چهارمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره دیکتاتور مصر
نقشی که مبارک در ترورهای سودان داشت
محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوریاش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او میپردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانهای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبونهای سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنجشنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر میکنند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد از امروز هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب بخشهای این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمهای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را میآوریم.
تا کنون سه بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون چهارمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار میگیرد:
زمانی حسنی مبارک را تحت نظر گرفتم – شاید از لحاظ مسافت دور بود ولی از لحاظ اهتمام بسیار نزدیک بود – که برای نخستین بار در برابر مردم به عنوان فرمانده نیروی هوایی مصر در حال و فضای سخت پس از حوادث ژوئیه 1967 ظاهر شد، در آن وقت به هیچ وجه گمان نمیکردم – حتی یک بار – که این مرد بر مصر سی سال حکومت کند و پس از آن به این فکر بیفتد که حکومت را برای پسرش موروثی کند.
هنگامی که «مبارک» پس از ترور «انور سادات» در اکتبر 1981 رئیس جمهور مصر شد، من هنوز در زندان «طره» بودم (برای همان دستگیریهای مشهور سپتامبر 1981)، وقتی خودم را در آن دوران به یاد میآورم به یاد ضرب المثل معروف فرانسویها میافتم که نویسنده مشهور فرانسوی «آندره موروا» برای عنوان یکی از داستانهایش به کار برد، «انتظار نمیرود که همیشه رخ دهد!!».
●●●
و با حفظ امانتداری از سرهنگ «محمد فوزی»، وزیر دفاع شنیدم که به مبارک هنگامی که «جمال عبدالناصر» او را به عنوان رئیس ستاد در نیروی هوایی در جریان جنگ استنزاف (یوم کیپور) نامزد کرد، هنگامی که برای این سمت نامزد شد، در آن موقع مدرک او به نقل از سرهنگ «محمد فوزی» هنوز ستوان بود، پس از آن که سادات او را رئیس کرد و فرمانده نیروهای مسلح شد، اهتمام بسیار گستردهای به سمتش میداد برای این که نیروی هوایی در آن موقع نیاز به بازسازی گستردهای داشت و این کار میبایست با توافق نیروهای مسلح و نقشی که در جنگ استنزاف (یوم کیپور) داشت صورت میگرفت؛ در خلال آن پنج فرمانده نیروی هوایی مورد تعقیب قرار گرفتند که عبارتند بودند از: «صدقی محمود»، «مدکور ابوالعز»، «مصطفی الحناوی» و «علی بغدادی» که هیچ کدام از آنها نتوانستند دوران خدمتشان را به روال معمول به پایان برسانند، در نتیجه هر کدام از آنها که به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شدند چون اوضاع حالت آشوب داشت و روی آرامش به خود نمیدید، ناموفق بودند که یکی از دلایل آن نبود سلاح بود که در آن لحظه نیاز شدیدی به آن احساس میشد!!
●●●
اولین باری که با مبارک دیدار کردم – یک دیدار تصادفی و گذرا بود که با وزیر جنگ وقت «محمد احمد صادق» قرار ملاقات داشتم که وقتی که وارد اتاق انتظار شدم – برخی از فرماندهان در انتظار دیدار با وزیر بودند که در میان آنها مبارک هم بود، یادم است که نشسته بود و یک پوشه بزرگ از اوراق دستش بود که به هیچ وجه آنها را رها نمیکرد، برخواست، سلام کرد و دست داد، طبیعتا من هم با احترام با او مصافحه کردم، در آن دیدار که نخستین دیدار ما بود این عبارت را ]وزیر[ به او گفت: «دوران او از مهمترین دوران در مرحله پیش رو است، و «همه کشور» منتظر نقشآفرینی او هستند» و وزیر جواب داد: «انشاء الله بتوانیم حسن ظن همه را فراهم کنیم.»
