اروپایی ها از این جنگ خسته شدند

فرانسه قربانی مذاکره آمریکا با طالبان

۰۸ بهمن ۱۳۹۰ | ۰۳:۴۰ کد : ۱۸۹۷۲۶۸ گفتگو
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با محمد ابراهیم طاهریان، کارشناس مسایل افغانستان در خصوص عوامل دخیل در کشته شدن چهار سرباز فرانسوی در افغانستان و تبعات آن
فرانسه قربانی مذاکره آمریکا با طالبان
دیپلماسی ایرانی : چهار سرباز فرانسوی به ضرب گلوله همرزمی افغان کشته شدند. خبر مانند زنگی در گوش فرانسوی ها، اعضای ناتو و البته آمریکایی های نگران صدا کرد.نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه بلافاصله پشت تریبون قرار گرفت و نسبت به این ماجرا واکنش نشان داد. گویا آقای رئیس جمهور به حدی از سرمایه گذاری در افغانستان از سال 2001 تاکنون به ستوه آمده است که هشدار داد: ما عملیات نظامی خود در این کشور را به پایان می رسانیم. چندین مقام فرانسوی ساعتی پس از این ماجرا خود را به کابل و سپس میان هموطنان سرباز رساندند. سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا نیز در واکنش به این خبر از فرانسه خواست که در خصوص سرنوشت نیروهای خود در افغانستان با سرعت تصمیم نگیرد. خروج نیروهای فرانسوی از افغانستان اگر از قالب تهدید و لفاظی خارج شده و جامه عمل بر تن کند می تواند ضربه هنگفتی به جریان ائتلاف بین المللی در کشوری باشد که نبرد در آن از یک دهه نیز گذشته است. آمریکایی ها برای برون رفت از بحران به مذاکره با طالبان می اندیشند و در این فضا خالی شدن عرصه از سربازان فرانسوی می تواند روند آموزش نیروهای افغان را هم به تعویق بیندازد. سرنوشت افغانستان که در چند دهه اخیر همواره میزبان تاخت و تازهای بین المللی بوده باز هم در دست اروپایی هایی است که نمی توانند اختلاف فرهنگی با افغان ها را درک کنند. پس از این حادثه سربازان فرانسوی از همرزمان افغان خود همان اندازه وحشت خواهند داشت که از نیروهای طالبان.
دیپلماسی ایرانی با محمد ابراهیم طاهریان، کارشناس مسایل افغانستان، درباره دلایل وقوع این حادثه و تبعات آن گفتگویی داشت که متن آن را در زیر می خوانید:

چهار سرباز فرانسوی به ضرب گلوله سربازی افغان کشته شدند.  هدف اصلی و پشت‌پرده این اتفاق آن هم در شرایطی که آمریکایی ها مذاکره و مصالحه با طالبان را آغاز کردند، چگونه قابل ارزیابی است؟

به نظر می‌رسد که بحث حضور فرانسه مساله‌ای فرعی است. نقش فرانسه اصولا در مجموع عملیات نظامی چه در تهاجماتی بوده و یا حتی در حوزه آموزش نقش مهمی نبوده است. بنابراین به این سوال از این زاویه می‌توان پاسخ داد که از 120 هزار نیروی نظامی که هم‌اکنون در افغانستان هستند، 3هزار تن آنها نیروهای فرانسویند،در نتیجه نقش نظامی فرانسوی‌ها چه در حوزه نظامی و چه در آموزش نقش مهم و قابل توجهی نیست.

