پانزدهمین بخش از گفتوگوهای آخرین وزیر خارجه قذافی با العربیه
هر کار کردم قذافی قبول نکرد به عربستان برود
"خاطرات سیاسی" مجموعه برنامههایی است که شبکه العربیه از نیمههای اکتبر سال جاری میلادی روزهای جمعه پخش میکند. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامهنگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهرههای سیاسی مطرح دنیا مصاحبههایی را انجام میدهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است. طاهر برکه نخستین برنامه خود را با عبدالرحمن شلقم، وزیر امور خارجه سابق لیبی و آخرین نماینده لیبی در سازمان ملل که تا قبل از آغاز انقلاب اخیر این کشور در این سمت بود و با آغاز انقلاب از نظام قذافی جدا شد، انجام داد که اتفاقا با قتل معمر قذافی همراه شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبهها را منتشر کند. تا کنون چهارده بخش از این مصاحبهها پیش رویتان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند و اکنون پانزدهمین بخش آن پیش رویتان قرار میگیرد:
روابط معمر قذافی با پادشاهان سابق عربستان چگونه بود؟
یک بار ملک فیصل، در ابتدای انقلاب لیبی در سال 71 بود.. ها نه.. معمر یک سفری به شرق دنیای عرب را آغاز کرده بود و میخواست نفوذش را تا جبهه شرقی گسترش دهد. به عراق و سوریه رفت و از جمله با ملک فیصل در عربستان دیدار کرد و به او گفت، شما باید رهبری جامعه عربی را بر عهده بگیرید و ما با شما هستیم و این مصر بود که میخواست به شما کلک بزند و مصر کشور توسعه طلب و فرعونیای است؛ این ابراهیم پاشا بود که عربستان را اشغال کرد و سوریه را هم به اشغال در آورد؛ عبدالناصر بود که میخواست یمن را اشغال کند و میخواست شما را هم اشغال کند. ملک فیصل به او گفت، والله من خستهام، من آدم بزرگسالی هستم و الآن خوابم میگیرد، امیر سلطان امور را با تو بررسی میکند. ملک فیصل به هیچ وجه معمر قذافی را جدی نمیگرفت. هر چه معمر از پروژههایش برایش میگفت او از تاریخ یا اسلام یا مردم و لزوم اهتمام به آنها برایش سخن میگفت. با او به هیچ وجه بر سر موضوعی وارد گفتوگو نمیشد. چرا که از او کوچکتر بود و به او بیتوجهی میکرد. با ملک فهد، قذافی تلاش کرد که او را وارد همپیمانیهایش کند ولی ملک فهد او را به شوخی میگرفت. این هم مشکل دیگری بود، عربستانیها معمر قذافی را هیچ وقت جدی نگرفتند. مشکل اساسی معمر قذافی در این لحظه امریکا نبود بلکه عربستان بود. مشکلش عربستان بود. به همین دلیل – الآن معمر قذافی رفت و همه چیز تمام شد و ما میخواهیم این موضوع در تاریخ ثبت شود – هر چه تلاش کردم که معمر قذافی را راضی کنم که به عربستان سفر کند به من میگفت: نه. به او میگفتم: برادر معمر ما امیر سعود را میشناسیم و با او صحبت میکنیم و ملک عبدالله را میشناسیم و ملک عبدالله با ما راحت است، میگفت: ابدا. به من میگفت یا احمد قذاف الدم یا عبدالله السنوسی ]جای من یا او به عربستان بروند[. به من تا به امروز اجازه نداد در یک سفر رسمی به عربستان بروم. یعنی یک دیدار دو جانبه صورت بگیرد. فقط یک بار در نشست اسلامی به آن جا رفتم. اما به هیچ وجه اجازه نمیداد که یک سفر رسمی به عربستان انجام دهم.
بر اساس اطلاعات تو طرح ترور یا توطئه ترور ملک عبدالله به مرحله اجرایی رسید؟
حقیقتش این است که برادران ما در عربستان همه چیز را رصد کرده بودند. خود این حرکت به این ترتیب بود که دو یا سه اسم را داده بودند تا وارد عربستان شوند. و محمد اسماعیل اموالی را از طریق یک مصری در اختیار آنها گذاشت. از طریق یک کارتن که در آن چیزی حدود یک میلیون دلار بود و آن را پشت در یک اتاق در هتل قرار داد. سپس با آن عربستانیها تماس گرفت و به آنها کلید داد و گفت بروید و در اتاق را باز کنید تا کارتنی که در آن جا هست را بیابید. آنها هم تا رفتند که کارتن را بگیرند پلیس عربستان آمد و آنها را دستگیر کرد. محمد اسماعیل تلاش کرد که به فرودگاه فرار کند که پلیس او را هم در آن جا دستگیر کرد...
یعنی پلیس عربستان از ابتدا تا انتهای این عملیات را زیر نظر داشت؟
بله، ولی این عملیات خیلی ساده و پیش پا افتاده با امکانات کم بود، ملک عبدالله هم در آنجایی بود که گمان میکردند نبود. و من هم گمان میکنم که عملیات یک جورهایی بیشتر کلاهبرداری بود، یعنی ببین در آخر حرف یک میلیون دلار بود. من مطمئنم که عبدالله السنوسی از این پروژه دهها میلیون دلار برداشته است. حتی در نشست یکی مانده به آخر اتحادیه عرب در قطر وقتی که معمر قذافی با ملک عبدالله بن عبدالعزیز دیدار کرد عبدالله السنوسی با ملک عبدالله به جدل برخواست و گفت، این من بودم که تصمیم داشتم تو را ترور کنم و نه معمر. البته این را همین طوری گفت...
یعنی بدون آگاهی معمر قذافی؟
بله ولی دورغ است.
یعنی درست نیست؟
بله درست نیست.
نظر شما :