علیه ایران با بلوکه شدن 12 میلیارد دلار از دارایی های ایران در بانک ها و مراکز مالی آمریکا کلید خورد.
پس از ناکامی "عملیات پنجه عقاب" برای نجات اعضای سفارت آمریکا توسط نیروهای آمریکایی در 5 فروردین 1359 و بالا گرفتن بحران، قراردادی در الجزایری منعقد شد و آمریکایی های در بند پس از گذشت 444 روز آزاد شدند. اما واشنگتن تنها بخش کوچکی از دارایی ایران را بازگرداند. امتناع از بازپرداخت این دارایی ها با آغاز جنگی علیه ایران همزمان شد که آمریکا به طور غیر مستقیم یکی از طرفین متخاصم در آن بود.
یکی از عملی ترین نشانه های حمایت آمریکا طی دوران ریاست جمهوری ریگان از عراق در این جنگ، دور جدید تحریم های واشنگتن علیه تهران بود که به صورت ممانعت از پرداخت قرض از سوی موسسات مالی بین المللی به ایران، ممنوعیت فروش سلاح و ممنوعیت هر نوع کمک به ایران تجلی پیدا کرد. موضوع اسارت 444 روزه اعضای سفارت آمریکا در حال رخت بستن از خاطره آمریکایی ها بود. جنگ ایران و عراق هم نمی توانست محمل خوبی برای دور تازه تحریم ها باشد. بنابراین بار دیگر لابی ضد ایرانی در آمریکا به تکاپو درآمد و اتهاماتی جدید در دستور کار قرار گرفتند.
دوران ریاست جمهور ریگان سرشار از اتهامات متنوعی بود که علیه ایران مطرح شد. در این دوران دادگاه های آمریکا تلاش کردند که حامی اصلی حزب الله لبنان را ایران معرفی کرده و بدین ترتیب با متهم کردن این گروه به دست داشتن در بمب گذاری های سفارت آمریکا و پادگانی در بیروت را که به کشته شدن 258 تن از آمریکایی ها منجر شد، تهران را مقصر اصلی نشان دهند.
دولت ریگان همچنین در سال 1986 در پاسخ به اخلال در روند انتقال نفت عراق از خلیج فارس، واردات هرنوع کالا و خدمات به ایران را ممنوع کرد.
اما در دوران ریاست جمهوری ریگان بود که موضوع ایران کنترا هم مطرح و موجب بدبینی برخی از محافل سیاسی صلح طلب در آمریکا نسبت به ادعاهای پیشین واشنگتن علیه تهران شد. این بدبینی زمانی به اوج خود رسید که در روزهای پایانی جنگ 8 ساله ایران و عراق، یکی از هواپیماهای غیرنظامی ایران توسط موشک کروز رزمناو آمریکایی بر فراز تنگه هرمز مورد هدف قرار گرفت.
اگرچه واشنگتن مبلغی حدود 62 میلیون دلار را بابت جبران خسارت کشته شدن 248 تن از سرنشینان این هواپیما پرداخت، اما از ارسال نامه عذرخواهی رسمی به دولت ایران امتناع و فقط به ابزار تاسف نسبت به مرگ انسان های بی گناه در این حادثه بسنده کرد.
دروان ریاست جمهوری جورج هربرت واکر بوش (بوش پدر) شاهد تحول جدیدی در مناسبات تیره تهران و واشنگتن نبود. اما در طول این دوران رفته رفته روابط عراق و آمریکا به واسطه تعرض نیروهای بعثی به خاک کویت رو به سردی و تیرگی گذاشت. این وضعیت به منزله فرصتی جدید در جهت بهبود روابط تهران و واشنگتن قلمداد می شد. در همین دوران بود که برخی معاملات تجاری میان تجار دو طرف شکل گرفت، بدین ترتیب نگاه ها باردیگر در انتظار فرصت های جدید به دور دست ها دوخته شد.
با این وجود در دوران بوش اول هیچ نشانه ای در راستای تمایل آمریکا و ایران برای نزدیکی به یکدیگر پدیدار نشد و با روی کار آمدن یک دولت دموکرات به رهبری بیل کلینتون از نسل لیبرال های جدید در آمریکا، باردیگر امید به بروز تحول در این روابط به فرصتی دیگر موکول شد.
فصلی جدید
در دهه 90 با شروع دوران زمامداری کلینتون بر کاخ سفید دوران جدیدی از رفتارهای متقابل ایران و آمریکا نسبت به یکدیگر رقم خورد. این طور انتظار می رفت که با روی کار آمدن کلینتون روند خصمانه پیشین تاحدی بهبود پیدا کند. اما اوضاع بر این منوال پیش نرفت و کلینتون فشار اقتصادی را به مثابه سلاحی خاموش علیه ایران در دستور کار دولت خود قرار داد.
