وضعيت بغرنج براى نومحافظه کاران

۱۶ خرداد ۱۳۸۶ | ۲۰:۲۱ کد : ۱۸۶ اخبار اصلی
نقظه اوج نو محافظه کاران به طور سازمان یافته از سال 1997 و تاسیس " پروژه قرن نو آمریکایی" آغاز می شود. این سازمان با هدف ایجاد اتحاد بین گروههای مختلف محافظه کار آمریکایی و بازیافت دوره رونالد ریگان توسط "ویلییام بیل کریستول" و " رابرت کسگان" تاسیس شد.

جنبش نو محافظه کاری در جهان از اواسط دهه 30 میلادی در سیتی کالج نیویورک در گرد همایی های روشنفکران چپ ضد استالین آغاز شد. نبرد فکری نو محافظه کاران با کمونیسم و سوسیالیسم موجود، تا به امروز تاثیر بسزایی بر عقاید و اصول آنان داشته است. از لحاظ تاریخی این گروه به شدت با کمونیزم مخالف است و طرفدار رفاه اجتماعی و برابری اجتماعی برای سیاه پوستان و دیگر اقلیتهایی است که در آمریکا زندگی می کنند. 

 

در آمریکا نقظه اوج  نو محافظه کاران به طور سازمان یافته از سال 1997 و تاسیس " پروژه قرن نو آمریکایی" آغاز می شود. این سازمان با هدف ایجاد اتحاد بین گروههای مختلف محافظه کار آمریکایی و بازیافت دوره رونالد ریگان توسط "ویلییام  بیل کریستول" و " رابرت کسگان" تاسیس شد.

 

 

در بیانیه ای که در سال 1997 در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون منتشر شده است آمده است که گويی ما عناصر اساسی موفقيت دولت ريگان را از ياد برده ايم: ارتشی که برای رويارويی با چالشهای زمان حال و آينده قدرتمند و آماده ايستاده است، سياست خارجی که اصول آمريکايی را دليرانه و هدفمندانه در خارج از آمريکا تبليغ می کند؛ و يک رهبری ملی که بار مسئوليتهای جهانی ايالات متحده را بر دوش می کشد.

 

بسیاری از کسانی که در زمان ریاست جمهوری جورج بوش جزو مسوولان کشور شدند از امضا کنندگان این بیانیه بودند کسانی مانند: ديک چنی، دانلد رامسفلد، پل ولفوویتز، اليوت آبرامز و لويس ليبی و متفکرانی نظير فرانسيس فوکوياما، نورمن ودرتز و فرانک گفنی.

 

 

با توجه به اینکه خظر کمونیزم به عنوان یکی از عوامل متحد کننده محافظه کاران دیگر وجود نداشت سازمان پروژه قرن جدید آمریکایی سه شعار جدید را برای اتحاد بین اعضای این گروه انتخاب کرد.آنها معتقدند که آمریکا باید سیاستی را بر اساس یک روش ناب و روشن اخلاقی اتخاذ کند و آن را اشاعه دهد. دوم اینکه برای اجرای چنین سیاستی آمریکا باید حضور خود را در جهان با تکیه بر نیروی نظامی خود تثبیت کند و دست آخر اینکه برای اجرای چنین سیاستی به یک نیروی نظامی قدرتمند نیازمند است.

 

  اعضای این سازمان که همگی عضو حزب جمهوریخواه هستند از کمکهای فکری و استراتژیک متفکرانی همچون " فرانسیس فوکویاما" و " پل ولفوویتز" بهره می بردند. آقای بوش نیز زمانی که هدف جنگ با عراق را تغییر رژیم این کشور می دانست و آزادی در آمریکا را در گرو آزادی در کشورهای دیگر بر شمرده بود قدم در چهارچوب سیاستهای نو محافظه کاران گذاشت.

 

  تک روی در سیاست های بین المللی، عدم امضای قراردادهای مهم بین المللی مثل قرارداد کیوتو و نهایتا بکار بردن عناوینی مثل «محور شرارت» تاثیری دوگانه این محافظه کاران افراطی و بنیادگرایان مذهبی را نشان می دهد

 

 

عملیات تروریستی علیه آمریکا خلا ایدئولوژیک این گروهها را پر کرد و مبارزه با اسلامگرایی افراطی سرلوحه کار آنان قرار گرفت. موفقیت های اولیه در افغانستان و عراق اعتبار جدیدی برای آنان ایجاد کرد. و به نظر می رسید که جهان با تفکرات کتابی این گروه سرسازگاری داشته باشد.

 

اما با ظهور مقاومت در عراق و قانون شکنی و سفاکی در مورد زندانیان سیاسی – نظامی که هر کشور اشغالگری ناگریز به آن خواهد شد موجب از سکه افتادن ایدئولوژی افراطی نومحافظه کاری شد و نیز کاربرد یک سیاست اخلاقی روشن را بعنوان ماموریت جهانی تمدن آمریکایی مورد سوال قرار دارد.

 

مخارج عظیمی که حاصل جنگ تمام نشدنی در دو جبهه است نیز به این امر کمک کرد و در جبهه سیاست داخلی نیز دولت بوش به هیچ وجه دست آوردی نداشت و پس از اینکه مبارزه در مقابل تروریسم بطور مداوم تبلیغ شد  و در دور دوم انتخابات  جرج بوش توفیق یافت. تدریجا ارزش تبلیغاتی این امر نیز کاهش یافت و محبوبیت بوش که تنها دست آورد او «دفاع از آمریکا» بود به پایین ترین نقطه ممکن رسید.

