تکرار سناریوی جمهوری خواهان در حکومت دموکرات ها
چرا اوباما از مذاکره فرار می کند؟
اوباما همچنان بر تبعیت بی چون و چرای ایران از آمریکا اصرار دارد: یا اطاعت یا مواجه با حمله! اوباما با این اوصاف ، امریکا را در مسیر جنگی دیگر در خاورمیانه قرار می دهد. خسارتی که از این جنگ عاید منافع استراتژیک امریکا در منطقه خواهد شد آنچنان فاحش خواهد بود که بی اعتباری جنگ عراق برای امریکایی ها را ناچیز جلوه دهد.
دیپلماسی ایرانی : از زمان آغاز دور جدید گفتگوهای غرب با ایران بر سر پرونده هسته ای این کشور در ماه آوریل ، مقام های امریکایی مرتبا گوشزد کرده اند که اجازه بازی با زمان و خرید وقت را به تهران نخواهند داد. حقیقت اما این است که این دولت باراک اوبامای دموکرات است که با فاکتور زمان در این پرونده بازی می کند.
برخی تحلیل گران ادعا می کنند که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا تلاش می کند در سال انتخابات در کشورش از ابزار دیپلماسی برای حل پرونده تهران استفاده کرده و البته مانع از حمله رژیم صهیونیستی به تهران شود. در حقیقت دولت او برای مهیا کردن فضای بهتر به خرید زمان متوسل شده است: زمانی برای به نتیجه رسیدن خرابکاری ها علیه برنامه هسته ای ایران ، زمانی برای به ثمر نشستن تحریم ها و ایجاد تغییر در رفتار دولتمردان ایرانی و زمانی برای امریکا و متحدانش تا بتوانند به کمک ترکیه نسخه بشار اسد رئیس جمهوری سوریه و متحد ایران را ببیندند.
دیوید سینگر خبرنگار نشریه نیویورک تایمز اخیرا در مطلبی نوشت: اوباما در نخستین دور حضور در دفتر ریاست جمهوری حملات پیچیده ای را علیه برنامه هسته ای ایران هدایت کرد. نخستین نمونه از حملات سایبری امریکا در چند دهه اخیر. رژیم صهیونیستی نیز در بسیاری از این حملات سایبری با امریکا حمله کرد و البته به گواه سیستم های اطلاعاتی این رژیم در به شهادت رسیدن دانشمندان هسته ای ایران نیز دست داشته است. بر اساس اسناد طبقه بندی شده وزارت خارجه امریکا و ویکی لیکس ، باراک اوباما از زمان آغاز دور نخست ریاست جمهوری به دنبال اجماع بین المللی برای فشار اقتصادی بر ایران و تحریم نفت این کشور بوده است. اما هدف از این تحریم ها چیست؟ تحریک مردم ایران برای اعتراض به حاکمیت. اگر تحریم ها منجر به کوتاه آمدن دولت ایران و دست برداشتن از برنامه هسته ای شود که چه بهتر و اگر مردم ایران علیه حاکمیت خود دست به اعتراض بردارند نیز کاخ سفید از این داستان حمایت خواهد کرد.
اندکی پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه بود که دولت اوباما و متحدان غربی اش با متهم کردن رئیس جمهوری سوریه به کشتار شهروندان غیرنظامی از وی خواست که انتقال قدرت را پذیرفته و کرسی ریاست جمهوری را ترک کند. با اینهمه از مدت ها پیش از تعمیق بحران امنیتی در سوریه بود که کاخ سفید در حال بررسی تاثیرات سقوط اسد بر ایران بود. بر اساس همین فرضیه بود که امریکایی ها اقدام به کمک تسلیحاتی به مخالفان بشار اسد در سوریه کرده اند و البته از پذیرش طرح هایی که می تواند آرامش را به سوریه بازگرداند و همزمان بشار اسد را در راس قدرت نگاه دارد، سرباز می زنند.
