ایران،ترکیه و عربستان به کجا می روند

آینده مثلث قدرت در منطقه

۱۹ اسفند ۱۳۹۰ | ۱۳:۰۵ کد : ۱۸۹۸۸۲۵ اخبار اصلی
محمد فرازمند،‌ کارشناس مسائل خاورمیانه در سخنانی در نشست "روابط ایران و ترکیه در پرتو تحولات جهان عرب"‌ به رقابت ها و تعاملات ایران، ترکیه و عربستان می پردازد و معتقد است که در آینده ایران و ترکیه در مقابل عربستان قرار می گیرند.
آینده  مثلث قدرت در منطقه

دیپلماسی ایرانی: در نگاهی گذرا به منطقه خاورمیانه بر اساس عوامل مختلف می توان یک مثلث قدرت شامل ایران، ترکیه و عربستان مشاهده کرد. ا نقلاب های عربی با عث پررنگ شدن و پررنگ تر دیده شدن این مثلث شده است. قبل از ورود به این که اضلاع این مثلث در پرتو تحولات عربی چه کنش و واکنش هایی در قبال یکدیگر دارند در ابتدا به یک مقدمه می پردازم.

  افول تاثیر گذاری آمریکا و بسط فضای بازی قدرت های منطقه ای
بعنوان مقدمه ورود به بحث این سوال را مطرح می‌کنم که آیا در ذیل استراتژی قدرت های بزرگ در خاورمیانه سه قدرت ایران،‌ ترکیه و عربستان امکان بازیگری دارند یا خیر؟
مشخص است که منطقه خاورمیانه همیشه یکی از نقاط مهم توجه قدرت های بزرگ بوده است . با این وجود به اعتقاد بسیاری از کارشناسان قدرت آمریکا،‌ به عنوان مهم ترین بازیگر بین المللی، در خاورمیانه از اواسط دهه 1990 میلادی در حال افول بوده است. اوج قدرت آمریکا در اواخر دهه 1980 میلادی و اوایل دهه 90 بود. نماد این قدرت را می توان جنگ آزاد سازی کویت دانست. در این جنگ آمریکا توانست اجماع بین المللی و منطقه ای را کسب کند و به راحتی توانست کویت را آزاد و از اشغال عراق خارج کند و حداقل در کشورهای منطقه خلیج فارس تلقی مثبتی از این اقدام ایجاد کند.
باقی ماندن و افزایش حضور نظامیان آمریکایی در منطقه خلیج فارس،‌ به مرور ضدیت با آمریکا و نفرت از این کشور را رقم زد. تا این که از اوایل دهه 2000 شاهد بوده ایم که آمریکا دیگر نمی تواند همانند گذشته با دست باز عمل کند. وقتی از افول قدرت آمریکا در خاورمیانه سخن می گوییم منظورمان قدرت و حضور نظامی در منطقه نیست. چه بسا حضور نظامی آمریکا در منطقه افزایش پیدا کرده است، اما به وضوح توان تاثیر گذاری آمریکا بر تحولات منطقه ای از اوایل 2000 فروکش کرده است. در دو تحول و حادثه می توان این وضعیت را مشاهده کرده کرد که آمریکاییها نتوانستند همانند دهه 90 با قدرت زیاد و فراخ دستی عمل کنند. یکی از این تحولات واقعه 11 سپتامبر 2001 بود که آمریکا ناگهان با پدیده ای مواجه شد که سرمنشاء آن خلیج فارس و خاورمیانه بود. موضوع این بود که نفرتی که از آمریکاییها از اواسط دهه نود ایجاد شده بود منجر به شکل گیری جریان های افراطی شده بود. این جریان های افراطی نهایتا منافع آمریکا را در خاک این کشور مورد تهدید قرار دادند. 11 سپتامبر نمادی از کاهش قدرت امریکا در کنترل خاورمیانه بود.
علاوه بر این در سال 2003 آمریکاییها تصمیم گرفتند ر‍ژیم صدام در عراق را ساقط بکنند. کسی نه در منطقه و نه در سطح بین المللی از این اقدام آمریکا حمایت نکرد و آمریکا ناچار شد به اقدام یکجانبه دست بزند و هزینه های این اقدام یکجانبه را هم پرداخت کند. چرا که آمریکا نتوانست بعد از به جا گذاشتن 4500 کشته از سربازانش در عراق،‌ تحمیل صدها هزار کشته به جامعه عراق و نزدیک به 900 میلیارد دلار هزینه در عراق به هدفی که در عراق جستجو می کرد جامه عمل بپوشاند. آمریکاییها در سال 2010 وقتی موافقت نامه خروج نیروهای خود را با عراق امضا کردند در پاسخ به این که حاصل این هزینه ها در عراق چه بود گفتند "دموکراسی". ولی آیا واقعا در دنیای عرب کسی دموکراسی ایجاد شده در عراق را الگو قرار می دهد؟‌ قطعا اینگونه نیست. کسی در دنیای عرب نمی خواهد که دموکراسی تقسیم شده و طائفه ای عراق را در کشورش تکرار کند.
بنابراین در دو نمونه مورد اشاره افول قدرت تاثیر گذاری آمریکا در منطقه دیده می شود. به مرور که قدرت تاثیر گذاری آمریکا در حال کاهش بوده است شاهد تاثیر گذاری بیشتر کشورهای منطقه ای هستیم. فضا برای قدرت های منطقه ای به خصوص ایران، عربستان و ترکیه باز شده است و این بازیگری را در جریان تحولات اخیر عربی که از اوایل سال 2011 شروع شده به وضوح می توان مشاهده کرد.