موضوع مهم‌تری که امروز شاهد آن هستیم این است که  در طول دو هفته گذشته تحولات در افغانستان وارد مرحله جدیدی شده است. بدین معنا که به طور مشخص امریکایی‌ها سیاست جدیدی را در افغانستان در پیش گرفتند که تعامل و به رسمیت شناختن جریان افراط بوده است، متعاقب آن بحث افتتاح دفتر در دوحه و بحث آزادی چند نفر از جریان افراط از گوانتانامو و اخیرا طبق اخباری که در اکثر نشریات کابل منتشر شده، بحث واگذرای جغرافیا به جریان افراط است. شایعاتی در باب واگذاری 6-7 و یا11 ولایات به جریان افراط شنیده شده است. آنچه که در وهله اول درباره واگذاری ولایات به ذهن متبادر می‌شود، این است که واگذاری این ولایات یا در مشرق یا در جنوب باشد. آنچه که در کاپیسا که یکی از ولایت متصل به کابل در منطقه شمالی است، اتفاق افتاد، از این جهت دارای اهمیت است که به نظر می‌رسد این عملیات ایزایی که منجر به قربانی شدن چهار سرباز فرانسوی شد، چانه‌زنی در حوزه سیاسی برای گرفتن امتیازات بیشتر از مجمع کشورهای فرامرزی که موتور این جریان و مذاکرات را هدایت می‌کنند. به عبارت دیگر انجام این عملیات در حوزه شمالی برای گرفتن امتیازات جریان افراط باشد. همچنین مذاکراتی در پیش است که دو سه مرحله آن پیش رفته و شناسایی و یا در حقیقت آتش‌بس میان کشورهای فرامنطقه‌ای امریکا و جریان افراط بوده است. در نتیجه این جنس عملیات نوعی چانه‌زنی برای بالا بردن نرخ تفاهمات و گرفتن امتیازات بیشتر در حوزه شمالی است. چراکه از نظر قدرتی حوزه شمال، حوزه‌ای نبوده که جریان افراط توانایی انجام عملیات در آنجا راداشته باشند و از سوی دیگر چنین عملیاتی که یک عنصر نفوذی توانسته از فیلترهای پلیس و ارتش و حاکمیت گذر کند و دست به این اقدام بزند، نشان‌دهنده آن است که حاکمیت دچار چنین ضعف شده است. حتی در حوزه کاپیسا که مسایل و مشکلات جمعیتی آن کمتر از حوزه جنوبی بوده و یا اینکه بخشی از حاکمیت نیز بی‌تمایل نیست که چنین اتفاقاتی رخ دهد.

به طور خلاصه می‌توان گفت هدف اصلی برتری جریان افراط در مذاکرات است و گرفتن امتیازات به ویژه در خصوص موضوع واگذاری جغرافیا به این جریان است.

نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه تهدید به خارج کردن نیروهای خود از افغانستان کرده است.  این خروج چه تاثیری بر ائتلاف جهانی که از سال 2001 در افغانستان شاهد بودیم دارد و به طور کلی آیا فرانسوی ها در افغانستان نقش چشمگیری را بر عهده داشتند؟

اصولا نقش فرانسوی‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای از نظر تعداد نیروهایی که در این کشور داشته، نیست. ماندن و یا رفتن آنها به ویژه در این شرایط بیشتر جنبه سیاسی دارد و به نوعی بیانگر شکاف در میان اعضای ناتو و کشورهای فرامنطقه‌ای است. به عبارت دیگر غربی‌ها و امریکایی‌ها همیشه سعی بر آن داشتند تا نشان دهند برای ماندن درافغانستان اجبار وجود دارد. این اقدامات می‌تواند از این منظر مورد بررسی قرار بگیرد که چنین اجباری وجود ندارد. همچنین مجموعه مشکلاتی که کشورهای اروپایی دارند سبب خواهد شد که هرکدام تصمیم‌های جداگانه‌ای نسبت به اوضاع افغانستان بگیرند. این امر هم باز به نظر می‌رسد که موضوع حاشیه‌ای نسبت به تحولات مهمی که درجریان است، باشد. مساله مهم این است که فرش قرمز پهن کردن برای جریان افراط چنین هزینه‌هایی را هم در پی خواهد داشت، چراکه آنها در تمامی حوزه‌ها یعنی هم درحوزه سیاست و هم درحوزه نظامی رفتار تمامیت‌خواهی دارند. بنابراین زمانی‌که چند ولایت به آنها واگذار شود باید انتظار چنین اقداماتی را هم داشته باشیم. چراکه به نوعی بالا بردن نرخ معامله و بالا نگه داشتن دست پیش‌تر در مذاکرات است. به طور قطع آنها قانع نخواهند شد و این فرمول ناقصی است که تمامی عناصر افغانستان در آن حضور ندارند و به نظر نمی رسد که در نهایت به سرانجام برسد. اما در همین مرحله نیز چنین اقداماتی برای بالا بردن موقعیت آنهاست و در نتیجه افغانستان هم چنین هزینه‌هایی را تحمل می‌کند.

در نتیجه شما این قبیل حوادث را فرزند ناخلف مذاکره با نیروهای تندرو و جریان افراط در افغانستان می دانید؟

بله. مساله اصلی  اهداف سیاسی است که پشت چنین تحولات و اقداماتی خوابیده است. موضوع مهمی که در رسانه‌ها از جمله رسانه‌های ایران که همسایه افغانستان است به آن کمتر پرداخته شده  این است که چنین تفاهماتی که میان جریان افراط و کشورهای فرامنطقه‌ای به ویژه امریکایی‌ها در حال شکل گیری  است، منجربه پیچیده‌تر شدن اوضاع افغانستان خواهد شد.

 


نظر شما :