بیداری اسلامی چه هدفی را دنبال می کند؟
تولید تمدن یا تلاش برای تصاحب قدرت
دیپلماسی ایرانی : به نظر می رسد که ملتهای مسلمان، و از جمله آنها، ملت عرب، اینک از خوابی عمیق و طولانی برخاسته اند. میگویم "برخاسته اند" چرا که معتقدم باید بین "بیدار شدن" و "برخاستن" از خواب فرق بگذاریم.
برای تحقق بیداری اسلامی باید به این حقیقت توجه کنیم که بین نقطه اوج تمدن اسلامی و انحطاط مادی و معنوی که اینک ملل مسلمان با آن دست به گریبان هستند، زمانی طولانی سپری شده و تجربه های فراوانی حاصل آمده است.
برای اینکه برخاستن از خواب به بیداری بیانجامد، باید به این تجربه ها و آنچه در این فترت طولاتی رخ داده توجه شود. اینک بگوئیم آنچه در گذشته رخ داده فاسد و غلط بوده مشکلی را حل نمیکند. لازم است برای حرکت به سوی آینده، تجربه های گذشته را همراه خود داشته باشیم، تراکم این تجربه هاست که راه آینده را روشن میکند.
از سوی دیگر نمیتوانیم تجربه تمدن غرب را نادیده بگیریم و سیطره این تمدن را تجاهل کنیم. آری، تمدن غرب اینک دچار بحران است، اما اگر این بحران در جوامع غربی نبود، برای ما امکان نداشت که بحران این تمدن در جوامع خودمان را درک کنیم.
چه باید کرد؟
پناه گرفتن در اسلام یا پناه بردن به اسلام فعال بودن خود را در تجربه جمهوری اسلامی ایران نشان داد. اما این فعالیت تدافعی بود و اینک باید فعالیت تهاجمی خود را در روند سازندگی به اثبات برساند.ما نمیتوانیم صرفاً با ردّ راه حلهایی که دیگران ارائه میدهند مشکلات خود را حل کنیم. همچنین ما نمیتوانیم وجود دیگران را از صحنه حذف کنیم و بر ضرورتها و مشکلات ناشی از این وجود، خط بطلان بکشیم.تمدن غرب که هدف والای آن تسلط بر طبیعت بود به این سرانجام رسید که ما انسانها "موجوداتی طبیعی" هستیم، مانند همه دیگر مواد موجود در طبیعت.ما اگر صرفاً در پی کنترل روابط بین انسانها با هدف تسلط برطبیعت باشیم، بدیهی است که نمیتوانیم از تجربه تمدن غرب عبور کنیم.
در اینجاست که مسأله "تمدن اسلامی" و "بیداری اسلامی" مطرح میشود. خواستگاه اصلی مشروعیت این اندیشه همانا "توحید است، یعنی ایجاد الفت و سازش بین تمامی عناصر و مؤلفهها در یک موجودیت واحد. سرزمین ما سرزمین توحید است، مشکل ما نیز همان توحید است، اما توحید چیزی است و پنداشتن هر جزء به عنوان یک واحد مستقل، چیزی دیگر!
ما با تقلید از غرب نمیتوانیم به تمدن غرب دست یابیم، مضافاً به اینکه تلاش برای رسیدن به غربی که خود دچار بحران است کاری عبث و در مسیر انسانیت، بیفایده است. در عین حال ما نمیتوانیم غرب و مفهوم بحران آن را نادیده بگیریم.و در اینجاست که باز به تمدن اسلامی و ارزشهای این تمدن میرسیم که در رأس آن ایجاد الفت و سازگاری بین انسانها، اندیشه ها و اشیاء است. عصرما آکنده از دادههایی نوین است، بنابراین ایجاد الفت و سازگاری بین انسانها، اندیشه ها و اشیاء باید به روشهای نوین باشد.
وابستگی قومی و تمدنی چیزی نیست که آن را باز یابیم، بلکه فرمولی است که باید آن را جستجو کنیم و آن را در حال و آینده بیابیم. برماست که تنها آنچه را در وجودمان اصلی و دائمی است بازیابیم در عین حال باید آگاه باشیم که این کافی نیست.در این منطقه، پایداری و غلبه برچالشهای غربی و صهیونیستی برهانی است برای اثبات مشروعیت اندیشه هویتی، اما با وجود این برهان، ما به یک برهان داخلی نیز نیاز داریم که قوام آن موفقیت اما در ایجاد الفت بین مؤلفه های فرمولی است که با آن به رویارویی با فرمول استبداد، سلطه جویی و حذف دیگری میرویم.
تمدن اسلامی توانسته است افراد مسلمان و غیرمسلمان، عرب و غیرعرب را در مصلحت وجود و هویت گردآورد. به همین دلیل سیاستهای مبتنی بر بزرگنمایی کشمکشهای کوچک به هزینه روابط ریشه دار و اصلی، به سرعت رنگ میبازند چرا که ناشی از تنگن ظری و منافع زودگذر هستند. اما مؤلفه های اصیل و دیرپا در هویت و وجود همچنان به حیات خود ادامه میدهند.
غلبه و برتری جویی امری طبیعی است، اما تفاوت بسیاری وجود دارد بین این که نتیجه این امر تولید تمدن باشد یا صرفاً کشمکش برای رسیدن به قدرت!ویژگی کشمکشهای جاری در جوامع عربی و اسلامی ما فقر است که به کشمکش برای دستیابی به قدرت میانجامد. ما در خلأ این کشمکش به سر میبریم و در روزگاری هستیم که آرمانهای دینی، قومی و ملی را به بند کشیده ایم.باید این آرمانها را از بند برهانیم، روابط بین خود و دیگران را تصحیح کنیم تا بتوانیم به آزاد کردن سرزمین بپردازیم.
نظر شما :