 

از آنجا که همه امیدها به عراق بسته شده بود به ناگزیر مسائلی که در آنجا پیش آمد، تاثیر منفی خود را بر کل ایده نو محافظه کاران به جا گذاشت.   به طوری که فوکویاما که از جنگ عراق دلسرد شده است در کتاب خود تحت عنوان " پیشنهاد چارچوبی جدید برای سیاست آمریکا" می نویسد : در حال حاضر عقاید و اصول نو محافظه کاران معادل سیاست خارجی دولت بوش فرض می شود و هر تلاشی برای جدا کردن این برچسب بیهوده است و باید راه دیگری دنبال نمود.

 

 دیوید راتکوف، یکی از منتقدان جنبش نو محافظه کاران که سابقا در دولت کلینتون مقامی داشت بر این اعتقاد است که نومحافظه کاری دیگر از میدان خارج شده است. او می گوید: نمونه برجسته کار آنها حمله به عراق بود و شکست آنها و نتیجه نگرفتن آنها کاملا مشهود است و این خلاف آنچه می خواستند است. وی معتقد است که جرج بوش آخرین نو محافظه کاری است که هنوز سرپا است. شاید دیک چنی نیز همین طور.

 

 شکی نیست که با وجود ادامه نا آرامیها در عراق و شکست پروژه " قرن نو آمریکایی" محبوبیت این جنبش کاهش یافته است و اعضای این جنبش در پی تغییر روند خود هستند به طوریکه کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت بوش اعلام کرده که دولت آمریکا قصد حمله نظامی به ایران را ندارد و دیک چنی، معاون رئیس جمهور از این سیاست حمایت می کند. این در حالی است که دیک چینی که از نو محافظه کاران به شمار می رود پیش از این تنها گزینه حل مسئله هسته ای ایران را حمله نظامی می دانست.   

 

دیگر نو محافظه کاران دولت بوش نیز در وضعیت بدی قرار دارند. محو شدن روياها به اختلافات در ميان خود نومحافظه کاران نيز دامن زده است. بخصوص دو چهره شاخص نومحافظه کار يعنی ريچارد پرل و کنت ادلمن در مجله "ونيتی فير" به تيم بوش حمله کردند. هردوی آنها جزو مشاوران پنتاگون بودند و هردو به نفع جنگ در عراق استدلال کرده بودند. اما پرل گفت که اگر می دانست عاقبت کار چه می شود، با شروع جنگ در عراق مخالفت می کرد. کنت ادلمن هم تيم بوش را ناکارامد ترين تيم در نوع خود از زمان جنگ دوم تا کنون توصيف کرد. او گفت: دانلد رامسفلد مرا گول زد.

 

از دیگر نو محافظه کاران دولت بوش که امروز در وضعیت خوبی قرار ندارد می توان به پل ولفوویتز اشاره کرد. وی که  از سال ۱۹۸۹ تا سال ۱۹۹۳ به عنوان دستیار دیک چنی، وزیر دفاع در راس یک گروه ۷۰۰ نفره سیاست دفاعی خدمت کرد که وظیفه آن بررسی موضوعات مرتبط با استراتژی‌ها، طرح‌ها و سیاست‌ها بود و در خلال این مدت پل ولفوویتز و همکارانش مسوولیت‌های بسیاری برای تغییر شکل استراتژی و وضع نیروها در پایان جنگ سرد داشتند.

 

جرج بوش، رییس جمهوری آمریکا در فوریه سال ۲۰۰۱ تمایل خود را برای نامزد کردن پل ولفوویتز به عنوان معاون وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد و او در ۲۸ فوریه با اکثریت قاطع آرا از سوی سنا برای این سمت مورد تایید قرار گرفت و در دوم مارس سال ۲۰۰۱ به عنوان بیست‌وهشتمین معاون وزیر دفاع سوگند یاد کرد.

 

پل ولفوویتز از تئوریسین های جنگ افروز آمریکا است و زمانی که در سال 2005 میلادی به عنوان رئیس بانک جهانی از سوی واشنگتن معرفی شد سیاستمداران آن را اوج زیاده خواهی آمریکا و عملی تحریک آمیز خواندند. وی به تازگی در پی رسوایی اخلاقی و نقض قوانین بانک جهانی پس از چند هفته جنجال مجبور به استعفا شد.

 

پل ولفوویتز بطور غیر قانونی حقوق یکی از کارمندان خودرا در بانک جهانی را سالانه شصت هزار دلار افزایش داده بود که مورد انتقاد نمایندگان کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان قرار گرفت. ولفوویتز پیش از انتصاب به سمت ریاست بانک جهانی از طراحان جنگ عراق بود.

 

با توجه به تغییر موضع نو محافظه کاران و شکست سیاستهای خارجی آنها در عراق به نظر می رسد که آنها دیگر پایگاه پیشین خود را از دست داده اند، هر چند سرسختانه سعی دارند که از سابقه خود دفاع کنند بعضی از و محافظه کاران معتقدند که اصل پروژه  آنها خوب بوده ولی این ایده بد اجرا شده است.


نظر شما :