مقام های وزارت امور خارجه امریکا در دیداری با مخالفان حاکمیت در ایران اولویت های واشنگتن در مقابله با تهران را اینگونهطبقه بندی کردند: برنامه هسته ای ، تاثیر آن بر امنیت رژیم صهیونیستی و هزینه های تغییر حاکمیت در ایران . با این اولویت بندی دلیل بازی امریکایی ها با فاکتوری به اسم زمان مشخص می شود. دو مقام سابق وزارت خارجه امریکا به شرط محفوظ ماندن نام خود تاکید می کنند که دولت اوباما از نخست به خوبی بر عدم به نتیجه رسیدن مذاکره با ایران در باب هسته ای مطمئن بود.
چگونه با ایران مذاکره نکنیم؟
بتکرار درخواست متوقف شدن برنامه هسته ای و افزایش فشارها بر تهران ، هیچ گونه دستاوردی برای امریکا در منطقه نخواهد داشت. غربی ها از 10 سال پیش تاکنون عزم خود را برای گفتگو با تهران بر سر برنامه هسته ای آن جزم کرده اند. ایرانی ها به هیچ وجه حاضر به واگذاری حق ابتدایی خود برای غنی سازی اورانیوم و برنامه صلح آمیز هسته ای نیستند. تحریم و تهدید به حمله نظامی تنها و تنها ایرانی ها را در این مسیر مصمم تر از پیش خواهد ساخت. با وجود فشارهای غرب و رژیم صهیونیستی ، تعداد سانتریفیوژهای ایران در 5 سال گذشته از 1000 به 9000 مورد رسیده است. با اینهمه ایران در تمامی مذاکرات خود با غرب اعلام کرده که با افزایش نظارت ها بر برنامه هسته ای خود موافق است.
دولت جورج بوش رئیس جمهوری سابق ایالات متحده مخالفت خود با غنی سازی اورانیوم در ایران تحت نظارت آژانس را اعلام کرده بود. بوش هرگونه مذاکره با تهران را مشروط به توقف برنامه غنی سازی می دانست. این رویکرد امریکا هم تنها به تشویق ایران منتهی شد. بر اساس نظرسنجی هایی که در آن بازه زمانی انجام گرفت، رویکرد یک جانبه امریکا در قبال برنامه هسته ای ایران منجر به افزایش حمایت ها از تهران از سوی قدرت های منطقه ای شده بود.
برخی تحلیل گران ادعا می کنند که دولت باراک اوباما برخلاف جورج بوش از همان ابتدا آماده پذیرش غنی سازی ایران تحت نظارت مداوم و مرتب آژانس بود. زمانی که اوباما در این مساله نیز شکست خورد، همین تحلیل گران تقصیر را گردن لابی اسرائیل و کنگره انداختند. اما حقیقت این است که دولت اوباما نیز هیچ گاه به معنای تمام و واقع کلمه موافق غنی سازی اورانیوم توسط ایران نبود. اوباما از همان ابتدا تصمیم به هدف قرار دادن برنامه هسته ای تهران با حملات سایبری داشت. دولت اوباما غنی سازی اورانیوم در سایه نگاه ناظران را نمی پذیرد نه به این دلیل که آن را برای امنیت امریکا مخرب می داند بلکه آن را چراغ سبزی به ایران می داند.
مدلی به اسم چین!
امریکا به خوبی بر این حقیقت واقف است که به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی سازی اورانیوم مساوی است با مشروعیت بخشیدن به حق جمهوری اسلامی به عنوان قدرتی قابل قبول در منطقه که منافع ملی خاص خود را دارد و بی شک در این مسیر تابع امریکا و سیاست های آن در منطقه نخواهد بود. امریکا اکنون با ایرانی در منطقه روبه رو است که کاخ سفید نشین ها را به یاد چین اوایل دهه 70 می اندازد. برخورد واشنگتن با تهران نیز باید مانند برخورد آن با جمهوری خلق چین در همان سالها باشد.
