تهران در برابر این صف کشی چه می کند؟
اعراب مکمل غرب در برابر ایران
دیپلماسی ایرانی: از زمانی که محمود احمدی نژاد در پی یکی از افشاگری های سایت ویکی لیکس مبنی بر اختلافات ایران و عربستان، با همان اطمینان خاص همیشگی اش اعلام کرد که "مشکلی بین ما وجود ندارد و ادعای ویکی لیکس که به نقل از ملک عبدالله گفته برنامه اتمی ایران تهدیدی علیه موجودیت اعراب است و امریکا باید به ایران حمله کند، توطئه غربی هاست"، زمان زیادی نمی گذرد. اما وقوع حوادث خاورمیانه و به دنبال آن رسیدن جریان های اعتراضی به بحرین و سوریه، شکاف میان تهران و اعراب را بیش از پیش هویدا کرد. سپس زمانی که تحریم های غرب به خط قرمز ایران نزدیک شد و بوی تحریم نفت و بانک مرکزی به مشام رسید، این جدال نیمه پنهان و نیمه روشن کاملا از سایه برون آمد و اعراب متحد عربستان را در یک صف به نمایش گذاشت. آنها اگرچه بطور آشکار از تحریم های ضد ایرانی حمایت نکردند اما با عملکرد و همراهی شان چراغ سبز لازم را به غرب نشان دادند و حتی برای آغاز یک درگیری احتمالی بین ایران و اسرائیل و یا امریکا زمینه سازی کردند.
زمانی که مشخص شد بخشی از اروپا به دلیل مشکلات اقتصادی اش قادر به قطع واردات نفت از ایران نیست و در صورت پیوستن به تصمیم جامعه اروپا با تشدید معضلات اقتصادی مواجه می شود، عربستان و امارات بازهم قول پشتیبانی و دلگرمی دادند و اعلام کردند که جایگزینی نفت ایران با ما.
با مانور سیاسی سعودی ها، وزیر خارجه اسپانیا نفس راحتی کشید و قول نفتی آنها را رسانه ای کرد تا بعدها و با کلید خوردن تحریم نفتی ایران از آن بهره برداری کند. او گفت: عربستان به ما قول داده که نیازهای نفتی مان را در صورت تحریم نفتی ایران با همان قیمتی که نفت را از ایران می خریم، جبران کند.
به این ترتیب می توان به وضوح مشاهده کرد که عربستان و متحدانش نه تنها در منطقه – عراق، سوریه، بحرین و... – در پی تضعیف ایران برآمده اند بلکه بخش عمده ای از امید و اتکای غربی ها در اتخاذ تصمیمات ضد ایرانی نیز از آنها ریشه گرفته است. بطور حتم در صورتی که اعراب خود را از دعوای سیاسی ایران و غرب کنار می کشیدند، اروپا هیچ گاه فارغ بالانه دستور به تحریم نفتی تهران نمی داد و همچنان با هول و ولا و دست به عصا پیش می رفت.
غول های نفتی عرب به غرب اعتماد دادند که کمبود و کاستی های ناشی از تحریم ایران را جبران می کنند و این نقطه اطمینان و اتکای غربی ها شد برای تداوم و تقویت سیاست های تندتر علیه ایران. درواقع اگر نگوییم که اعراب مبتکر طرح تحریم نفتی و بانکی اخیر علیه تهران بوده اند دست کم نقش تسهیل کننده و تسریع بخش داشته اند و چه بسا در آینده نقش های پیچیده تر و خطرناک تری را در این میدان برعهده بگیرند.
می توان گفت آنچه به عنوان بحران هسته ای ایران در غرب یاد می شود، دیگر دارای دو طرف ایران و غرب نیست و طرف دیگری هم به عنوان یکی از نقش های مکمل وارد سناریوهای ضد ایرانی شده است.
سعودی ها و متحدانش که شاید تهدیدهای ایران را برای بستن تنگه هرمز پیش بینی می کردند، وارد منازعه لفظی دریایی اخیر نشدند و در این کشمکش از گارانتی امریکا و انگلیس سود جستند. مقام های اروپایی و امریکایی بارها اعلام کرده اند که برخی همسایگان ایران از برنامه اتمی این کشور نگران اند و حاضرند در قبال مهار قدرت ایران و رهایی از این ترس دامنه دار، نیازهای نفتی مهارکنندگان را تامین کنند.
درواقع عرب ها به غرب تضمینی داده اند و از آنها تضمینی گرفته اند. روی همین اصل به نظر می رسد حتی بازگشت به مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 و یا ابتکار گام به گام روسیه نیز نتواند به زودی و به راحتی از شدت تحریم ها علیه تهران بکاهد و مادامی که عربستان سعودی و متحدانش، بابت تضعیف و تحلیل رفتن ایران آسوده خاطر نشوند، این معامله پابرجا خواهد بود.
جالب اینجاست که فشارهایی که از یک سال پیش و همزمان با بهار عربی بر ایران آغاز شده، بر سوریه نیز به نحو و بهانه ای دیگر شدت گرفته است. می توان گفت همزمان با وقوع تغییرات عمده در خاورمیانه، تصمیم به تضعیف جبهه ایران در دستور کار قرار گرفته و قصد بر آن است تا به هر قیمت ممکن از قدرت گیری و نقش آفرینی ایران در شرایط جدید منطقه پیشگیری شود و در این راه، چه بهانه ای قوی تر از موضوع هسته ای.
باید دید این فصل فاصله میان ایران و اعراب که با توطئه های روزافزون علیه ایران همراه شده و غرب را هم در ارائه طرح های ضد ایرانی بی پرواتر و بی واهمه تر از گذشته کرده است، تا کجا ادامه دارد و در چه نقطه ای به پایان خواهد رسید؟ و آیا ایران برنامه ای برای تقابل یا خنثی سازی توطئه های عربی – غربی یا ایجاد شکاف بین این جبهه متحد درنظر دارد؟
نظر شما :