محمد مرسی سرزمین فراعنه را به کجا می برد؟
تکنوکراتی معتدل نه اسلام گرایی آرمانگرا
بی شک پس از فروپاشی رژیم مبارک 2011 که حاصل پایداری جوانان مصری در میدان التحریر و نیز سایر شهرها و روستان مصر بود آرایش سیاسی در مصر با تغییرات جدی روبرو گردیده است.
در روزهای اولیه انقلاب 2011 ارتش میان دو گزینه حمایت از مبارک و سرکوب شدید اعتراضات و یا به نوعی همراهی و همگامی با انقلابیون دچار شک و تردید بود ، ارتش در معادلات پیچیده ای قدرت کیاست و تدبیر خویش را نشان داد از آنجا ساختار قدرت در مصر پس از انقلاب افسران آزاد 1954 همواره دست نظامیان بود ، ارتش در اوج اعتراضات مردمی تلاش کرد که جزء از معادله قدرت آینده مصر باقی بماند ، بنابراین با عدم پیشتیبانی جدی از مبارک روند سقوط قطعی وی را تسهیل نمود و در واقع فرماندهان نظامی مصر تلاش کردند که جایگاه سنتی خویش را همچنان در مصر حفظ نمایند ، بنابراین وقتی که خروش فرزندان نیل فرعون را غرق نمود و روند تغییر کلی ساختار قدرت قبلی نمایان شد. ارتش با کنترل اوضاع و حفظ پست های کلیدی در حوزه امنیتی و سیاسی نسبت به روند اعتراضات موضع گیری نمود. نظامیان قرار بود شش ماه بعد از سقوط مبارک قدرت را واگذار نمایند ولی فرماندهان نظامی با دستاویز قرار دادن اعتراضات مدنی و خشونت های خیابانی نشان دادند که اراده ای برای تسلیم قدرت به مردم را ندارند ، در روند انتخابات پارلمانی ارتش باز هم به فکر مدیریت اوضاع و افزایش سهم خویش از قدرت پارلمان برآمد. گرچه انتخابات پارلمانی با پیروزی قطعی جریان اسلام گرا تمام شود ولی شورای عالی نظامی حاکم بر مصر پس از غافلگیری از نتایج حاصله ، تلاش نمود که در انتخابات ریاست جمهوری با وارد نمودن مهره های نزدیک به خود نظیر عمر سلیمان عنصر امنیتی مبارک و نیز احمد شفیق و حتی عمر موسی این بار بازنده بازی در مقابل اسلامگرایان نباشد ، با این وجود به رغم حذف خیرت الشاطر نامزد مطرح اخوان المسلمین و ورود عناصری از رژیم گذشته احمد شفیق نتوانست آمال دیرینه نظامیان را برای حفظ پست های کلیدی در ساختار سیاسی کشور عملی سازد گرچه در مرحله انتخابات به نوعی با صعود جنجالی احمد شفیق به مرحله دوم انتخابات به همراه محمد مرسی شرایط برای بازآفرینی قدرت نظامیان فراهم گردید ولی مرحله دوم انتخابات با پیروزی محمد مرسی و با ناکامی احمد شفیق به پایان رسیده است و شورای نظامی حاکم بر مصر برای ایجاد توازن قدرت و جلوگیری از انحصار کامل آن از سوی اسلامگرایان به اقداماتی غیردمکراتیک دست زد که بعضی از آن به عنوان کودتای سفید یا نرم در مصر یاد می کند ، منحل کردن پارلمان مصر بدلیل عدم استقلال یک سوم نمایندگان و وابستگی این افراد به جریانات منتفذ اسلام گرا و ملی گرا و نیز اضافه نمودن متممی به قانون اساسی کشور که عملاً دایره قدرت رییس جمهور آینده کشور به نوعی محدود می کند بطوریکه شورای نظامی حاکم بر مصر پس از سپردن قدرت به منتخب مردم با تشکیل شورای ملی ، عملاً سکاندار سیاست خارجی و تنظیم روابط با کشورهای دیگر و نیز مقوله جنگ و امنیت ملی خواهد بود.
