تهران -واشنگتن بی محابا می تازند
ایران و امریکا در نقطه صفر مرز منازعه و جنگ
ماههای گذشته اتفاقات زیادی سبب شد تا برخی ناظران براین گمان شوند که تهران و واشنگتن برای نواختن بر طبل جنگ آماده شدهاند اما هر یک به طریقی از این وضع فاصله گرفتند تا بار دیگر دیپلماسی جلو بیفتد. در صحنه روابط پرمنازعه ایران و امریکا، مدام شاهد نمایش قدرت هستیم اما بدون تحلیل زیرکانهای که این نمایشها بر آن استوارند، ممکن است قدرت تشخیص مختل شود.
سیاست خارجی براساس برآورد قدرت و منافع ملی است. از اینرو هم تهران و هم واشنگتن به هر دو عامل در تعامل منازعهگرانه علیه یکدیگر توجه دارند. در این حال هردو به ترتیبی، نمایشی از رفتار را دارند که گفتی با زبانی خشن بر طبلی میکوبند که قرار نیست از درون آن آوای جنگ بیرون آید، بلکه ـ به ویژه واشنگتن ـ به سردادن شعارهایی مشغولند که پوششی است برای تنها تهدید و نه جهتگیری خاصی که به هدف دار بودن سیاست خارجی معنا میدهد.
مصداق مدعای بالا قاعده کلی در سیاست خارجی است که وقتی کشوری تهدید به جنگ میکند و سپس به اجلاسی برای برگزاری در زمان آینده رضایت میدهد، به طور خودکار اعتبار تهدید خود را از بین میبرد. تهران و واشنگتن نیز در حال حاضر به چنین وضعی دچارند؛ تهدید و آن گاه آمادگی برای مذاکره.
نامه اخیر "باراک اوباما" به تهران نشان از نبود تصمیم روشن در واشنگتن برای کشوری است که اکنون در کانون سیاست منطقهای و ـ بسا جهانی ـ ایالات متحده قرار دارد. این وضع سبب شده تا ادبیاتی عصبی بر تعاملات سایه اندازد. هر یک مدام دیگری را به انواع رفتار تحریک آمیز متهم میکند، سپس هر دو بی آنکه بر سر موضوعات پیش آمده پافشاری کنند، به موضوع دیگری میپردازند. به همین ترتیب زنجیرهای از موضوعات اختلافزا بر روی هم تلنبار میشود بی آنکه فرجام روشنی برای آنها بتوان یافت. مثلی است که میگوید: در عرصه دیپلماسی عصبانیت تضمین کننده موفقیت نیست؛ بهویژه وقتی که مخاطب عصبانیت، پیش آنچه بر سر آن دعواست، در اختیار دارد.
ولی آیا روبط پرمخاطره تهران و واشنگتن بیش از این ظرفیت انعطافپذیری دارد؟ آیا ممکن نیست این انعطاف به سرآید و سرریز آن به وضعی انجامد که از کنترل طرفین خارج باشد؟ خاصه آنکه هر دو سوی ماجرا شاهد عوامل گریز از مرکزی هستند که عبور به وضعیت جنگی را بر آنچه اکنون هست، ترجیح میدهند. این عوامل فرصت طلبانه کوشش دارند بهرههای خود را درو کنند.
به نظر میرسد پس از سه دهه مناقشه، ایران و واشنگتن اکنون در نقطهای قرار دارند که هر لحطه ممکن است گلوله جنگ از سلاحهای بدون ضامن خارج شود. این وضع ممکن است شروع کننده داشته باشد اما کنترل کننده و پایان دهنده آن معلوم نیست. همین مهم سبب شده تا دو طرف طی دهههای گذشته همواره دکترین "تهدید تا لبه جنگ" را دنبال کنند ولی اکنون ورود عوامل دیگر در صحنه مناقشه، رفته رفته ابتکار عمل را ممکن است از دستهای هشیار ایران و امریکا خارج ساخته و به تحمیل وضعی انجامد که مورد پسند واقعی آنها نیست. مهمتر اینکه هریک از عوامل خارج از حوزههای ملی طرفین از منظر منافع خود به این سطح از روابط جاری و پر خطر مینگرند.
مهمترین دغدغه واشنگتن زیرکی شیطان صفتانه اسرائیل است که تلاش دارد به هزینه امریکائیان - و بالتبع اتحادیه اروپا – شرایطی را فراهم کند که از یک سو تهدید ایران علیه خود را خنثی کند و از طرف دیگر از زیر فشار ناشی از قبول قانونپذیری در قبال استقلال خواهی فلسطینیان و ملتهای مسلمان تا مدتی نامعلوم خارج شود. دغدغه دیگر واشنگتن، رقابت زیر پوستی با اروپائیان است که فرسودگی ایالات متحده را از سالهای پس از جنگ سرد تا کنون آرزو دارند. شکست هژمونی جهانی امریکا ایدهای است که اروپائیان به ویژه در سالهای اخیر آن را پنهان نکردهاند. اروپا مناقشه با تهران را در دو سطح دنبال میکند؛ نخست، در چارچوب رقابت با ایالات متحده برای استقرار نظام نوین جهانی که در آن سلسله مراتب قدرت نه به شکل عمودی دوران جنگ سرد و دو دهه پس از آن، بلکه در وضعی افقی که هریک از قدرتها جایگاه مستقل با ابزار قدرت معلوم را دارند.