قطر؛‌بازیگری پرهیاهو و کم‌حیا
علی رغم اینکه در عنوان سخنرانی به نقش قطر نیز اشاره شده من در این بحث به قطر بعنوان یک قدرت منطقه‌ای نگاه نمی کنم نقش قطر باید در جای خود مورد بحث قرار بگیرد. قطر یک بازیگر قدرتمند نیست بلکه بازیگری پرهیاهو و کم حیا هست.منطور اینست هیچ تعهدی به مبانی و ارزشها وسنت های رفتار سیاسی در خاورمیانه ندارد حتی از مرزهای اخلاق و ارزشهای فرهنگی مردم این منطقه براحتی عبور می کند این کشور از مقومات قدرت فقط دارای پول و هیاهو است. این هیاهو هم بر مبنای ترویج یک الگو و یا استرات‍ژی نیست، بلکه قطر تلاش می کند که در شکافهای استراتژی های دیگران منافع خود را تامین کند. مشکل اصلی قطر بقا است. قطر کشور کوچکی است که دارای بالاترین در آمد سرانه در دنیا است (نزدیک به صد هزار دلار). قطر برای باقی ماندن در کنار رقبای قدرتمند خود نیازمند است که از طریق امکانات مالی و منابع نفت و گازی که در اختیار دارد در منطقه و دنیا هیاهو ایجاد کند. لذا در این بحث قطر به عنوان یک قدرت با هویت در توازن قوای منطقه‌ای مورد اشاره قرار نمی گیرد. اگر قطر در اتحادیه عرب در ارتباط با پرونده سوریه فعال است به این دلیل است که عربستان به این کشور اجازه بازیگری داده است. در بحران های دیگری که عربستان با قطر اختلاف نظر داشته است اجازه ورود و بازیگری به قطر نداده است. به طور مثال در بحرین و یمن به هیچ وجه عربستان اجازه فعالیت و بازیگری به قطر نداد. در یمن به ظاهر طرح شورای همکاری خلیج فارس در حال اجراست. ولی قطر در همان روزهای اول اعلام کرد که از طرح شورای همکاری خلیج فارس عقب نشینی می کند به این دلیل که نظر متفاوتی از عربستان داشت و عربستان به قطر اجازه ورود به بحث یمن نداد. قطریها علی رغم اینکه در جریان انقلابهای عربی هزینه زیادی کردند و شبکه الجزیره نیز در انعکاس اعتراضات انقلابی بی بدیل بود اما مقام های قطری نتوانستند از قِبل این اقدامات خود محبوبیتی کسب کنند.و هر جا که خواستند بعد از پیروزی انقلابهای عربی بعنوان فاتح برای دریافت بازخورد حمایت های خود وارد شوند با اعتراض مردم روبرو شدند. مشکل قطر اینست که حدو مرز اخلاق را در سیاست رعایت نمی کند. و کسی نمی تواند باور کند که قطز بخاطر ارزشهای اخلاقی و انسانی از انقلابهای عربی حمایت می‌کند.