از سوی دیگر ، محمد مرسی به عنوان فرد برنده انتخابات ریاست جمهوری در نبود قانون اساسی و مجلس باید در مقابل شورای نظامی حاکم بر مصر سوگند وفاداری یاد کند. بنابراین خام اندیشی است که تصور می شود که با پیروزی اسلامگرایان جدل سیاسی و رقابت فشرده میان اخوان الملسمین و نظامیان به اتمام برسد. بلکه مصر وارد دوره جدیدی از تنش های سیاسی خواهد شد. ولی در مورد پیروزی محمد مرسی که نتیجه آن را به نوعی تفاهم نانوشته و معامله سیاسی میان جریان اسلامگرا و ارتش بدانیم باید گفت : اخوانی ها بدلیل تجربه ارزشمند سیاسی و کادرسازی های قبلی بدون آنکه اسیر بازی هدفمند نظامیان برای هم زدن معادله بازی قدرت شوند ، توانستند خارج از هر گونه هیجان سیاسی با توجه مقدورات داخلی و محذورات بین المللی شرایط را به نفع خویش پیش ببرند ، چرا که تشدید اوضاع امنیتی و سیاسی کشور و حاکم گشتن آنارشی مطلق بر جامعه بحران زده مصر در دراز مدت این فرصت را برای نظامیان پیش می آورد که با گسیل نیرو و برخورد خشونت آمیز ، فضا را برای اعلام حکومت نظامی و نیز کودتا فراهم نمایند. این در حالی است که برغم ابطال نتایج انتخابات پارلمانی مصر و اقدامات غیرقانونی شورای نظامی در بحث اضافه نمودن متمم به قانون اساسی ، محمد مرسی برای رسیدن به هدف بزرگ از هرگونه سخنرانی علیه شورای نظامی اجتناب نمود و به نوعی به خواسته های آنان نیز تن در داد تا از کشیدگی اوضاع سیاسی کشور جلوگیری کند. تحت این مولفه ها برخی ها معامله سیاسی میان نظامیان و اخوانی ها متحمل می دانند یعنی ارتش در قبال تمکین به رای مردم همچنان برخی از مناصب کلیدی قدرت در اختیار خواهد داشت. البته نتیجه این معامله سیاسی در دراز مدت به نفع اخوان المسلمین به طور خاص و مردم مصر به طور عام پیش بینی می شود چرا که سردرگمی های سیاسی و تداوم آشفتگی ها می توانست با از بین بردن امنیت به عنوان پیش نیاز اولیه برای توسعه مصر ، اقتصاد فرسوده این کشور را با دشواری های بیشتری روبرو نماید. چرا که پس از فروپاشی رژیم مبارک ، صنعت توریسم به عنوان یکی از منابع اصلی کسب درآمد ملی از بین رفته و فرار سرمایه های خارجی عملاً ورشکستگی اقتصادی مصر رقم زده است. بنابراین مصر به آرامش و امنیت نیازمند است که در پروسه تدریجی مسایل و مشکلات دیگر آن نیز به نوعی حل و فصل گردد. از سوی دیگر محمد مرسی نشان داد به عنوان یک فرد تکنوکرات و معتدل ، اقتضائات داخلی و شرایط بین المللی را به خوبی تشخیص می دهد و در این عرصه نمی خواهد با آرمانگرایی باعث نزول جایگاه منطقه ای مصر گردد. چرا که وی در سخنرانی اخیر خود ، بیان داشته است که به تعهدات بین المللی و قراردادهای صلح پایبندوبه آن احترام خواهد گذاشت. بی تردید مصر بحران زده به سرمایه های بین المللی نیازمند است و برای جلب این سرمایه ها مجبور است که ارتباط و تعامل مثبتی با کشورهای سرمایه گذار غربی – عربی داشته باشد.
بنابراین مصر همچنان به حلقه های ارتباطی خود در حوزه های استراتژیک با امریکا و اروپا وفادار خواهد ماند ، در این ارتباط باید گفت : مصر همچنان نیازمند کمک های بلاعوض دو میلیارد دلاری امریکاست. در بحث منطقه ای هم ممکن است که در کوتاه مدت ، روابط قاهره با کشورهایی نظیر عربستان سعودی و قطر با مشکلاتی روبرو گردد ، نشانه های این تنش را می توان در رویکرد اعتدالی اخوانی ها و یا عدم سنخیت مکتب ارشادی آن با مرجعیت رادیکالی وهابیت دید ، دستگیری وکیل مصری از سوی سعودی ها و قطع روابط برای کوتاه مدن نشانه هایی از بروز این تنش ها بود این در حالی است که مصر پس از مبارک دیگر ذخیره استراتژیک برای اسراییل نخواهد شدو این کشور از جدا شدن جرگه کشورهای محافظه کار و پیوستن به جریان اعتدالی منطقه بیشتر به نفع مطا لبات مردم فلسطین و جریان حماس در نوار غزه عمل خواهد کرد از این رو شاهد بودیم که ابوهینه جزء اولین شخصیت های سیاسی بود که با ابراز خوشحالی از پیروزی محمد مرسی ،قدرت یابی اخوان المسلمین در مصر را به نفع جهان اسلام و آرمانهای مردم فلسطین دانست
لازم به ذکراست که مصر از زمان سادات تا فروپاشی رژیم مبارک از متحدان نزدیک اسراییل و غرب در منطقه محسوب می گردید ، بطوریکه غرب و اسراییل مصر را به عنوان کلید حفظ منافع راهبردی خود در منطقه تصور می کردند. مصر نقش تاریخی و سنتی در قضایای فلسطین ایفا می کرد ، مبارک تلاش داشت ضمن تماس با گروه های مختلف فلسطینی آنها را به لزوم صلح با اسراییل قانع سازد ، بنابراین نقش مصر در طرح سازش نقش بی بدیل و غیرقابل انکار بود و مبارک همواره در منازعه اعراب – اسراییل خود را به عنوان واسطه بی طرف معرفی می کرد تا کشورهای مختلف عربی گامهایی را برای صلح با اسراییل بردارند. البته مصر در طول جنگ حزب الله لبنان با اسراییل و نیز حصر نوار غزه شدیداً طرف اسراییل را گرفت ، مبارک حزب الله را متهم می ساخت که بلند پروازی ها و ماجراجویی آن ، ثبات و امنیت منطقه را به خطر می اندازد ، حتی مبارک در قبال خواست عمومی مصری ها مبنی بر اقدام نظامی علیه اسراییل به دلیل تداوم تجاوز به نوار غزه موضع مخالف گرفت و گفت ارتش مصر برای دفاع از مصر است نه جنگ با اسراییل.
