ارزیابی نقش بازیگران در مناقشه قره باغ
ایران کجای بازی ایستاده است؟
دیپلماسی ایرانی: اوایل خرداد ماه 91 بار دیگر تنش در آذربایجان و ارمنستان در منطقه قرهباغ بیشتر از نقض آتش بس های پیشین و متناوب رخ نمود و منجر به کشته و زخمیشدن چند سرباز از دو طرف گردید. این تنشها که بیارتباط با دخالت بازیگران منظقه ای و فرامنطقهای نیست از جهات گوناگونی با منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران مرتبط است. از این رو بررسی دقیق کنش و واکنشهای اخیر میان باکو و ایروان و بازیهای نهان و آشکار بازیگران موثر در این بحران و تنشهای موجود در شرایطی که از یک سو تنشهای سیاسی و رسانه ای میان تهران و باکو تشدید یافته و از سوی دیگر ایران از ایفای نقش در روند حل بحران قره باغ به حاشیه رانده شده است و در ارتباط با فعالیت هسته ای خود و دیگر موضوعات مرتبط با مسائل داخلی، منطقه ای و بین المللی تحت فشار بین المللی است، ضرورتی بیش از پیش دارد.
درگیری های اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان که در خط مقدم جبهه قرهباغ صورت گرفت به کشته شدن پنج نفر از نیروهای آذربایجان و سه نفر از نیروهای ارمنستان منجر شد. البته این نوع درگیریها بیسابقه نیست و از ماه می سال 1994 که براساس معاهده بیشکک میان دوطرف درگیرآتش بس برقرار شد متناوبا از این نوع درگیریها را شاهد بود ه ایم. اما این واقعه در شرایطی رخ داد که خانم هیلاری کلینتون – وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا – در حال بازدید از سه کشور قفقازجنوبی بود. هرچند که از این درگیریها همزمان با حضور کلینتن درمنطقه تفسیرهای مختلفی به عمل آمد؛ برخی آن را نمایشی به جامعه جهانی به منظور هشدار پیرامون عدم حل بحران قرهباغ تلقی نمودند تا نظر بازیگران سیستمی را به خود جلب کنند؛ برخی نیز آن را به رخ کشیدن قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای برای ایفای نقش برتر قلمداد کردند؛ گروه سوم ایجاد درگیری از سوی آذربایجان را به منظور نمایش قدرت نظامی اش دانستند که با تخصیص بودجه های کلان نیرومندتر شده اس. باید توجه داشت که بودجه نظامی آذربایجان یک ونیم برابر کل بودجه سالانه ارمنستان است.
اما به نظر می رسد پشت سر این درگیریها روسیه قراردارد که قصد دارد نشان دهد هنوز هم فعال مایشاء در قفقاز جنوبی است. باید این نکته را مد نظر داشت که مسکو قرارداد 49 ساله ای با ایروان در مورد استمرار فعالیت پایگاه نظامی اش در این کشور دارد. اساسا تلاش برای واگرائی آذربایجان از روسیه در دوره حکومت ابوالفضل علیف (ایلچی بی) و واگرائی گرجستان از روسیه در دوره میخائیل ساکاشویلی، دو عامل عمده در افزایش حضور روسیه در ارمنستان شده است؛ به گونه ای که اکثریت تجهیزات نظامی روسیه در آذربایجان و گرجستان به ارمنستان منتقل شده است.
حتی اگر مساله حضور وزیر امور خارجه آمریکا در منطقه را نوعی هشدار به روسها بدانیم بروز درگیری همزمان با این حضور را هم می توان به عنوان هشدار روسیه به آمریکا ارزیابی نمود. واقعیت این است که بدون حمایت همه جانبه روسیه، نه اراضی آذربایجان اشغال می شد و نه تا کنون این اشغال ادامه می یافت.
هرچند از دیدگاه برخی کارشناسان منطقه، حضور آمریکا و غرب در منطقه قققاز که یک منطقه حائل میان روسیه و ایران است، به منظور ایجاد مانع در مسیر همکاریهای استراتژیک تهران – مسکو صورت می گیرد اما با توجه به عدم تمایل مسکو نسبت به همکاری با ایران در دودهه گذشته در این منطقه به نظر نمی رسد این تحلیل معطوف به صحت باشد.
همچنین بعضی از کارشناسان معتقدند اقدامات جمهوری آذربایجان و گرجستان این نوید را میدهد که منطقه قفقاز دیگر متعلق به روسها نیست و روسیه کنترلی بر این منطقه حساس ندارد؛ برغم این که روسیه در این منطقه پایگاه نظامی دارد و میتواند از این پایگاههای نظامی استفاده کند و در این پایگاهها تسلیحات و نیروهای نظامی خود را مستقر کرده است. روسیه مدت زیادی است که منافع خود را در قفقاز از دست داده و جمهوری آذربایجان با اتصال و گسترش خطوط لوله انرژی خود از راههای دریایی و زمینی به سمت غرب از طریق گرجستان و ترکیه، به روسیه اثبات کرده که میتواند بدون نیاز به قلمرو روسیه نفت خود را به غرب صادر کند و ساختارهای نظامی خود را با ساختارهای نظامی غربی و ناتو هماهنگ کند و ازوابستگی تسلیحاتی خود به روسیه کم کند. اما به نظر می رسد این تحلیل نیز تا حدود زیادی اغراق آمیز باشد چرا که در حال حاضر اهرمهای روسیه در حوزه های انرژی، امنیتی و اقتصادی این امکان را برای کرملین نشینان فراهم نموده تا بتوانند مانع از حضور گسترده تر غرب در قفقاز جنوبی شوند. به نظر می رسد مادامی که غرب و خصوصا آمریکا از یک سو مشغول مسائل خاورمیانه و به ویژه تحولات فلسطین، سوریه و ایران است و از سوی دیگر با چین زورآزمائی می کند قصد ندارد بیش از این پای خود را در کفشهای روسیه درقفقاز فرو کند.