امروز امریکا در مواجهه با تهران با همان ابهامی روبه رو است که سیاست واشنگتن با گذشت دو دهه از انقلاب چین در 1949 را شکل داد. در آن زمان توسل واشنگتن به راهی برای منزوی کردن چین جواب نداد و امروز هم این نسخه برای ایران به درمان دردهای غرب منتهی نخواهد شد. سیاستی که امریکا در قبال چین در آن سالها اتخاذ کرد تبدیل به الگویی بی سابقه شد. رئیس جمهوری وقت امریکا نیکسون و هنری کسینجر در نهایت حقیقت ظهور چین جدید را پذیرفتند و سیاست خود را بر این واقعیت منطبق کردند. البته سیاست واشنگتن در قبال ایران هنوز به مرحله اتخاذ یک تصمیم در حد و اندازه نیکسون نرسیده است.
حقیقت این است که دولت اوباما می توانست در می 2010 میلادی زمانی که برزیل و ترکیه بر سر بحث تبادل سوخت تهران با این کشور به توافق رسیدند، این پرونده را مختومه کند. این توافقنامه تمام شرط های امریکا که در نامه های جداگانه به مقام های ترکیه و برزیل مطرح شده بود را در خود داشت اما اوباما به این دلیل که بر اساس این توافق حق غنی سازی ایران مشروعیت پیدا می کرد، آن را رد کرد.
با تغییرات سیاسی در خاورمیانه و در حالی که دولت ها بیش از گذشته موظف به پاسخگویی به شهروندان خود می شوند، واشنگتن نیز باید دست به تمرین نوع جدیدی از رابطه بزند. رابطه ای که بر اساس منافع مشترک و احترام متقابل شکل گرفته باشد. بر این اساس امریکا بیش از گذشته به نزدیکی به ایران نیازمند است.
با وجود توجیهات ذکر شده در بالا ، با گذشت بیش از 3 سال از وداع بوش با کاخ سفید، جانشین او همچنان بر تبعیت بی چون و چرای ایران از آمریکا اصرار دارد: یا اطاعت یا مواجه با حمله! اوباما با این اوصاف ، امریکا را در مسیر جنگی دیگر در خاورمیانه قرار می دهد. خسارتی که از این جنگ عاید منافع استراتژیک امریکا در منطقه خواهد شد آنچنان فاحش خواهد بود که بی اعتباری جنگ عراق برای امریکایی ها را ناچیز جلوه دهد.
منبع: informationclearinghouse
ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
برخی تحلیل گران ادعا می کنند که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا تلاش می کند در سال انتخابات در کشورش از ابزار دیپلماسی برای حل پرونده تهران استفاده کرده و البته مانع از حمله رژیم صهیونیستی به تهران شود. در حقیقت دولت او برای مهیا کردن فضای بهتر به خرید زمان متوسل شده است: زمانی برای به نتیجه رسیدن خرابکاری ها علیه برنامه هسته ای ایران ، زمانی برای به ثمر نشستن تحریم ها و ایجاد تغییر در رفتار دولتمردان ایرانی و زمانی برای امریکا و متحدانش تا بتوانند به کمک ترکیه نسخه بشار اسد رئیس جمهوری سوریه و متحد ایران را ببیندند.
دیوید سینگر خبرنگار نشریه نیویورک تایمز اخیرا در مطلبی نوشت: اوباما در نخستین دور حضور در دفتر ریاست جمهوری حملات پیچیده ای را علیه برنامه هسته ای ایران هدایت کرد. نخستین نمونه از حملات سایبری امریکا در چند دهه اخیر. رژیم صهیونیستی نیز در بسیاری از این حملات سایبری با امریکا حمله کرد و البته به گواه سیستم های اطلاعاتی این رژیم در به شهادت رسیدن دانشمندان هسته ای ایران نیز دست داشته است. بر اساس اسناد طبقه بندی شده وزارت خارجه امریکا و ویکی لیکس ، باراک اوباما از زمان آغاز دور نخست ریاست جمهوری به دنبال اجماع بین المللی برای فشار اقتصادی بر ایران و تحریم نفت این کشور بوده است. اما هدف از این تحریم ها چیست؟ تحریک مردم ایران برای اعتراض به حاکمیت. اگر تحریم ها منجر به کوتاه آمدن دولت ایران و دست برداشتن از برنامه هسته ای شود که چه بهتر و اگر مردم ایران علیه حاکمیت خود دست به اعتراض بردارند نیز کاخ سفید از این داستان حمایت خواهد کرد.