مشترکات مثلث قدرت منطقه ای
ایران، ترکیه و عربستان بازیگران منطقه ای در دوره کاهش تاثیرگذاری امریکا در منطقه سعی دارند شکافهای توازن قدرت را پر کنند.، سه ضلع مثلث قدرت منطقه، درحال کنش و واکنش با یکدیگر هستند. بطور کلی می توان مشترکاتی را در رفتار این سه کشور یافت. هر سه کشور الگو محورند و تلاش می کنند الگوی خود را ترویج و بسط دهند و یاران بیشتری را در منطقه با خود همراه کنند. هر سه کشور مقومات اصلی قدرت را دارا هستند. ثروت، جمعیت و سرزمین قابل قبولی دارند. عربستان و ترکیه روابط بین المللی فوق العاده ای با غرب دارند. ایران در جوامع عربی به خصوص عراق،لبنان و فلسطین دارای نفوذ است و یکی از محور های اساسی جریان مقاومت در منطقه خاورمیانه محسوب می شود. لذا نادیده گرفتن این سه قدرت نه برای قدرت های بین المللی و نه برای یکدیگر امکان پذیر نیست اما در حال حاضر سه ضلع این مثلث چه کنش و واکنش هایی را با یکدیگر در پرتو تحولات جهان عرب دارند؟‌

ضلع اول مثلث:‌ ایران و عربستان
ایران و عربستان در همه جای جهان عرب در مقابل یکدیگر قرار دارند و هیچ نقطه ای را نمی توان نشان داد که ایران و عربستان تفاهم و یا تعامل حداقلی با یکدیگر داشته باشند. در بحرین، یمن، مصر و‌ تونس‌ ایران و عربستان همواره در مقابل یکدیگر قرار داشته اند و بحران سوریه نیز اوج این تقابل است. در واقع ایران و عربستان بازی منطقه را برد – باخت تعریف کرده اند و هرجا که قدرت ایران افزایش یافته است عربستان احساس می کند که قدرتش محدود شده است و متقابلا هر جا که عربستان نفوذ پیدا می کند ایران فکر می کند که محدود شده است. عربستان با این تلقی که طی یک دهه گذشته قدرت منطقه‌ای ایران از طریق نفوذ در عراق،لبنان، جوامع شیعه مذهب منطقه و همچنین پیشرفتهای هسته ای و تکنولوژیک افزایش یافته از همه ابزارهای ممکن از جمله روابط خود با غرب و توان مالی و نفتی خود برای کنترل قدرت ایران استفاده می کند.همراهی عربستان با غرب در محاصره اقتصادی و تحریم ایران از همین زاویه قابل بررسی است.دو الگوی اسلامگرایی که ایران و عربستان ترویج می‌کنند کمترین امکان تعامل و همکاری را دارند.

