اما و اگرهای یک حمله
تلاویو از واکنش ایران در امان نیست
دیپلماسی ایرانی: این روزها تهدیدات رژیم صهیونیستی در مورد جنگ علیه ایران بالا گرفته است. پیش از بحث درباره این موضوع باید یک مساله را مورد توجه قراردهیم که آیا سیاستی که رژیم صهیونیستی علیه ایران دنبال می کند براساس محاسبات دقیق راهبردی و محاسبه پیامدهای جنگ است و یا در حد واکنشی و حربه ای است که دولت نتانیاهو آن را برای اهداف خاص دنبال می کند؟ بنابراین باید دید هدف اصلی آنها چیست. آیا موضوع اصلی توانایی هسته ای ایران و تلاش اسرائیل برای تغییرات راهبردی در منطقه است و یا ایجاد بستری برای دخالت و تاثیرگذاری اسرائیل بر انتخابات امریکاست؟ این مسائل، منظرهای مختلفی را در برابر تحلیلگران قرار می دهد.
به نظر می رسد تهدیدات رژیم اسرائیل دارای ابعاد مختلفی است:
بعد اول، احتمال درگیری نظامی اسرائیل با ایران است. در این مورد باید به این مساله توجه داشت که آیا قدرت مقابله با این وضعیت وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد، در چه سطحی است؟ طبیعتا همانطور که بسیاری از تحلیلگران نظامی به ویژه کارشناسان غربی این موضوع را بررسی کرده اند، رفتار تلاویو غیرعقلانی است؛ چراکه امروزه با توجه به تسلیحاتی موجود در منطقه، توان موشکی ایران و قدرت بازدارندگی پیرامونی ایران و همچنین کمربند امنیتی که در اطراف رژیم اسرائیل شکل گرفته است، ماجراجویی این رژیم نوعی خودکشی محاسبه می شود. رژیم صهیونیستی نمی تواند بر اساس سیاست ضربه و گریز عمل کند، و نمی تواند خود را از قدرت پاسخ و واکنش ایران رها کند. همچنین با توجه به اینکه مسئولان رژیم صهیونیستی خود را به عنوان آغازگر این نبرد احتمالی معرفی می کنند، این مساله در ابعاد حقوق بین الملل و همچنین در ابعاد سیاسی و دیپلماتیک جایگاه خود را پیدا کرده و سبب شده تا دست ایران در پاسخ به این موضوع کاملا باز، جامع، حقیقی و حداکثری باشد. همچنین این برخورد می تواند منجر به بهم ریختن تعامل جدید ایران با گروه 1+5 باشد. بنابراین یکی از ابعاد این موضوع بر اساس قدرت پاسخ تعریف می شود، بدین معنا که ایران اجازه نخواهد داد تا رژیم صهیونیستی هر گونه ستیز و یا مانوری را برای اهداف خود انجام دهد.
بعد دوم، پیامدها و نتایج این حمله است که شکل خواهد گرفت و این امکان وجود دارد که وضعیت خارج از کنترل و گسترده پدید آید. این اقدام الزاما پاسخ ساده ای از جانب ایران نخواهد داشت، بلکه می تواند عرصه کاملا وسیعی را در برگیرد و این پهنه در محیط منطقه تاثیرات خود را خواهد داشت. همچنین این تحریکات و ماجراجویی هایی که دولت نتانیاهو دنبال می کند، هزینه های سنگینی را در عرصه منطقه ای برای آنها در بر خواهد داشت و عملا باعث خواهد گردید که معادله موجود از حالت تهدید در برابر تهدید خارج شده و درگیری در برابر درگیری پدید آید و مسئول این وضعیت با توجه به اعلامیه های رسمی صادره از تلاویو به عهده این رژیم خواهد بود. ادامه سیاست تهدید و ماجراجویی باعث خواهد گردید تا با توجه به توان مقابله ایران، مردم در این کشور سریعا شهرها را تخلیه کنند و رژیم نتایاهو با پدیده مهاجرت معکوس مواجه شود. بنابراین حامیان این رژیم بایستی به خوبی این شرایط را درک کنند. آنها به خوبی به یاد دارند که در طی جنگ های 33 روره و 22 روزه چگونه این رژیم مجبور به ایجاد پل هوایی برای عملیات لجستیک خود شد؛ طبیعی است که ایران راه های مناسب برای هر وضعیتی را دنبال می کند .
بعد سوم، تاثیری است که این حمله در بعد اقتصاد بین الملل ایجاد می کند؛ به معنای دیگر این اقدام بر قیمت انرژی در بازار جهانی تاثیرگذاری سریع خواهد داشت که چنین روندی برای کشورهای اروپایی و امریکا خوشایند نخواهد بود. امریکا این روزها درگیر مبارزات انتخاباتی است که قیمت انرژی و دیگر مشتقات آن در امریکا روند صعودی را دنبال کرده است، بر همین اساس این مساله می تواند به شدت بر موقیعت باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار باشد و بی دلیل نیست که دولت شکننده تلاویو تلاش دارد تا سیاست واشنگتن را اسیر بازی خود کند.