به نظر می رسد که غرب درمورد روسیه سیاست انتظار توام با اقدام آرام را پی می گیرد و درپی آن است به موازات توسعه دموکراسی در روسیه و حل یا کاهش بحران درخاورمیانه زمینه های مشارکت داخلی درروسیه فراهم شود. غرب معتقد است در این شرایط زمینه های مشارکت از سوی فرایندهای بازیگران فرامنظقه ای ایجاد خواهدشد.البته دراین میان روسیه هم ضمن تلاش برای افزایش امکانات خود درمواجهه و همکاری باغرب چنین تصور می کند که مشغولیت آمریکا وغرب در خاورمیانه سبب کاهش توامندیهای آنها ازیک سو و فرصتی برای روسیه از سوی دیگر است .
با توجه به ارزیابی فوق، روسیه عدم حل مناقشه قره باغ را به نفع خود می داند و با عقلانیت ابزاری خود به این بحران و دیگر مسائل از جمله حضور قریب دو میلیون آذربایجانی، نیم میلیون گرجی و نیم میلیون ارمنی در روسیه و ژئوپولیتک خود در قفقاز جنوبی و دریای خزر به عنوان اهرمهائی می نگرد که می تواند منافعش را در برابرغرب تا حد قابل توجهی تامین نماید.
برخی معتقدند که آذربایجان تنها کشور منطقه بوده که در طی دهه گذشته رشد اقتصادی دو رقمی و بالای بیست و پنج درصد را تجربه کرده است، در حالی که با روسیه ارتباط چندانی نداشته و اقتصاد این کشور کمترین وابستگی را به اقتصاد روسیه داشته است. اما به نظر می رسد این نگاه نیز اغراق آمیز است. چرا که در آذربایجان با هر آذربایجانی که هم صحبت شوید می گویند که آذربایجان بدون روسیه نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. هرچند این نگاه نیز بزرگ نمایی به نظر می آید اما حضور 2 میلیون آذری در روسیه و انتقال پول به کشورشان و صادرات اقلام کشاورزی از آذربایجان به روسیه در کنار سایرعوامل ژئوپولیتیکی، فرهنگی وامنیتی در رشد اقتصادی آذربایجان تاثیر زیادی برجای می گذارد.
آنچه برای ما حائز اهمیت است این است که ایران به رغم برخورداری از این همه اشترکات تاریخی، فرهنگی و دینی و پیوستگی های ژئوپولیتیک در کجای این پازل قراردارد؟ کم وکیف ایفای نقش ایران چگونه است؟ آیا از موقعیت های جفرافیای سیاسی و اقتصادی خود به خوبی بهره برداری نموده است؟ از فرصتهای پیش آمده در عرصه های مختلف استفاده نموده است ؟ از منظر مسیرهای انرژی، خطوط حمل ونقل، تجارت و سرمایه گذاری درکجای رده بندیها واقع شده است؟ و دهها سوال بی جواب یا منفی جواب دیگر!
متاسفانه باید گفت ایران در روند حل مناقشه قره باغ در حاشیه است؛ ایران هنوز مسائلش را در دریای خزر مرتفع نکرده است؛ ایران در کشورهای قفقاز جنوبی به ویژه در آذربایجان و گرجستان سرمایه گذاری موثری نکرده است؛ ایران که می توانست مبدل به مسیر ترانزیت انرژی خزر باشد جای خود را به ترکیه واگذارکرده است و آذربایجان در ترکیه 17 میلیارد دلار در زمینه انرژی سرمایه گذاری کرده است. آذربایجان میلیاردها دلار در گرجستان سرمایه گذاری کرده است، تراز تجاری ترکیه با آذربایجان 3 میلیارد دلار درسال است در حالی که تراز تجاری ایران باآذربایجان 400 میلیون دلاراست. صادرات ترکیه به گرجستان 1 میلیارد دلار درسال است درحالی که صادرات ایران به گرجستان به رقم 100 میلیون دلار نمی رسد.
ایران نه تنها در زمینه تجارت، حمل ونقل و انرژی در قققاز عقب مانده است بلکه در زمینه فرهنگی و سیاسی نیز در بزرگترین و نزدیک ترین کشور قفقاز به خود در موقعیت شکننده ای قرارگرفته است. این موقعیت تداعی هیچ کدام از محورهای عزت، حکمت و مصلحت را در سیاست خارجی نمی کند.
نظر شما :