دوم؛ حفظ ابتکار عمل در هر اتفاقی که قرار است رخ دهد. اروپا به خوبی واقف است که استیلای واشنگتن بر بزرگترین آبراهه انتقال انرژی به مفهوم سلطه هژمونیک بلامنازعی خواهد شد که منافع این کشور را درقبال رقیبان اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکش تضمین خواهد کرد.
همچنین است درک روسیه و چین از سیاستهای امریکا که منافع استراتژیک آنها را در کوتاه و بلندمدت نشانه گرفته است. در کنار موارد یاد شده باید تحرکاتی را از سوی برخی عوامل منطقهای مانند عربستان سعودی و دیگر نظامهای عربی حاکم بر کشورهای منطقه، به ویژه حوزه جنوبی خلیج فارس مورد توجه قرار داد که تشدید اختلافها میان تهران و واشنگتن میتواند به فرصتسازی در حفظ ساختار مرتجعانه سیاسی آنها منجر شود.
بدیهی است مجموعه عوامل بالا سبب میشود واشنگتن در تشدید مناقشات خود با تهران جانب احتیاط را علیرغم همه درشت گوییهایش رعایت کند تا مبادا وضع به نقطهای انجامد که کنترل آن خارج از اختیار شود.
واشنگتن در سال میلادی گذشته کوشیده است چهرهای متفاوت از خود بروز دهد؛ حمایت از جنبش بیداری عربی و دوری گرفتن از رژیم های مستبدی که ممکن بود تا پیش از پایان جنگ سرد به کار آیند، خروج نظامی از عراق، رو آوردن به منطق گفتوگو به جای جنگ با طالبان در افغانستان، برجستهسازی گفتمان حقوق بشر در سیاست خارجی و به رسمیت شناختن مطالبات مردم فلسطین در ایجاد کشور فلسطینی (علیرغم مخالفتها با اعلام یکجانبه کشور فلسطینی از سوی محمود عباس)، حمایت از مردم برمه در رد نطام سیاسی حاکم براین کشور و....
بنابراین واشنگتن در تشدید منازعه دیپلماتیک خود با تهران مراقب است از یک سو اوضاع به گونهای رقم نخورد که تنها تأمینکننده منافع رقیبانش شود؛ از سوی دیگر چهره تازه ساخت خود را نزد افکار عمومی مخدوش نسازد. از این رو در پی هر اقدام تشدیدگرانه در منازعه دیپلماتیک با تهران، مراقب عبور نکردن از نقطه جوش است.
ایران نیز به رغم تندی ادبیاتش علیه واشنگتن، درگیر ملاحظاتی شبیه مواردی است که امریکائیان با آن روبرو هستند. البته ملاحظات تهران در سطوح مختلف می تواند ماهیتی متفاوت نیز داشته باشد ولی آنچه مسلم است هردو (ایران و امریکا) دغدغههای مشترکی دارند که اگر زمانی این دغدغهها میتوانست برای آنها فرصتی فراهم کند ولی اکنون ممکن است به ضد خود عمل کند.
آنچه اکنون روشن است، سرعت منارعه ایران و امریکا به سمت وضعی غیر قابل کنترل است که دیگر امکان ایجاد انعطاف برای بازگرداندن آن به وضع اولیه ممکن نیست. این مدعا به معنای نبود فرصت برای اصلاح وضع نیست بلکه موقعیتی است که بروز وضع جنگی را بعید نمیداند اما فرصتها میتوانند موقعیتهای تازه بیافرینند اگر دو طرف راضی به انجامش باشند. کافی است هر دو شرایط مذاکره را با حاصل جمع متغیر پذیرا شوند. تا وقتی واشنگتن بر نتیجه صفر و صد اصرار دارد، فرصت برای ایجاد موقعیت تازه در روابط دو کشور دور از دسترس است. در این صورت نمایش جاری قدرت میان دو طرف ممکن است در بزنگاهی به بروز اتفاقی منجر شود که به راستی دو طرف خواستار آن نیستند. بیگمان عبور از نقطهجوش، تأمینگر منافع تهران و واشنگتن نخواهد بود. هنوز میتوان امید داشت که جنگ ادامه دیپلماسی با ابزار دیگر در روابط پرتنش ایران و امریکا نیست.
نظر شما :