ضلع دوم مثلث: ایران و ترکیه
ایران و ترکیه می توانند در تحولات جهان عرب تعامل و تفاهم داشته باشند. تنها نقطه ای که ایران و ترکیه مقابل هم قرار گرفته اند سوریه است. ترکیه با این احساس که جریانات جهان عرب به نفع این کشور در حال رقم خوردن است از تغییر و تحول در تمام کشورهای عربی از جمله در سوریه حمایت کرد. چرا که جریان اسلام گرای میانه رو که عمدتا در جریان اخوان المسلمین و هم فکران حزب عدالت و توسعه ترکیه نمود پیدا می کنند در حال قدرت گرفتن در کشورهای در حال تحول هستند. بازخوانی فضای منطقه این تصور را برای ترکیه ایجاد کرد که حداقل 40 تا 50 درصد کرسی های هر انتخابات نسبتا آزادی در جهان عرب را اسلام گرایان میانه رو که پیوند ایدئولو‍ژیکی با حزب عدالت و توسعه دارند کسب می کنند و به نظر می رسد تا حدودی این تصور درست است. چرا که در سه کشوری که در سال 2011 در آنها انتخابات آزاد برگزار شده است یعنی مغرب، مصر و تونس اخوان المسلمین توانست بین 40 تا 50 درصد کرسی های پارلمان را در اختیار بگیرد. البته باید متذکر شد که برخی معتقدند که توان اخوان المسلمین بیش از این کرسی ها هست و اگر بخواهد می تواند بین 60 تا 70 درصد کرسی های قدرت در جهان عرب را به دست بگیرد ولی به دلیل تجربه 8 دهه اخوان المسلمین و این که نمی خواهد هراسی از خود ایجاد بکند به وضعیت فعلی اکتفا کرده است و در کشوری مثل مصر اخوان المسلمین چندان تمایلی برای کسب ریاست جمهوری نشان نمی دهد. در مغرب نیز به همین شکل حزب عدالت و توسعه مغرب در انتخابات اخیر توانست پیروز شود و به تشکیل دولت اقدام کند.

باید اشاره کرد که توان تاثیر گذاری اخوان المسلمین محدود به کشورهای در حال انقلاب نیست. جالب است که در منطقه خلیج فارس که هیچ گاه اخوان المسلمین ظهور علنی نداشته است وقتی در کویت انتخابات آزاد برگزار می شود اسلام گرایان میانه رو در آن پیروز می شوند. بدنه اصلی اسلام گرایان میانه رو اخوان المسلمین هستند. به واسطه این تحول در کویت برای نخستین بار اپوزیسیون دولت، کرسی های مجلس را کسب کرد و این هراس را در کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کرد که نیروی اخوان المسلمین محدود به شمال آفریقا نمی شود و اگر این کشورها دیر بجنبند در این شیخ نشین ها نیز اخوان المسلمین می تواند به عنوان یک قدرت ظاهر شود.
شیوخ خلیج فارس خیلی سریع این هراس را علنی کردند. در امارات در هفته گذشته تعداد زیادی از اخوانی های مقیم امارات دستگیر و از این کشور اخراج شده اند. آقای یوسف قرضاوی،‌ مفتی قطر،‌ که مصری تبار است از این اقدام امارات انتقاد کرد و امارات نیز متقابلا اعلام کرد که این دخالت در امور داخلی خود را تحمل نخواهند کرد و موضوع را به دادگاه خواهند کشاند.
همچنین در اجلاسی که چند ماه پیش در منامه برگزار شد رئیس پلیس دبی که به شخصیتی جنجالی تبدیل شده است آمریکا را مورد انتقاد قرار داد که با تحولاتی که در منطقه به راه انداخته موجب قدرت گرفتن اخوان المسلمین خواهند شد و اخوان اساس حکومت های پادشاهی عرب را قبول ندارند و خطر آنها برای این حکومت ها از ایران بیشتر است.
با چنین برداشتی بود که ترکیه از ابتدای تحولات عربی تمام هم و غم خود را مصروف حمایت از این انقلاب ها کرد و همه جا به عنوان یک فاتح وارد شد. در هر کشور عربی که انقلابی به پیروزی می رسید مقامات ترکیه اولین شخصیت خارجی بودند که به آن کشور سفر می کردند و از انقلابیون حمایت می کردند. حقیقت این است که محبوبیت ترکیه در جهان عرب استثنایی است. حزب عدالت و توسعه ترکیه با کارنامه نسبتا قابل قبولی که در ترکیه از خود به جا گذاشته است در بین کشورهای عربی محبوب است و همه می خواهند الگوی ترکیه را سرمشق کار خود قرار دهند.

