بحران سوریه؛ نگاه از درون و برون
حزب بعث موضوعیت خود را از دست داده است
محمدرضا دبیری، تحلیلگر سیاست خارجی در دوازدهمین نشست دیپلماسی ایرانی با موضوع «بحران سوریه؛ نگاه از درون و برون» در سخنانی ضمن اشاره به تحولات سوریه معتقد است حزب بعث زاییده فضای پس از جنگ جهانی دوم است و اکنون موضوعیت خود را از دست داده است.
دیپلماسی ایرانی : "نکته ای دیگر که بنظر میرسد در صحبتهای سخنرانان قبلی میزگرد مغفول مانده است، یک جنبه از مشکلات ساختاری نظام سیاسی این کشور است.
بحران کنونی سوریه را باید در یک چشم انداز تاریخی حدود 50 سال گذشته بررسی کرد و دید که حزب بعث، به عنوان حزب حاکم در سوریه چرا به وجود آمد و زاییده چه شرایط تاریخی است؟ریشه های بحران کنونی سوریه که هشت ماه است این کشور را فرا گرفته است فقط در وقایع این دوره خلاصه نمیشود.سخنرانان قبلی بدرستی به بسیاری از عوامل وبازیگران در صحنه سیاسی سوریه اشاره کردند.ولی مسئله اصلی بنظرم این است که حزب بعث که حکومت در سوریه را در طی نیم قرن اخیر در این کشور در دست داشته است از نظر ایدئولوژی و جهان بینی موضوعیت خود را از دست داده است.
شکل گیری حزب بعث و حکومت در سوریه زاییده دوران جنگ سرد و جهان دوقطبی بعد از جنگ دوم جهانی بود. این حزب با شعار ها وبر اساس ترکیبی از ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم و وحدت عربی بقدرت رسید.بنظر من بررسی ومرورتاریخی در این زمینه اجتناب ناپذیر ومفید است.سوریه در بین دوجنگ جهانی اول و دوم بر اساس سیستم "ماندا" تحت الحمایه جمهوری فرانسه، ودر زمان جنگ دوم توسط دولت "ویشی"فرانسه اداره میشد.پس ازاستقلال سوریه،جناح هائی در سوریه بیشتر پایگاه اجتماعی یافتند ویا وجاهت ملی پیدا کردند که یا موتور محرکه آنان مخالفت و نفرت از استعمار گران بود ،یااینکه تمایل به مارکسیسم لنینیسم در جهان دو قطبی داشتند.
کودتای سرهنگ ادیب شیشکلی برای مهار کمونیستها نتوانست مدت زیادی موفق شود و مانع از این گردد که خالد بگداش کمونیست به کرسی پارلمان نو پای سوریه نرسد.شعارهای جذاب و فریبنده مارکسیست ها جوانان سوری را بخود جذب کرده بود بنحوی که حتی رئیس ستاد ارتش وقت سوریه"عفیف بذری"هم از حامیان کمونیست ها بود، ونفرت از امپریالیسم استعمار گران فرانسه و انگلستان را که جانشین عثمانی ها شده بودند دامن میزدند.وضعیت بجائی رسید که برای ممانعت از رسیدن مارکسیست ها به مسند ریاست کشور،شکری القوتلی واکرم حورانی تن به وحدت با مصر دوران ناصر دادند تا او رئیس جمهور هر دو کشور باشد.
قبضه کردن قدرت توسط حزب بعث در سوریه وحتی عراق ناشی از این ضرورت بود که دیگر با ساختارهای حکومتی سنتی نمیشد با رقیب و حریف قدرجدید مقابله کرد.لذا باید با ایدئولوژی وتشکیلات و شعارهای تند وتبلیغات، وکنترل تمام فعالیت های سیاسی واجتماعی وسوسیالیسم عربی، با ابزار خودشان وهمانند خود کمونیست ها با این پدیده رو به گسترش مبارزه کرد.
بطور خلاصه اگر بخواهیم ببینیم که چرا حزب بعث به وجود آمد، باید توجه کنیم که بعث به دو دلیل به قدرت رسید. یکی این که می خواستند واکنش رهائی از دوران استعماردر مقابل استعمار گران دوران "ماندا" کنترل شده باشد و درعکس العمل ها عملا شدیدبرخورد نشود. و دیگر این که مارکسیسم لنینیسم را در این منطقه مهار وکنترل کنند،وچه از نظر تشکیلات و روشها و چه از نظر جذابیت شعارهای ایدئولوژیک همانند خودشان با مارکسیست ها مقابله کنند.
اکنون هیچ کدام از عوامل به وجود آورنده چنان شرایطی موجود نیست. نه ناسیونالیسم عرب و وحدت عربی-بدان گونه که ناسیونالیستهای عرب وناصر میگفتند- دیگرموضوعیت وجایگاهی دارد و نه کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم فضای جهان دوقطبی وجنگ سرد و توسعه طلبی شوروی مطرح است. وبعبارتی حزب بعث بدانگونه که بوده دیگر موضوعیت خود را ازدست داده، و سالبه به انتفاء موضوع و هدف است.
در واقع شاید بتوان گفت بسیاری از تحولات درساختار حکومت هایی که حمایت از آنها به واسطه بهار عرب دچار دگرگونی شده اند و یا در حال تغییر هستند -علاوه بر مسائل اجتماعی داخلی هریک - وبهانه هائی که ممکن است متفاوت باشند- پاسخی به شرایط پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی بوده اند که الان دیگر ان ضرورتها موجود نیست.
