وقتی پکن توجه واشنگتن را جلب می کند
به نام چین،به کام ایران
امریکا اعلام کرده که در سال 2012 در پی تغییر استراتژی در آسیا و خاورمیانه است. خانم کلینتون در تبیین راهبرد جدید امریکا گفته بود که امریکا به سمت تعامل با کشورهای آسیای شرقی حرکت خواهد کرد. فضای رقابتی که پیش از این در روابط امریکا و چین وجود داشته است در فضای جدید چگونه قابل ارزیابی است؟
این بحث، بحث جدیدی نیست. آن چه در حال حاضر مشاهده می شود نتایج عملی این بحث است. این بحث از سال ها پیش و از زمانی که دولت اوباما روی کار آمد در کانون های فکری و نظریه پردازی امریکا مطرح بود. چکیده این بحث این بود که تفکر استراتژیک امریکا دچار مشکل است و تا حدی غلط است. به این دلیل که منطقه خاورمیانه از اهمیت آن چنانی برخوردار نیست که امریکا این همه سرمایه گذاری در این منطقه انجام دهد. مبنای بحث این است که امریکا باید نقطه تمرکز استراتژیک خود را به سمت آسیا تغییر دهد. چرا که آسیا منطقه ای است که آینده اقتصاد جهانی و سیاست بین الملل در آن جا شکل می گیرد. این بحث ها از ابتدای دولت اوباما جدی گرفته شد و وارد فاز اجرایی شد. به همین دلیل هم بود که هنگامی که خانم کلینتون وزیر خارجه شد، اولین سفر خود را به آسیا رفت و همین بحث ها را در آن جا مطرح کرد. او گفت که امریکا هم قدرت آتلانتیکی هست و هم قدرت پاسیفیکی. بعد ها این بحث در مقاله اخیری که خانم کلینتون نوشته است تئوریزه شد و در این استراتژی جدید هم بعد نظامی آن برجسته شد.
بنابراین بحث بر سر یک تغییر استراتژیک در رویکرد امریکا از خاورمیانه به سمت آسیا است. خانم کلینتون هم در مقاله خود دقیقا اشاره کرده است که آینده سیاست بین الملل نه در خاورمیانه یا عراق و افغانستان، بلکه در آسیا تعیین می شود. نکته اصلی این است که امریکا می خواهد تسلط خود را در آسیا تقویت کند. به این معنی که امریکا نمی خواهد بازیگری در کنار سایر بازیگران باشد. امریکا می خواهد در این منطقه موقعیت مسلط داشته باشد و بر همین مبنا است که با چین مشکل پیدا می کند و از آن طرف هم چین نگران می شوند.
استنباط چینی ها این است که امریکایی ها همواره در آسیا حضور داشته اند و این بحث، بحث تازه ای نیست. اما این توجه ویژه بر آسیا برای تداوم تسلط بر این منطقه است که نظم آن در حال تغییر است. این بحث کلانی است که می توان درباره این سوال به آن اشاره کرد. من فکر می کنم امریکایی ها در آینده توجه بیشتر و بیشتری را به آسیا خواهند داشت و احتمالا رابطه آن ها با چین دچار تنش بیشتری خواهد شد.
مرگ رهبر کره شمالی و نزدیکی پیونگ یانگ و پکن، ممکن است منجر به تغییر استراتژی چین در منطقه شود؟
نه؛ باید در تغییر دقت داشته باشیم. کره شمالی از متحدین قدیمی چین است. کره شمالی از متحدین قدیمی چین است. در واقع چین با دو کشور روابط ائتلافی دارد؛ یکی کره شمالی و دیگری پاکستان. بنابراین سیاست چین در قبال کره شمالی حداقل در یک دهه اخیر از یک ثبات نسبی برخوردار بوده و مهم ترین هدف این سیاست هم حفط ثبات در کره شمالی بوده است. به این دلیل که چین می خواهد کره شمالی را به عنوان موتلف و حوزه نفوذ خود حفظ کند.