اندکی پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه بود که دولت اوباما و متحدان غربی اش با متهم کردن رئیس جمهوری سوریه به کشتار شهروندان غیرنظامی از وی خواست که انتقال قدرت را پذیرفته و کرسی ریاست جمهوری را ترک کند. با اینهمه از مدت ها پیش از تعمیق بحران امنیتی در سوریه بود که کاخ سفید در حال بررسی تاثیرات سقوط اسد بر ایران بود. بر اساس همین فرضیه بود که امریکایی ها اقدام به کمک تسلیحاتی به مخالفان بشار اسد در سوریه کرده اند و البته از پذیرش طرح هایی که می تواند آرامش را به سوریه بازگرداند و همزمان بشار اسد را در راس قدرت نگاه دارد، سرباز می زنند.
مقام های وزارت امور خارجه امریکا در دیداری با مخالفان حاکمیت در ایران اولویت های واشنگتن در مقابله با تهران را اینگونهطبقه بندی کردند: برنامه هسته ای ، تاثیر آن بر امنیت رژیم صهیونیستی و هزینه های تغییر حاکمیت در ایران . با این اولویت بندی دلیل بازی امریکایی ها با فاکتوری به اسم زمان مشخص می شود. دو مقام سابق وزارت خارجه امریکا به شرط محفوظ ماندن نام خود تاکید می کنند که دولت اوباما از نخست به خوبی بر عدم به نتیجه رسیدن مذاکره با ایران در باب هسته ای مطمئن بود.
چگونه با ایران مذاکره نکنیم؟
بتکرار درخواست متوقف شدن برنامه هسته ای و افزایش فشارها بر تهران ، هیچ گونه دستاوردی برای امریکا در منطقه نخواهد داشت. غربی ها از 10 سال پیش تاکنون عزم خود را برای گفتگو با تهران بر سر برنامه هسته ای آن جزم کرده اند. ایرانی ها به هیچ وجه حاضر به واگذاری حق ابتدایی خود برای غنی سازی اورانیوم و برنامه صلح آمیز هسته ای نیستند. تحریم و تهدید به حمله نظامی تنها و تنها ایرانی ها را در این مسیر مصمم تر از پیش خواهد ساخت. با وجود فشارهای غرب و رژیم صهیونیستی ، تعداد سانتریفیوژهای ایران در 5 سال گذشته از 1000 به 9000 مورد رسیده است. با اینهمه ایران در تمامی مذاکرات خود با غرب اعلام کرده که با افزایش نظارت ها بر برنامه هسته ای خود موافق است.
دولت جورج بوش رئیس جمهوری سابق ایالات متحده مخالفت خود با غنی سازی اورانیوم در ایران تحت نظارت آژانس را اعلام کرده بود. بوش هرگونه مذاکره با تهران را مشروط به توقف برنامه غنی سازی می دانست. این رویکرد امریکا هم تنها به تشویق ایران منتهی شد. بر اساس نظرسنجی هایی که در آن بازه زمانی انجام گرفت، رویکرد یک جانبه امریکا در قبال برنامه هسته ای ایران منجر به افزایش حمایت ها از تهران از سوی قدرت های منطقه ای شده بود.
