تحریم، تنها ابزار آمریکایی مهار ایران
برخی از نظریه پردازان به بررسی تحریمها از منظر روانشناسی میپردازند. آنها معتقدند که کشور تحریم کننده بر اساس مفهوم سادیسم که در روانشناسی وجود دارد به اعمال تحریم میپردازد. به عبارت دیگر چون هدف از اعمال تحریم، تنبیه طرف مقابل است، بنابراین ممکن است کشوری که به تحریم دیگر کشورها میپردازد صرفا به "تنبیه برای تنبیه" دست میزند. یعنی به دنبال موضوع خاصی نیست. دیده میشود که در بسیار مواقع در مورد تحریم ایران از سوی آمریکا بحث میشود، آمریکاییها میگویند چون ما راه دیگری نداریم دست به تحریم میزنیم. عده ای دیگر از مقامات آمریکایی میگویند ایران به اعتبار ما ضربه زده است، جمهوری اسلامی چندین مرتبه آمریکا را در سطح بین المللی بی اعتبار کرده است و ما خواهان این هستیم که عکس العمل نشان دهیم. این عکس العمل بیشتر حالت تنبیه به خود میگیرد.
اما فراتر از بعد روانشناسی تحریمها، کشورها از اعمال تحریمها در بعد سیاسی معمولا دو هدف میتوانند داشته باشد. یا به دنبال تغییر رفتار طرف مقابل یا کشور هدف تحریم هستند و یا این که بحث هویتی با آن کشور و حکومت دارند و به دنبال این هستد که حکومت آن کشور باید عوض شود و تغییرات اساسی در نظام سیاسی آن باید صورت گیرد. بنابراین گفته میشود که تحریم یا تغییر رفتار و یا تغییر رژیم را دنبال میکند.
در طی پنج دهه گذشته کشوری که بیش از دیگران از ابزار تحریم در مقابل کشورهای دیگر استفاده کرده، آمریکا بوده است. آمریکا با توجیهاتی نظیر جلوگیری کشورها از حمایت از تروریسم، تکثیر سلاحهای کشتار جمعی و نقض حقوق بشر و.. به اعمال تحریم علیه کشورهای دیگر دست زده است. کشورهایی نظیر ایران، عراق، کوبا، لیبی، پاکستان، اوکراین، کره شمالی و ... برخی از کشورهایی هستند که با تحریمهای آمریکا مواجه شده اند. درواقع با نگاهی به تاریخ آمریکا میتواند تاریخ طولانی استفاده این کشور از تحریمهای اقتصادی برای اهداف سیاسی را تشخیص داد. وودور ویلسون، بنیانگذار جامعه ملل، قهرمان تحریمها بود. بر اساس اعتقادات لیبرال منشانه او تحریم ه به عنوان راه حلی صلح آمیز برای منازعات در نظر گرفته میشد. جیمیکارتر، رئیس جمهور پیشین آمریکا در دوره خود در 1976 تا 1980 به طور بی وقفه ای به اعمال تحریمهای اقتصادی علیه کشورهایی که آنها را ناقض حقوق بشر میدانست، اقدام کرد. او ده کشور از جمله شوروی را مورد تحریم قرار داد.
ایران یکی از هدفهای تحریم ایالات متحده بوده است که در سالهای گذشته آمریکا تلاش جدی برای تحریم این کشور انجام داده است. برای شناخت انگیزههای تحریم ایران از سوی آمریکا باید اشاره کرد که گروهی از مقامات آمریکایی به طور کلی ایران را دشمن فرض گرفته اند. یعنی آنها جمهوری اسلامی را به لحاظ هویتی در مقابل منافع ایالات متحده میدانند. برای مقابله با یک "دشمن" چند استراتژی بیشتر وجود ندارند. یا باید با دشمن مذاکره کنند، کاری که در زمان جنگ سرد با شوروی انجام میدادند که چون روابط دیپلماتیک با آمریکا نداریم امکان آن وجود ندارد. استراتژی دیگر جنگ است. یعنی به لحاظ نظامیبه مقابله با آن کشور میپردازند. یا این که سیاست مهار اتخاذ میکنند یعنی به کنترل کشور مقابل دست میزنند. به نظر میرسد سیاست آمریکا در مقابل ایران طی سه دهه مبتنی بر مهار بوده است. در یک مقطع در جنگ ایران و عراق دست به اقدام نظامیعلیه ما و به سود عراق زدند. به جز آن اقدام محدود، هیچ اقدام نظامیاز طرف آمریک علیه ایران نبوده است. آمریکا در مقابل ایران یک بار هم در داستان مک فارلین تلاش کرد از استراتژی گفتگو و دیپلماسی استفاده کند. به جز بحث مک فارلین، بحث جدی برای گفتگو بین ایران و آمریکا وجود نداشته است. بنابراین تنها استراتژی و روش باقی مانده روش مهار ایران یا روش میانه است. بنابراین تحریمهای آمریکا تا این مقطع به عنوان ابزار "سیاست مهار" آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است.
اما وقتی به سیاست آمریکا در قبال ایران در چند دهه اخیر و استفاده از تحریمها علیه این کشور دقت کنیم در مییابیم که ایالات متحده تا این نقطه نتوانسته است اساسا تصمیم بگیرد که در مقابل ایران باید به دنبال تغییر رفتار باشد و یا هدف تغییر رژیم را دنبال کند. در حال حاضر نیز به نظر میرسد به راحتی نمیتوانند در این مورد تصمیم بگیرند. چرا که ایران کشور بزرگی است. چون به این تصمیم نمیتوانند برسند سیاست مهار عملی ترین سیاستی است که آمریکاییها اتخاذ میکنند.
دلیلی این که آمریکا نمیتوانند در مورد ایران به تصمیم برسند این است که اختلافات داخلی آمریکا راجع به ایران فراتر از بحثهای ایدئولوژیک است. یعنی نمیتوان گفت که دموکراتها یک نگاه به ایران دارند و جمهوری خواهان نگاه دیگری را دنبال میکنند. چون بحث خصومت و دشمنی در مورد ایران مطرح است اختلافات داخلی آمریکا در این مورد به اختلاف دید در مورد تهدید ایران باز میگردد. یعنی در این مورد اختلاف دارند که به چه میزان ایران علیه امنیت آنها و یا امنیت بین الملل تهدید محسوب میشود. دلیل این که نتوانسته اند به این جمع بندی برسند که با ایران چه باید بکنند، این است در مورد میزان تهدید ایران اختلاف نظر دارند. چون اختلاف دارند که این تهدید به چه میزان است به یک سیاست و استراتژی مشخصی در مورد ایران دست نیافته اند.
به علاوه هیچ گاه نباید آمریکا را در مقابل ایران یک مجموعه یکپارچه دید. نکته مهمیکه در بررسی سیاست ایالات متحده وجود دارد این است که از بعد از جنگ سرد، درآمریکا کنگره نقش زیادی در سیاست خارجی پیدا کرده است. این به این دلیل است که در دوران جنگ سرد، آنها یک دشمن واحدی را به نام کمونیسم داشتند و همه پشت سر دولت قرار داشتند. لذا هیئت دولت در سیاست خارجی پرقدرت بود و کنگره دخالت کمیدر این مورد میکرد. اما پس از پایان جنگ سرد که دشمن اصلی از بین رفته بود چندان به دولت قوی نیاز نداشتند لذا کنگره در سیاست خارجی نقش مهمیپیدا کرد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در مقطعی دولت مجددا قدرت گرفت ولی پس از گذشت آن مقطع دوباره نقش کنگره پررنگ شد. بنابراین چون کنگره دخالت بیشتری در سیاست خارجی داشته است میبینیم که پرچمدار فشار و اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران، کنگره آمریکا است. یعنی معمولا دولت دنباله رو سیاستهایی است که کنگره علیه جمهوری اسلامی ایران دنبال میکند. در همین زمان هم دیده میشود که کنگره اقدامات خصمانه علیه ایران را به پیش میبرد.
این پررنگ شدن نقش کنگره از یک طرف موجب میشود که نتوانند به سیاست واحد در مقابل ایران برسند. از سوی دیگر بسته به این که ترکیب کنگره به چه صورت باشد، در دست دموکراتها باشد یا جمهوری خواهان، به همان نسبت دولت را فشار قرار میدهند. مجلس نمایندگان معمولا سیاست تندی علیه ایران اتخاذ میکند ولی در سنا به این شکل نیست. بنابراین اگر کلیت کنگره، در دست جمهوری خواهان باشد، تلاششان این است که دولت را به سمت فشار بیشتری به سمت ایران بکشانند. معمولا دولت در آمریکا همیشه نرم تر از کنگره برخورد میکند چون کنگره به طور مستقیم با دولتهای دیگر روبرو نیست. بلکه این دولت آمریکا است که با دولتهای دیگر تماس مستقیم دارد. یعنی دولت است که باید در سازمان ملل رای بخرد و به کشورهایی مثل چین و روسیه فشار بیاورد و چانه زنی کند. کنگره دستی در عمل ندارد و فقط به دولت فشار میآورد و دولت باید تبعیت کند و دنباله رو کنگره است.
بنابرآنچه گفته شد در مجموع به نظر میرسد تا آینده قابل پیش بینی تحریم مهم ترین و تنها ابزار آمریکا با جمهوری اسلامی در قالب سیاست مهار ایران باشد.
نظر شما :