بعد از مرگ کیم جونگ ایل هم چین در اولین بیانیه ای که وزارت خارجه این کشور صادر کرد، بر تداوم ثبات در این کشور تاکید کرد. در حالی که کشورهایی مثل امریکا و کره جنوبی بیشتر بر فروپاسی کره شمالی و نظام سیاسی این کشور تاکی می کردند. بنابراین سیاست چین در کره شمالی هم چنان بر محور حفظ ثبات و تداوم نظام سیاسی موجود حرکت می کند.
به نظر می رسید که امریکا تا به حال نتوانسته از اهرم چین برای تحت فشار قرار دادن کره شمالی استفاده کند. آیا ممکن است بعد از مرگ کیم جونگ ایل، ترس چینی ها از ناآرامی در پیونگ یانگ عاملی برای تعامل چین و امریکا باشد؟
هنوز نشانه ای از ناآرامی در کره شمالی به آن شکل که در کشورهای عربی رخ داد مشاهده نشده است. تا زمانی که نشانه ای وجود نداشته باشد بعید به نظر می رسید سیاست چینی ها تغییر کند. حتی زمانی که نشانه ای بروز کند احتمالا چین تلاش خواهد کرد که ثبات را به این کشور بازگرداند تا این که با امریکایی ها برای بر هم زدن نظم سیاسی در کره شمالی همراهی کند.
امریکا همواره پیشرفت های نظامی چین را تهدیدی علیه خود تلقی می کرده است. آیا پیشرفت های نظامی چین ممکن است امریکا را به تغییر چینش نیروهای نظامی امریکا در ژاپن و کره جنوبی وادار کند؟
بحث ها و نگرانی هایی که امروزه راجع به چین و امریکا وجود دارد در تاریخ روابط بین الملل موارد مشابه زیادی داشته است. همیشه بین قدرت های در حال ظهور و قدرت هایی که حافظ نظم موجود بوده اند درگیری پیش می آمده است. دلیل درگیری هم این است که قدرت های در حال ظهور به موازات این که قدرت این قدرت ها رشد می کند، حوزه منافع و اثرگذاری خود را بازتعریف می کنند. در این روند بازتعریف، حوزه منافع جدید با یک سری از حوزه های نفوذ قدرت های قدیمی تلاقی و تعارض پیدا می کند و همین منشا نگرانی و درگیری می شود.
در وضعیت فعلی نگرانی امریکا از توان نظامی چین این است که چینی ها به تدریج هم در حوزه نیروی دریایی پیشرفت می کنند و هم در حوزه نیروی هوایی و زمینی و هم در حوزه جنگ سایبری. در حوزه نیروی دریایی چین از کشوری که توان محدودی داشته است تبدیل به قدرتی می شود که قادر به کنش نظامی در آب های آزاد است. این پیشرفت ها می تواند تسلط امریکا در منطقه شرق آسیا را با چالش مواجه کند. بنابراین تغییر در استراتژی امریکا در شرق آسیا شروع شده و استراتژی جدیدی هم که اعلام شده که تمرکز نیروی نظامی امریکا، در آسیا خواهد بود و این در واکنش به افزایش توان نظامی چین صورت می گیرد.
در جمع بندی نکته ای لازم می دانید اضافه کنید؟
نکته ای که در این تغییر بسیار اهمیت دارد و در کشور چندان به آن پرداخته نشده است این است که امریکایی ها در حال کاهش حضور خود در خاورمیانه هستند و بر آسیای شرقی تمرکز پیدا می کنند. کمتر شدن حضور امریکا در خاورمیانه می تواند گشایش استراتژیکی برای ایران ایجاد کند. یعنی هر چه تمرکز قدرت های بزرگ در حوزه پیرامونی ایران کمتر شود، آزادی عمل سیاست خارجی کشور افزایش پیدا می کند. بنابراین به نظر می رسد این نکته از منظر منافع ایران مهم است و باید در سیاست خارجی به این نکته توجه شود که ما نباید زمینه ساز بازگشت دوباره امریکایی ها به خاورمیانه باشیم و تلاش کنیم که امریکایی ها و دیگران هر چه بیشتر از محیط امنیتی ایران فاصله گیرند. به نظر می رسد این مسئله به نفع منافع ملی ایران باشد.
تهیه کننده: تحریریه سایت دیپلماسی ایرانی
نظر شما :