موضع کلی و رسمی ایران نیز این است که از قدرت گرفتن اسلام گرایان میانه رو در کشورهای عربی حمایت می کند. اسلام گرایان میانه رو در حال حاضر اخوان المسلمین هستند. اسلام گرایان تند رو نیز سلفی هایی هستند که در مصر 25 درصد کرسی های مجلس را به دست آوردند و احتمالا همین درصد را نیز در سوریه بعد از بشار به دست بیاورند. چه بسا که در سوریه گرایش به سلفی گری بیشتر هم باشد.
نکته حائز اهمیت این است که سلفیه و اخوان در زمین یکدیگر بازی می کنند. ایران کشوری انقلابی و اسلام گراست ولی در زمین اعراب سنی بازی نمی تواند بکند چرا که اولا عرب نیست ثانیا سنی نیست. لذا برای الگوبرداری کمتر به مدل ایران توجه می‌شود. با این حال ایران قدرت گرفتن اسلامگرایان میانه رو سنی را مثبت تلقی می‌کند اما عربستان از ظهور و قدرت گرفتن این جریانها نگران و هراسناک است. بدنه اصلی اخوان المسلمین عرب و سنی است و به راحتی می تواند در زمین عربستان بازی کنند. در طول تاریخ نیز همین گونه بوده است و اخوان المسلمین و سلفیه از میان نیروهای یکدیگر عضوگیری کرده اند. در دهه 80 و 90 که گرایش غالب سیاسی در جهان اهل سنت سلفی گری و گرایشات رادیکال بود القاعده و بن لادن اکثر نیروهای خود را از میان صفوف اخوان المسلمین گرفتند. نیروهایی که بن لادن از جامعه مصر جذب می کرد سابقه گرایش به اخوان المسلمین داشتند. در حال حاضر این وضعیت در حال دگرگونی و وارونه شدن است. الان اخوان المسلمین است که از بدنه سلفی ها عضو گیری می کند و در عربستان که مرکز و ام القرای سلفی گری است طلبه ها و علمای جوان سعودی به اخوان المسلیمن گرایش پیدا کرده اند.
هرچند دو گرایش سلفی و اخوان المسلمین تفاوت های زیادی با هم دارند ولی تفاوت اساسی آنها در رویکرد دموکراتیک و غیر دموکراتیک به قدرت است. سلفی ها رویکرد دموکراتیک به قدرت را نمی پسندند و با همه مظاهر دموکراسی از جمله انتخابات، اعتراضات،‌ نامه نوشتن های اعتراضی به حکام مخالف هستند. در حالی که رویکردی که اخوان المسلمین در چند دهه گذشته از خود به نمایش گذاشته است رویکردی دموکراتیک و همراه با تحمل همه نیروهای حاضر در صحنه سیاسی است.

ضلع سوم: مثلث ترکیه و عربستان سعودی

در حال حاضر و در پی تحولات جهان عرب ظاهرا رقابتی بین ترکیه و عربستان دیده نمی شود و در بحث سوریه شاهد این هستیم که ترکیه همان موضعی را می گیرند که عربستان اتخاذ می کند. چه بسا ترکها زودتر از عربها خواهان برکناری نظام سوریه شدند ولی در ادامه کار متوجه شدند که تندروی کرده اند و در حال حاضر کمی موضع معتدل تری می گیرند.
ترکیه و عربستان در مبارزه و سرنگون کردن نظام سوریه هم نظر هستند ولی در کنه تحولات جهان عرب چالش بزرگی بین ترکیه و عربستان وجود دارد. ترکیه الگوی یک دولت اخوانی است و تمام اختلافاتی که بین اخوان المسلمین و سلفیه وجود دارد و قبلا ذکر شد، می تواند در آینده در روابط ترکیه و عربستان ظهور و بروز پیدا کند. و این دو کشور را در دو سوی یک چالش جدید در منطقه قرار دهد چالش بین اسلامگرایان میانه رو و اسلام گرایان سلفی.

