اسلامگرایان در راه طی شده و یا بانی تحول ساختار سنتی قدرت ؟
زمان طلایی برای محمد المرسی کوتاه است
المرسی فرصت کوتاهی دارد تا توانمندی خود را در جامعهای به نمایش گذارد که ـ خوب یا بد ـ خصلت نه تنها مردم مصر، بلکه خاورمیانه دور از نظامهای دموکراتیک شده است. استبداد زدگی؛ قانون گریزی؛ ضعف فرهنگمدارا؛ پرهیز از حرمتگذاری به دیگری؛ انحصار طلبی؛ تکگویی بهجای گفتوگو؛ توسعهنیافتگی نهادها ومناسبات مدنی؛ تجربههای ناموفقحزبی و فقدان تعریف مشخص از منافع و هنجارهای مصالحملی و... مشخصههای جوامع خاورمیانه طی دههها حاکمیت نظامهای بسته سیاسی است که توانسته به شکل نهادینه در رفتار مردم خاورمیانه بروز یابد. همین مهم اصلیترین موانع استقرار نظامهای مردمسالار در کشورهایی است که طی یکسالواندی اخیر شاهد سرنگونی دولتهای مستبد در آنها بودهایم. مصر نیز از این قاعده مستثنا نیست.
دموکراسی در کشوری محقق میشود که گروههای رقیب با منابع قدرت یکسان به همزیستی تندهند. بنابراین استقرار دموکراسی در مصر نمیتواند تنها با پیروزی المرسی در انتخابات تضمین شود بلکه این منظور تنها هنگامی میسر است که شاهد تحول ساختاری در روابط قدرت سنتی حاکم براین کشور باشیم. به عبارت دیگر محمد المرسی و جریان متبوع او یا باید خود را به عنوان برنده رقابتی بدانند که سرانجام در انتخابات اخیر به نفع ایشان رقم خورد و حالا برای حفظ آن هر کوششی لازم است و یا با درکی واقعگرایانه از الزامهای زمانه، بسترساز استقرار دموکراسی در کشوری باشند که از قرنهای گذشته تاکنون به عنوان کلید تحولاتخاورمیانه شناخته شده است.
اگر انتخاب المرسی بعد نخست از گمانه بالا باشد، دیر یا زود او و اخوان المسلمین بر جادهای قدم خواهند گذاشت که سرانجام به سرنگونی حسنی مبارک انجامید. اما اگر اسلامگرایان در پی تحقق دموکراسی باشند، باید ظرفیتی را فراهم کنند که به راستی گروههای رقیب قادر شوند با همزیستی میان خود، ساختار کهنه روابط قدرت را تغییر داده و بنیانی تازه را پی ریزند. این هدف محتاج آن است که اسلامگرایان به درستی دریابند، سیاست واقعی بازتابی از فرایند مداوم گفتوگوست که حل مسالمتآمیز منافع متعارض را تضمین میکند.
اگر شاخصههای دموکراسی را به میزان مشارکت تأثیرگذار مردم در امور ـبه ویژه انتخاباتـ میزان رقابت گفتمانها، ترکیبحزبی ـ پارلمانی و میزان انتخابی بودن رهبران بدانیم، آنگاه در خواهیم یافت که اسلامگرایان مصری برای استقرار نظام مردمسالار با چه فرایند پیچیدهای روبرو خواهند بود؛ بهویژه با این درک که آنان قرار است در نظامی دموکراتیک نقش ایفا کنند که ساختار دیوانسالار و بیمار بهجامانده از دوران مبارک با سلطه تمام عیار نظامیان و نیز محیط غیر ایدهآل داخلی و خارجی روبرویند.
اسلامگرایان برای انجام رسالت خود در استقرار نظام مردمسالار لازم است چند نکته اصلی را در پیشانی سیاستهای راهبردی خود قرار دهند: نخست اینکه دیگر در صف اپوزیسیون قرار ندارند؛ پس لازم است ادبیاتی تازه را پیشه کنند که برخاسته از پشتیبانی مردمی است که به رغم همه سنگاندازیهای دشمنان دموکراسی، به این رویکرد رأی دادهاند. اشتباه بزرگ المرسی و جریان مطبوع وی آن خواهد بود که خود را مصلحانی در اقلیت دانسته و به جای همسوسازی گسترده، تنها ناقد وضعی باشند که به جاماندگان از دوران سپری شده مبارک برای دولت او و مردم ایجاد میکنند. در این حال او باید عواملی را در تعقیب اهداف خود در نظر داشته باشد که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار عمل میکنند. این عوامل به طور مستقیم مربوط است به درک واقعی از نقش و میزان اختیاراتی که او به عنوان شخصیت تصمیمساز داراست. علاوه براین فضای عمومی پرالتهاب جامعه مصر، دستگاه دیوانسالار و جامعه بین المللی سبب میشود که او کارامدی خود را در سطحی بروز دهد که به منطقی و واقعی شدن مطالبات انقلابی مصریان با لحاظ ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مصر بینجامد. این کار متکی است بر پرهیز از شعارگرایی و هدایت مصریان به سمتی که منافع آنان را به شکل واقعی تأمین کند. اما انجام این رسالت بستگی تام به حفط و گسترش مشروعیتی خواهد داشت که المرسی تنها با کارامدی خود میتواند آن را کسب کند.
آینده نشان خواهد داد که آیا اسلامگرایان و در رأس آنان محمد المرسی راه طی شده را تکرار میکنند یا بانی تحولی میشوند که مصر را در پیشانی خاورمیانه با نظامی مردمسالار افتخار میدهد. زمان طلایی المرسی و اخوانالمسلمین مصر کوتاه و حساس است و همه چیز بستگی به انتخاب آنان دارد.
نظر شما :