با وجودی که هاشمی رفسنجانی به زعم برخی از محافل سیاسی در آمریکا رئیس جمهوری عملگرا در ایران تلقی می شد، اما دوران ریاست جمهوری وی شاهد شدیدترین دور تحریم ها از سوی واشنگتن بود. در آوریل سال 1995 وی دستور یک مجموعه تحریم های اقتصادی علیه ایران را شامل ممنوعیت تبادلات تجاری و مالی را صادر کرد.
یک سال پس از این اقدام لایحه ای به نام ایلسا ( ILSA ) در کنگره آمریکا به تصویب رسید که بر اساس آن علاوه بر شرکت های آمریکایی سایر شرکت های غیرآمریکایی طی 5 سال تنها مجاز به سرمایه گذاری کمتر از 20 میلیون دلار در بخش نفت ایران و لیبی شدند. در صورتی که هر یک از شرکت ها از این دستور تخطی می کردند، مشمول 2 نوع از 7 نوع تحریم تنبیهی از سوی دولت واشنگتن قرار می گرفتند.
با روی کار آمدن دولت اصلاح طلبان به رهبری محمد خاتمی در ایران، بیل کلینتون به نشانه حسن نیت دستور تعدیل برخی از تحریم ها را صادر کرد. مصادف شدن دوران زمامداری یک رئیس جمهور دموکرات در آمریکا و رئیس جمهوری اصلاح طلب در ایران در واقع اولین بارقه های امید در گشایش روابط میان دو کشور را پدید آورده بود.
در همین دوران بود که طرح "گفت و گوی تمدن ها" از سوی خاتمی مورد استقبال مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا قرار گرفت. آلبرایت اقلامی نظیر تبادل تیم های کشتی میان دو طرف، تسهیل مسافرت اتباع ایرانی به آمریکا و آمریکایی به ایران و همچنین لغو تحریم صادرات فرش و پسته به آمریکا را به عنوان گام هایی اولیه در راستای بهبود روابط میان و واشنگتن و تهران پیشنهاد داد.
اما در پی مخالفت محافظه کاران در ایران با این پیشنهاد و همچنین تعیین پیش شرط هایی از سوی دولت آمریکا نظیر تغییر سیاست های ایران در قبال اسرائیل، انرژی هسته ای و حمایت از تروریسم، نشانه های بهبود در مناسبات رو به افول گذاشتند. این روند تا پایان دور دوم ریاست جمهور کلینتون در حالی ادامه یافت که گهگاه خبرهایی از ارسال پیام هایی از دو طرف برای گفت و گوی مستقیم به بیرون درز می کرد.
بدین ترتیب پس از ورود یک جمهوریخواه دیگر به کاخ سفید ایلسا در سال 2001 به تایید مجدد کنگره آمریکا رسید و حامیان گفت و گوی تهران – واشنگتن را باردیگر برای 5 سال دیگر در انتظار گذاشت. اگرچه کشورهای اروپایی با بلوکه کردن برخی از سرمایه گذاری ها در ایران تلاش کرد تا خود را با سیاست های آمریکا هم پا نشان دهند، اما طی این دوران اروپا همچنان به عنوان آلترناتیوی برای شکستن یخ های رابطه ایران و آمریکا مطرح بود و به نقش آفرینی در این زمینه ادامه داد.
این موضع اروپا از سوی دولت جورج بوش که در پی اعمال فشارهای جدید به ایران بود، یک خلا محسوب می شد. اما حادثه 11 سپتامبر توانست نیروی جدیدی به این فشارها بدمد. ایران در زمره کشورهای محور شرارت قرار گرفت، به گونه ای که حتی حضور یک دولت اصلاح طلب در ایران هم نمی توانست کمکی به تغییر جریان جدید کند.
با وجود برخی از لفاظی های دو طرف نسبت به یکدیگر در دوران جنگ افغانستان و عراق، فرصت اعمال تحریم های جدی از سوی آمریکا علیه ایران ستانده شد، با این وجود دولت خاتمی طی آخرین سال از عمر خود شاهد وضع قوانینی جدید از سوی اداره خزانه داری آمریکا در مورد عدم همکاری دانشمندان آمریکایی با ایرانیان بود. مذاکرات ایران در مورد روند توقف غنی سازی اورانیوم با سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه و عملی شدن آن در سال 2004 همچنان اروپا را در کنار تهران نگاه داشت و با وجود قرار داشتن ایران در محور شرارت بوش، وی را از اعمال فشارهای شدیدتر در این راستا عاجز کرد.
پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی برای نئومحافظه کاران آمریکا نویدبخش دوره جدیدی از فشارهای علیه ایران بود. فشارهایی که اولین نشانه های آن با به پایان رسیدن حکومت صدام در عراق و شروع دور تازه تهدیدهای نظامی علیه ایران به تدریج در حال بروز بود. اما کاخ سفید برای این که به نتایج مطلوبی در این راستا دست یابد، نیازمند این بود که اروپائیان را با خود همراه کند.
حضور محمود احمدی نژاد در راس قوه مجریه که پایان بخش توقف غنی سازی در ایران بود، بستر مورد نظر واشنگتن در این مورد را فراهم آورد و بدین ترتیب دوران جدیدی از فشارهای اقتصادی آمریکا توام با تهدید به تهاجم قریب الوقوع به ایران آغاز شکل گرفت.
تحریم های بین المللی
اعمال تحریم علیه اولین بانک ایرانی از سوی اداره خزانه داری آمریکا در سپتامبر 2006 اولین گام در این راستا قلمداد می شود. استوارت لوی، معاونت این اداره بهانه این اقدام را کمک بانک صادرات ایران به گروه حزب الله اعلام کرد. بر اساس این تحریم موسسات مالی ایران از دسترسی مستقیم به نظام مالی آمریکا منع شده و این روند تنها از طریق بانک های سایر کشورها امکان پذیر شد.
استوارت لوی مدعی شد که حزب الله لبنان از سال 2001، 50 میلیون دلار از پول های در گردش بانک های آمریکایی را از طریق بانک صادرات دریافت کرده است و به همین دلیل بانک صادرات ایران مجاز نیست که به طور مستقیم با موسسات مالی در آمریکا داد و ستدی داشته باشد. برخی از ایالت های آمریکا از جمله فلوریدا و نیوجرسی نیز به اعمال تحریم های ویژه ای علیه ایران در کنار سودان پرداختند. این اقدامات در حالی صورت می گرفت که تحریم های ایلسا پس از خارج شدن لیبی از فهرست کشورهای حامی تروریسم آمریکا در سال 2006 با نام جدید ایسا ( ISA ) در کنگره آمریکا برای یک دوره 5 ساله دیگر تمدید شده بود.
بروز حوادثی از جمله جنگ 33 روزه در لبنان و افزایش خشونت ها در عراق باعث شد که دولت آمریکا به این نتیجه برسد که این نوع تحریم ها برای منزوی کردن ایران کافی نیستند. به همین دلیل دولت بوش تصمیم گرفت موضوع فعالیت های هسته ای ایران در آژانس بین المللی انرژی هسته ای سازمان ملل را بیش از پیش مورد توجه قرار داده و از این طریق حمایت بیشتر کشورهای اروپایی را برای فشار بین المللی علیه ایران به دست آورد.
عدم پذیرش توقف غنی سازی اورانیوم از سوی تهران باعث شد که در نهایت اعضای دائم شورای امنیت به همراه آلمان به ارجاع پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت موافقت کرده و با تصویت اولین قطعنامه تحریم علیه فعالیت های غنی سازی ایران در ماه می 2006، روند فشارهای پله ای از سوی اعضای 1+5 کلید بخورد.
با وجودی که این دور از تحریم ها به زعم بسیاری از محافل سیاسی دنیا کم دامنه تلقی شده بود، اما برگ برنده آمریکا در این قطعنامه گنجاندن عبارت توقف کامل غنی سازی از سوی ایران به عنوان مهمترین شرط توقف تحریم ها بود. وجود همین شرط بود که زمینه انتشار گزارش های متعدد دوپهلو از سوی محمد البرادعی را در مورد فعالیت های هسته ای ایران فراهم آورد. با وجودی که او در گزارش های خود بر همکاری ایران با بازرسی های آژانس تاکید می کرد، اما هرگز نگفت که روند غنی سازی در ایران متوقف شده است.
وجود همین عامل اساسی بود که تصویب قطعنامه های دوم و سوم شورای امنیت را در ماه های مارس سال 2007 و 2008 علیه ایران در پی آورد.
نگاهی به تحریم های آمریکا علیه ایران که طی حدود سه دهه ادامه داشته است، بیانگر فراز و فرودهای مکرر این روند است. این تحریم ها اکنون در عرصه ای بین المللی علیه ایران در حال پیگیری است و هنوز چشم انداز روشنی برای آن متصور نیست.
آنچه که بیش از هر چیز در طی این دوران خودنمایی می کند، فرصت های سوخته ای است که گهگاه به دلیل حضور برخی از دولت ها در راس قدرت دو سوی این معادله پدید آمدند. فرصت هایی که ممکن است هیچ گاه در آینده تکرار نشده و این معادله را بیش از گذشته پیچیده تر کنند.
نظر شما :