بنابراین یکی از ثمرات ، فروپاشی متحد سازشکار اسراییل و امریکا و اعلام مواضع جدید از سوی جریان اسلام گرا باشد گرچه شورای نظامی حاکم بر مصر با ارتباطات پنهانی تلاش دارند با اختیارات فراقانی و کاستن ازوظایف خطیر ریس جمهور آتی ، مردم مصر را به تداوم رابطه با اسراییل و پایبندی به قراردادها و صلح کمپ دیوید قانع سازند با این وجود ، حمله معترضین دراوج بحران داخلی به سفارت اسراییل در قاهره و تنش در صحرای سینا بدلیل کشته شدن چند نظامی مصر آینده روابط مصر جدید با اسراییل را با ابهامات جدی مواجه ساخته است. بنابراین اسراییل به عنوان یکی از بازندگان اصلی تحولات منطقه به ویژه مصر محسوب می گردد.
یکی دیگر از ثمرات پیروزی محمد مرسی را باید در نزدیکی گروه های فلسطینی و اتخاذ مواضع مشترک بر علیه اسراییل و تاکید بر احقاق حقوق فلسطینیان دانست. حماس پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی اقدام به تشکیل دولت دهم فلسطینی نمود ولی تشکیلات خودگردان به رهبری ابومازن با این دولت جدید به عنوان نماینده ملت فلسطین تعامل شایسته و مناسب نداشتند. اتخاذ مواضع تند علیه دولت قانونی ابوهنیه در نوار غزه و تلاش های سازمان یافته برای سازش با اسراییل به محوریت قاهره بر تداوم منازعه میان گروه های فلسطینی افزود و درگیری های فلسطینی – فلسطینی به مقاومت اسلامی و مردم فلسطین علیه اسراییل ضربه زد و در نتیجه هزینه امنیتی و دفاعی این رژیم را تا اندازه ای کاهش داد و اسراییل توانسته بود برای خروج از بحران داخلی و بن بست های سیاسی – اقتصادی راه مطمئن پیشروی خود ببینند آنهم دمیدن بر تنور اختلافات داخلی میان گروه های فلسطینی بود. این رژیم در سایه اختلافات حماس و تشکیلات خودگردان و سکوت های دولت های عربی توانست به تصرف زمین های فلسطینی و ایجاد شهرک های صهیونیستی ادامه دهد و گامهایی هم در یهودی سازی شهر قدس بردارد. ولی قدرت یابی اسلامگرایان وپیروزی محمد مرسی برای اسراییل درد ساز شده است.. چراکه اسراییل علاوه بر از دست دادن متحدان نزدیک مانند مبارک با شرایط غیرقابل پیش بینی مواجه گشت
از دیگر سو شاید صحبت های مرسی پس از پیروزی ، مبنی بر حمایت از مخالفین بشار اسد و عدم تمایل جدی وی بر گشایش روابط با ایران قابل تامل باشد. ولی باید گفت با توجه به شرایط حاکم بر جامعه مصر و حساسیت موضوع ایران بدلیل تبلیغات منفی رسانه های عربی – غربی در طول چندین سال اخیر ادامه داشته و شاید وی برای کاستن از این حساسیت ها تعامل سیاسی دو کشور را به آینده موکول کرده است. ولی بی شک در آینده با آرام شدن اوضاع سیاسی مصر و کاسته شدن از تنش های فزاینده سیاسی افق روشنی برای اقدامات دیپلماتیک و برقراری رسمی روابط دو کشور تاثیرگذار در منطقه بوجود خواهد آمد. چرا که دو کشور به عنوان دو بازیگر ژئوپلتیک محور در منطقه و جهان اسلام به همدیگر نیاز دارند./12
نظر شما :