امکان تعامل و تقابل بین ایران و دوقدرت دیگر
اگر بخواهیم در مثلثی که نمودار شد وضعیت خود را تبیین کنیم که ما با کدام یک از این دو قدرت امکان تعامل بیشتری داریم بدون شک این قدرت ترکیه است. ایران و ترکیه در عین حال که به یکدیگر انتقاد دارند می توانند با یکدیگر تعامل کنند. به عبارت دیگر انتقادات یکدیگر را بر می تابند در حالی که ایران و عربستان هیچ گاه انتقادات یکدیگر را بر نمی تابند. ایران و ترکیه همدیگر را تهدید نمی دانند. ترکیه قدرت هسته ای ایران را برای خود تهدید نمی داند ولی عربستان نه تنها قدرت هسته ای ایران بلکه قدرت نظامی غیر هسته ای ایران را نیز تهدیدی برای خود تصور می کند.
علاوه بر این ها،‌ در تحولات مربوط به جهان عرب ایران و ترکیه هر دو از قدرت گرفتن اسلام گرایان میانه رو استقبال و حمایت می کنند. این امکانی است که می تواند همکاری ایران و ترکیه را افزایش دهد. البته درست است که ایران و ترکیه در موضوع سوریه در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند ولی در عین حال در مورد سوریه نیز ایران و ترکیه امکان گفتگو دارند ولی با عربستان امکان تعامل و گفتگو وجود ندارد. بلکه تحولات مربوط به جهان عرب خصومت ایران و عربستان سعودی را تقریبا به اوج خود رسانده است و می توان گفت که غیر از یک رابطه رسمی و تشریفاتی در حال حاضر روابط و تعاملات چشمگیری را در این رابطه شاهد نیستیم بلکه رقابت سنتی ایران و عربستان در منطقه در حال تبدیل شدن به یک خصومت فعال است.

جمع بندی
در این بحث اشاره شد سه قدرت منطقه‌ای، ایران عربستان و ترکیه از نفوذ، بلند پروازی و پتانسیل تاثیر گذاری در خاورمیانه برخوردار هستند. ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت غیر عرب طرفدار اسلامگرایان میانه رو هستند. عربستان و شیخ نشینهای عربی از گسترش مبانی دمکراتیک هراس دارند از اخون المسلمین و روش سیاسی این حزب وحشت دارند. ایران و ترکیه می توانندبا حمایت مشترک از اسلام‌گرایی میانه‌رو و کمک به نظامهای نوپای عربی بجای تقابل تعامل خود را در خاورمیانه افزایش دهند. ترکیه کشوری غیر عرب و سنی است و ایران می تواند از طریق ترکیه و حزب عدالت و توسعه با جهان اهل سنت و اسلام گرایان میانه رو سنی تعامل برقرار کند. ایران کشوری غیر عرب و شیعه است و ترکیه می تواند از طریق ایران با جهان تشیع در خاورمیانه و جهان عرب تعامل برقرار کند. با این حال مشکلی که در حال حاضر وجود دارد مسئله سوریه است. ترکیه متوجه شده است که تندروی اولیه این کشور در مورد سوریه جواب نداده است و از موضع اولیه کوتاه آمده است.
همچنین تا آنجا که به ایران و سوریه مربوط می شود تغییرات نامحسوسی را نیز در موضع ایران مشاهد می کنیم. در تحولات جهان عرب یک سطح اخلاقی وجود دارد و یک سطح ژئوپلیتیک. در بحران سوریه شانس بقای بشار اسد در این است که حجم مباحث و مسائل اخلاقی از حجم مسائل ژئوپلیتیک بیشتر نشود. این موضوع را ایران هم درک کرده است و در پیام هایی که برای سوریه فرستاده می شود می توان مشاهده کرد که هشدار داده می شود که مبادا حجم مسائل اخلاقی فراتر از مسائل ژئوپلیتک رود. در نهایت باید گفت ایران و ترکیه می توانند در آینده تحولات خاورمیانه به عنوان دو قدرتی که شاید 80 درصد با همدیگر همفکری دارند نقش بیشتری را از عربستان که خواستار حفظ وضع سابق است، ایفا کنند.

*متن سخنرانی محمد فرازمند در نشست روابط ایران و ترکیه در پرتو تحولات عربی در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
تهیه کننده:‌ تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16  


( ۱ )

نظر شما :