اما آنچه به عنوان سوال اساسی مطرح است، این نیست که بشار اسد وحزب بعث (بهمین صورت که هست) بر مخالفین خود غلبه خواهند کرد یا نه؟ بلکه بحث برسر این است که در غیاب این سیستم، کیک قدرت را چگونه باید تقسیم کرد.وحکومت آینده سوریه باید درچه سمت و سوئی جهت گیری داشته باشد.اکنون فقط زمان مطرح است".
بحران کنونی سوریه را باید در یک چشم انداز تاریخی حدود 50 سال گذشته بررسی کرد و دید که حزب بعث، به عنوان حزب حاکم در سوریه چرا به وجود آمد و زاییده چه شرایط تاریخی است؟ریشه های بحران کنونی سوریه که هشت ماه است این کشور را فرا گرفته است فقط در وقایع این دوره خلاصه نمیشود.سخنرانان قبلی بدرستی به بسیاری از عوامل وبازیگران در صحنه سیاسی سوریه اشاره کردند.ولی مسئله اصلی بنظرم این است که حزب بعث که حکومت در سوریه را در طی نیم قرن اخیر در این کشور در دست داشته است از نظر ایدئولوژی و جهان بینی موضوعیت خود را از دست داده است.
شکل گیری حزب بعث و حکومت در سوریه زاییده دوران جنگ سرد و جهان دوقطبی بعد از جنگ دوم جهانی بود. این حزب با شعار ها وبر اساس ترکیبی از ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم و وحدت عربی بقدرت رسید.بنظر من بررسی ومرورتاریخی در این زمینه اجتناب ناپذیر ومفید است.سوریه در بین دوجنگ جهانی اول و دوم بر اساس سیستم "ماندا" تحت الحمایه جمهوری فرانسه، ودر زمان جنگ دوم توسط دولت "ویشی"فرانسه اداره میشد.پس ازاستقلال سوریه،جناح هائی در سوریه بیشتر پایگاه اجتماعی یافتند ویا وجاهت ملی پیدا کردند که یا موتور محرکه آنان مخالفت و نفرت از استعمار گران بود ،یااینکه تمایل به مارکسیسم لنینیسم در جهان دو قطبی داشتند.
کودتای سرهنگ ادیب شیشکلی برای مهار کمونیستها نتوانست مدت زیادی موفق شود و مانع از این گردد که خالد بگداش کمونیست به کرسی پارلمان نو پای سوریه نرسد.شعارهای جذاب و فریبنده مارکسیست ها جوانان سوری را بخود جذب کرده بود بنحوی که حتی رئیس ستاد ارتش وقت سوریه"عفیف بذری"هم از حامیان کمونیست ها بود، ونفرت از امپریالیسم استعمار گران فرانسه و انگلستان را که جانشین عثمانی ها شده بودند دامن میزدند.وضعیت بجائی رسید که برای ممانعت از رسیدن مارکسیست ها به مسند ریاست کشور،شکری القوتلی واکرم حورانی تن به وحدت با مصر دوران ناصر دادند تا او رئیس جمهور هر دو کشور باشد.
قبضه کردن قدرت توسط حزب بعث در سوریه وحتی عراق ناشی از این ضرورت بود که دیگر با ساختارهای حکومتی سنتی نمیشد با رقیب و حریف قدرجدید مقابله کرد.لذا باید با ایدئولوژی وتشکیلات و شعارهای تند وتبلیغات، وکنترل تمام فعالیت های سیاسی واجتماعی وسوسیالیسم عربی، با ابزار خودشان وهمانند خود کمونیست ها با این پدیده رو به گسترش مبارزه کرد.
بطور خلاصه اگر بخواهیم ببینیم که چرا حزب بعث به وجود آمد، باید توجه کنیم که بعث به دو دلیل به قدرت رسید. یکی این که می خواستند واکنش رهائی از دوران استعماردر مقابل استعمار گران دوران "ماندا" کنترل شده باشد و درعکس العمل ها عملا شدیدبرخورد نشود. و دیگر این که مارکسیسم لنینیسم را در این منطقه مهار وکنترل کنند،وچه از نظر تشکیلات و روشها و چه از نظر جذابیت شعارهای ایدئولوژیک همانند خودشان با مارکسیست ها مقابله کنند.
اکنون هیچ کدام از عوامل به وجود آورنده چنان شرایطی موجود نیست. نه ناسیونالیسم عرب و وحدت عربی-بدان گونه که ناسیونالیستهای عرب وناصر میگفتند- دیگرموضوعیت وجایگاهی دارد و نه کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم فضای جهان دوقطبی وجنگ سرد و توسعه طلبی شوروی مطرح است. وبعبارتی حزب بعث بدانگونه که بوده دیگر موضوعیت خود را ازدست داده، و سالبه به انتفاء موضوع و هدف است.
در واقع شاید بتوان گفت بسیاری از تحولات درساختار حکومت هایی که حمایت از آنها به واسطه بهار عرب دچار دگرگونی شده اند و یا در حال تغییر هستند -علاوه بر مسائل اجتماعی داخلی هریک - وبهانه هائی که ممکن است متفاوت باشند- پاسخی به شرایط پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی بوده اند که الان دیگر ان ضرورتها موجود نیست.
اما آنچه به عنوان سوال اساسی مطرح است، این نیست که بشار اسد وحزب بعث (بهمین صورت که هست) بر مخالفین خود غلبه خواهند کرد یا نه؟ بلکه بحث برسر این است که در غیاب این سیستم، کیک قدرت را چگونه باید تقسیم کرد.وحکومت آینده سوریه باید درچه سمت و سوئی جهت گیری داشته باشد.اکنون فقط زمان مطرح است".
نظر شما :