پس از آن به دفتر سرهنگ صادق فراخوانده شدم، قبل از من به چند ثانیه مبارک با او دیدار کرده بود، به ذهنم خطور کرد که ضرورت بسیاری دارد که به نیروی هوایی و فرماندهی آن توجه بسیاری شود، و برای همین از سرهنگ صادق درباره مبارک پرسیدم و گفتم، آیا میتواند؟!، جواب داد: «او افسری است که بیشتر از همه کسانی که تا کنون فرماندهی ستاد نیروهای مسلح را با آن همه افتضاح بر عهده داشتهاند، در نیروی هوایی استعداد دارد»، و نمیدانم چرا برخی سوالها را پرسیدم با این پیشزمینه که از مبارک احساس خطر میکردم، هنگامی که در برابر افکار عمومی ظاهر شد، که به همان چیزی که گفتم مربوط میشود، از بالای همه (همان طور که میگویند) اشاره میکنم: چگونه این مرد به راس ستاد نیروی مسلح پس از آن همه درگیری و تغییرات رسید و فرمانده نیروهای مسلح شد – چگونه توانست از جایگاهش محافظت کند به رغم این که پیش از او چهار فرمانده از این سمت برکنار شده بودند، هر کدام آنها به دلیلی تغییر کردند و جابهجا شدند؟
میخواهم به این ملاحظهام که قبلا به آن اشاره کردم، چیز دیگری هم بیفزایم و آن این که: من «قصههایی» از نقش او در حوادث جزیره «آبا» دو سال قبل از آن شنیدم، (همان شورش المهدیهها علیه نظام «جعفر نمیری» رئیس جمهوری سودان که به یک جنگ مسالحانه در سال 1970 انجامید)، بنا به این قصهها که البته اشاراتی هم به همراه دارند، مبارک به سودان به عنوان معاون رئیس جمهور «انور سادات» رفت تا بررسی کند که مصر چگونه میتواند اوضاع در حال انفجار جنوب دلتای نیل را آرام کند، و جایگاه «جعفر نمیری» را در آن وضعیت تنگنای کشورهای عربی تقویت کند، اولین توصیهای که فرستادگان انور سادات دادند این بود که به تقاضای رئیس جمهوری سودان پاسخ مثبت داده شود، یعنی جنگندههای مصری که در آن روزها در سودان متمرکز بودند مواقع مهدیه را در جزیر «آبا» بمباران کنند تا از خروج نیروهای آنها به دلتای نیل جلوگیری شود و نتوانند به پایتخت «المثلثه» برسند، در قاهره مناقشه بر سر توصیه فرستادگان سادات به خارطوم در گرفت، پس از بحث و بررسیهای عمیق تصمیم بر آن شد که جنگندههای مصری همه مواضع را بمباران کنند، و این در حالی بود که «نیروهای مسلح مصری در هیچ حالتی حق نداشتند که خون سودانیها را بریزند.»
پس از این حوادث به چند روز آقای «الهادی مهدی»، رهبر المهدیهها ترور شد. قصهای که نقل میشود این است که یک کامیون بمبگذاری شده که با خود بار انبه داشت نزدیک او میشود و گفته میشود از جمله کسانی که این ترور را ترتیب داده بودند، سرهنگ حسنی مبارک بود (او مرد دوم کمیته فرستاده سادات به خارطوم بود) – چنین چیزی چندان بعید نیست، حتی برخی از رسانههای سودانی در آن وقت – حتی پس از آن که مبارک رئیس جمهور شد – او را مستقیما متهم کردند که پشت پرده ترتیب ترور امام «الهادی مهدی» را داده بود.
به همه این مسائل به سرعت و با اهتمام درباره فرمانده نیروی هوایی وقت اشاره کردم، پاسخ سرهنگ صادق این بود: همان چیزهایی که تو شنیدهای من هم شنیدهام اما بیشتر از این نمیدانم. صادق همچنین افزود: اگر مبارک وارد این موضوع شده باشد حتما پافشاری و تدبیر اصلی از سوی نمیری شده است، شاید انور سادات هم میدانسته است. صادق سپس افزود: اولین مزیت مبارک این است که مطیع روسایش است، هر آنچه بخواهند اجرا میکند بدون این که به مسئولیتی که به او محول شده اعتراض کند. و سپس گفتوگوهای ما متوجه موضوعی شد که برای آن به دیدنش رفته بودم.
نظر شما :