در بعد چهارم، باید دید آیا تلاویو با سیاست جنگی به هدف مورد نظر خود خواهد رسید و خواهد توانست تا اراده تهران را متاثر کند. این موضوعی است که باید با جنگ روانی انها همزمان تحلیل شود. اگر منظور رژیم صهیونیستی این است که با تهدید معتبر و فضاسازی بتواند قدرت و توان بازدارندگی ایران را در بحث هسته ای تغییر دهد در اشتباه راهبردی قرار دارند. با این تحلیل به نظر میر سد که آنها نه ایران و نه ایرانیان را نمی شناسند و به قول «سن تزو» مؤلف کتاب هنر جنگیدن، کسی که حریف خود را نمی شناسد در ابتدا نیمی از جنگ را باخته است. طبیعتا این ماجراجویی و جنگ طلبی امکانی را برای ایران به وجود خواهد آورد تا انتخاب های پیش روی خود را بسیار هوشمندانه و دقیق انتخاب کند و منجر به این خواهد شد که قدرت پاسخ خود را در ابعاد راهبردی را بسیار بالا ببرد. رسیدن به این مرحله خواست ایران نیست ولی اگر مجبور شود بدیهی است شرایط تغییر خواهد کرد. از نگاه تحلیلگران بین المللی این رفتار اسرائیل منجر به این می شود که نه تنها توان نظامی ایران کاهش پیدا نکند، بلکه ایران استدلال های قوی تری را برای پیگیری اهداف جدیدتر دنبال کند. بنابراین مقصر اصلی در مجبور کردن ایران برای دستیابی به اهداف جدید و تغییر سطح در گیری، رژیم تلاویو و حامیان این رژیم هستند.
در بعد پنجم، باید دید که در خصوص حمله نظامی آیا در ابعاد داخلی چنین آمادگی وجود دارد؟ چرا که همیشه یکی از عواملی که برای ورود به عرصه جدید نظامی همواره باید مد نظر باشد این است که بتواند پشتوانه های مردمی خود را قوی کند. آنچه که امروزه در رژیم صهیونیستی چه در محیط مجازی و چه در سیاست داخلی و یا حتی در محیط امنیتی سیاسی آن مشاهده می شود، همه خواهان کنترل رفتار نتانیاهو هستند و مواضع این فرد هیچ گونه جایگاهی در میان مردم و احزاب ندارد؛ در نتیجه نتانیاهو برای ماندنش در قدرت دست به دامان خاخام های حزب شاس شده است. بنابراین به نظر می رسد آنچه که امروزه دغدغه تلاویونشین هاست بحث موجودیت اسرائیل نیست، بلکه بحث بقای دولت تندروی نتانیاهوست و این مساله را جناح های سیاسی و افکار عمومی به آن اذعان دارند. دولت امریکا نیز به خوبی می داند که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و ایهود باراک، وزیر دفاع، درکابینه امنیتی این کشور در مورد حمله به ایران در اقلیت هستند و حزب شاس نیز هرگونه ناهماهنگی بین دولت امریکا و نتانیاهو را مردود اعلام کرده است. بنابراین نتانیاهو هیچ پشتوانه جدی در این زمینه ندارد. نکته ای که بایستی به آن اشاره کرد سکوت سازمان ملل و شخص دبیرکل است. چگونه است که دبیر کل در برابر روز جهانی قدس موضع گیری می کند ولی گوش های خود را بروی تهدیدات روزانه رژیم تلاویو بسته است؟ به نظرم بایستی مقامات مسئول در این موضوع واکنش قوی تری از خود نشان دهند و هرگونه موضع گیری رژیم تلاویو را در کارنامه آنها ثبت کنند و حق پیگیری بین المللی را برای کشورمان محفوظ نگه دارند.
در پایان اگر رژیم صهیونیستی تصمیم به حمله بگیرد، در حقیقت شلیک به خود کرده است و این اقدام نوعی خودکشی سیاسی برای دولت نتانیاهو محسوب می شود. از سوی دیگر اگر نگاهی به مواضع دولت امریکا داشته باشیم به خوبی درمی یابیم که روزبه روز فاصله ها و درک امریکا و اسرائیل در خصوص مسائل منطقه و مدیریت زمان بیشتر می شود. اخیرا مارتین دمسی، رئیس ستاد مشترک امریکا، آشکارا اعلام کرد که در نگاه امریکا و رژیم صهیونیستی نسبت به مساله هسته ای ایران تفاوت های وجود دارد ولی این کافی نیست و دولت امریکا بایستی برای کنترل هر گونه ماجراجویی اسرائیل اقدامات عملی از خود نشان دهد زیرا دولت نیتانیاهو نصحیت بردار نیست و دچار احساس نارسیسیم و خود شیفتگی شده است./14
نظر شما :