برخی تحلیل گران ادعا می کنند که دولت باراک اوباما برخلاف جورج بوش از همان ابتدا آماده پذیرش غنی سازی ایران تحت نظارت مداوم و مرتب آژانس بود. زمانی که اوباما در این مساله نیز شکست خورد، همین تحلیل گران تقصیر را گردن لابی اسرائیل و کنگره انداختند. اما حقیقت این است که دولت اوباما نیز هیچ گاه به معنای تمام و واقع کلمه موافق غنی سازی اورانیوم توسط ایران نبود. اوباما از همان ابتدا تصمیم به هدف قرار دادن برنامه هسته ای تهران با حملات سایبری داشت. دولت اوباما غنی سازی اورانیوم در سایه نگاه ناظران را نمی پذیرد نه به این دلیل که آن را برای امنیت امریکا مخرب می داند بلکه آن را چراغ سبزی به ایران می داند.
مدلی به اسم چین!
امریکا به خوبی بر این حقیقت واقف است که به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی سازی اورانیوم مساوی است با مشروعیت بخشیدن به حق جمهوری اسلامی به عنوان قدرتی قابل قبول در منطقه که منافع ملی خاص خود را دارد و بی شک در این مسیر تابع امریکا و سیاست های آن در منطقه نخواهد بود. امریکا اکنون با ایرانی در منطقه روبه رو است که کاخ سفید نشین ها را به یاد چین اوایل دهه 70 می اندازد. برخورد واشنگتن با تهران نیز باید مانند برخورد آن با جمهوری خلق چین در همان سالها باشد.
امروز امریکا در مواجهه با تهران با همان ابهامی روبه رو است که سیاست واشنگتن با گذشت دو دهه از انقلاب چین در 1949 را شکل داد. در آن زمان توسل واشنگتن به راهی برای منزوی کردن چین جواب نداد و امروز هم این نسخه برای ایران به درمان دردهای غرب منتهی نخواهد شد. سیاستی که امریکا در قبال چین در آن سالها اتخاذ کرد تبدیل به الگویی بی سابقه شد. رئیس جمهوری وقت امریکا نیکسون و هنری کسینجر در نهایت حقیقت ظهور چین جدید را پذیرفتند و سیاست خود را بر این واقعیت منطبق کردند. البته سیاست واشنگتن در قبال ایران هنوز به مرحله اتخاذ یک تصمیم در حد و اندازه نیکسون نرسیده است.
حقیقت این است که دولت اوباما می توانست در می 2010 میلادی زمانی که برزیل و ترکیه بر سر بحث تبادل سوخت تهران با این کشور به توافق رسیدند، این پرونده را مختومه کند. این توافقنامه تمام شرط های امریکا که در نامه های جداگانه به مقام های ترکیه و برزیل مطرح شده بود را در خود داشت اما اوباما به این دلیل که بر اساس این توافق حق غنی سازی ایران مشروعیت پیدا می کرد، آن را رد کرد.
با تغییرات سیاسی در خاورمیانه و در حالی که دولت ها بیش از گذشته موظف به پاسخگویی به شهروندان خود می شوند، واشنگتن نیز باید دست به تمرین نوع جدیدی از رابطه بزند. رابطه ای که بر اساس منافع مشترک و احترام متقابل شکل گرفته باشد. بر این اساس امریکا بیش از گذشته به نزدیکی به ایران نیازمند است.
با وجود توجیهات ذکر شده در بالا ، با گذشت بیش از 3 سال از وداع بوش با کاخ سفید، جانشین او همچنان بر تبعیت بی چون و چرای ایران از آمریکا اصرار دارد: یا اطاعت یا مواجه با حمله! اوباما با این اوصاف ، امریکا را در مسیر جنگی دیگر در خاورمیانه قرار می دهد. خسارتی که از این جنگ عاید منافع استراتژیک امریکا در منطقه خواهد شد آنچنان فاحش خواهد بود که بی اعتباری جنگ عراق برای امریکایی ها را ناچیز جلوه دهد.
منبع: informationclearinghouse
ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :