واشنگتن، ریاض و تل آویو به دنبال چه هستند؟
طرحی مشترک برای اعمال فشار بر ایران
ادعای آمریکا در خصوص تلاش ایران برای ترور سفیر عربستان در روزهایی منتشر شد که محمود عباس به دنبال جلب حمایت بین المللی برای به رسمیت شناختن فلسطین است و تبادل اسرا میان حماس و رژیم اسرائیل هم پس از 5 سال وقفه با موفقیت انجام گرفت. آیا واشنگتن به دنبال پررنگ جلوه دادن تهدید ایران به منظور تنویر افکار عمومی از ماجرای اسرائیل است؟
ما باید تمام این حوادث را زنجیروار و در ارتباط با هم ببینیم. هیچ کدام از این حوادث بی ربط به هم نیستند. همزمانی کوتاه آمدن اسرایل و تبادل اسرا با حماس با ادعای امریکاییها علیه ایران و کمپین جدی که اروپاییها و امریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران آغاز کرده اند این سوال را در ذهن متبادر میکند که واقعا چه طرحی برای این بازی در نظر گرفته شده است. بخشی از این بازی تغییر استراتژی برای کاهش فشار بر تل آویو و افزایش آن بر تهران است. واشنگتن درصدد بهبود وجهه اسرائیل در سطح منطقه ای و بین المللی و بزرگ جلوه دادن تهدید ایران پس از کشته شدن اسامه بن لادن و چند شربه جدی به ماهیت القاعده است. این احتمال وجود دارد که هدف امریکا از مرتبط کردن ایران با فعالیتهای تروریستی، در ارتباط نشان دادن سپاه پاسداران جمهوری اسلامیایران با القاعده و ایجاد فضای بازی بیشتر برای اسرائیل در راستای بازی کردن با کارت نظامیگری علیه تهران باشد. این احتمال را نمیتوانیم نادیده بگیریم هرچند که به باور من احتمال توسل تل آویو به نظامیگری علیه تهران به چند دلیل بسیار بعید است.
چه دلایلی؟
مجموعه ای از چالشهای سیاسی، جغرافیایی، لوجستیکی در برابر به تحقق پیوستن این سناریو قد علم کرده است. مقامهای نظامیاسرائیل تاکنون بارها اذعان کرده اند که در بهترین سناریو حمله نظامیبه تاسیسات هسته ای ایران میتواند تنها درمانی موقت باشد و ایران پس از این حمله در بازه زمانی دو تا سه ساله میتواند خسارتهای وارد را به بهترین شکل جبران کند. این نتیجه برای اسرائیلی که ایران را بالقوه ترین تهدید علیه خود میداند چندان قابل پذیرش نیست. علاوه بر این اسرائیل برای حمله نظامیبه ایران باید از حریم هوایی یکی از همسایگان این کشور استفاده کند که بسیار بعید به نظر میرسد کشورهایی مانند ترکیه و عراق این مجوز را برای تل آویو صادر کنند.
این امتناع در خصوص عربستان سعودی هم در این فضا مصداق دارد؟
به نظر من حتی در این شرایط ملتهب هم عربستان چنین مجوزی را صادر نخواهد کرد. علاوه بر این توجه داشته باشید که مقامهای ایرانی هم بارها تاکید کرده اند که هرگونه حمله از سوی اسرائیل را به حمله از سوی ایالات متحده تعبیر خواهند کرد. ایران میتواند متحدان نفتی امریکا در منطقه خلیج فارس را هدف قرار دهد و مسیر انتقال نفت از این منطقه را با سدهایی روبه رو کند. خاورمیانه در حال حاضر روزهای ملتهبی را تجربه میکند و آغاز جنگ با ایران میتواند کل منطقه را به دردسر بیندازد. این مساله از بعد اقتصادی هم تبعات فراوانی را برای ایالات متحده به دنبال خواهد داشت . عوامل بسیار پرهزینه ای وجود دارد که هرکدام میتواند چالشی جدی برای امریکا و اسرائیل در صورت استفاده از کارت نظامیباشد.
بر اساس ادعای امریکاییها، ایران علاوه بر تلاش برای هدف قرار دادن سفیر سعودی به دنبال منفجر کردن سفارت اسرائیل در واشنگتن هم بوده است. با این وجود سکوت این روزهای تل آویو را چگونه تعبیر میکنید؟
این نکته بسیار جالبی است چرا که اگر این ادعا پایه و اساس درستی داشت اسرائیلیها باید عکس العمل بسیار جدی از خود نشان میدادند. این سکوت نشان میدهد که در تل آویو هم همگان ساختگی بودن این جریان را باور کرده اند و میدانند که این ادعا بخشی از جنگ روانی علیه تهران است . اسرائیلیها همان گونه که گفتم احتمالا در طرح این ادعا دست داشته اند و به همین دلیل بیش از این خود را درگیر ماجرا نمیکنند. ساکنان تل اویو ترجیح میدهند که عقب بایستند و اجاره دهند که دیگران کمپین علیه تهران را پیش ببرند. در این فضا دوباره زنده کردن ماجرای بمب گذاریها در آرژانتین راهی برای به یاد اوردنها اتهامهای پیشین علیه تهران است. این در حالیست که آرژانتین در آن زمان یکی از تامین کنندگان سوخت هسته ای و شریک فعالیتهای هسته ای صلح امیز تهران بود . بنابراین میبینیم که بمب گذاریهای آن زمان در آرژانتین هم به نفع تهران تمام نشد بلکه این تل آویو بود که هم در آن دوره و هم اکنون ادعاهایی را علیه ایران برای متهم کردن این کشور به دخالت در فعالیتهای تروریستی مطرح میکند. شاید سرویسهای اطلاعاتی حداقل دو کشور با هم همکاری کرده اند تا بتوانند مهر همکاری با تروریستها را بر پیشانی ایران بکوبند و هم تشدید تحریمها علیه ایران را رقم بزنند و هم مانع از قدرت گیری بیش از پیش تهران در منطقه شوند.
بنابراین شما به معامله پشت پرده میان عربستان، ایالات متحده و اسراییل برای تحت فشار قرار دادن ایران اعتقاد دارید؟
به نظر من این محتمل ترین سناریو است. هرچند نکات بسیاری از این داستان است که ما از آن بی خبریم اما زمانی که تکههای این روایت را کنار هم میگذاریم و به بررسی میپردازیم، این سناریو محتمل میشود : عملیات جعلی که مهر توقفی بر برون برفت احتمالی پرونده هسته ای از بحران میزند. ایران بر میزان همکاریهای خود با آژانس بین المللی انرژی هسته ای افزوده است و رئیس این آژانس هم اخیرا ایران را به واسطه این همکاری مورد تحسین قرار داده است. بنابراین میبینیم که با یک ادعا ایالات متحده و متحدانش چند هدف را دنبال میکنند. البته مشکل اینجاست که این ادعا بی پایه و اساس است و حتی کارشناسان اروپایی و امریکایی هم صحت و سقم این ادعا را زیر سوال برده اند. با این اوصاف به نظر میرسد که تبعات اینچنین ادعای نادرستی در نهایت به خود امریکاییها برگردد. باراک اوباما میتواند متهم نهایی باشد چرا که در قضاوت تعجیل کرد و در تصمیم گیری به اطلاعاتی بسنده کرد که هنوز در حد ادعا و در حال بررسی است. باراک اوباما اخیرا کشته شدن شهروند امریکایی که متهم به فعالیت ترویستی بود را تایید کرد و همین مساله نشان دهنده پوچ گرایی قانونی اوباما بیش از جورج بوش است.
آیا واشنگتن به دنبال تشدید تحریمها و وادار کردن ایران به امتیاز دهی است؟
قطعا. به نظر من هدف نهایی هم اکتساب یک قطعنامه دیگر علیه ایران در شورای امنیت و تشدید تحریمهای یک جانبه از سوی واشنگتن و کشورهای غربی است . همانگونه هم که گفتم اگر انها در مسیر تحریم بانک مرکزی قدم بگذارند تصمیم پرتبعاتی را اتخاذ کرده اند. این مساله میتواند بر اقتصاد ایران تاثیرگذار باشد و بی شک پاسخ محکم تهران را هم به دنبال خواهد داشت.
و تا چه اندازه ایران در برابر این فشارها مقاومت خواهد کرد؟
ایالات متحده رویکرد کاملا یکجانبه ای در قبال ایران دارد که چندان هم کارآمد نیست. ایران در برابر تحریمها مقاومت کرده و حلقه دوستان خود را در منطقه دارد و برای عبور موفقیت آمیز از تحریمها هم برنامه دارد. بنابراین ایالات متحده سطح منازعه خود را تغییر داد تا چیزی را به دست آورد که از دست داده بود. البته این بار هم ابزاری را در اختیار دارد که این کشور را به نتیجه مطلوبش علیه تهران نمیرساند. با توجه به برخی مسائل منطقه ای مانند ثبات در افغانستان و عراق، همسایگان ایران که با این کشور رابطه بسیار خوبی هم دارند به همکاریهای مشترک میان ایران و جامعه جهانی برای برقراری ثبات در منطقه نیازمند هستند. به نظر من امریکا سیاست درستی را در قبال ایران دنبال نمیکند و دلیل آن هم توسل به سیاست بی توجهی به تهران و سپس توجه به این کشور است. در این بازی اعتماد میان طرفین خدشه دار میشود. بنابراین جهت گیری هر کدام از طرفین به دیپلماسی بستگی دارد که اتخاذ میکنند.
آیا اتحادیه اروپا با توجه به سابقه دروغ پردازی امریکا در خصوص عراق باز هم در این بازی این بار با ایران با امریکا همراه میشود؟
اروپا روزهای بسیار سختی را پشت سر میگذارد و دلیل ان هم مشکلات مالی است و بر همین اساس نمیتواند دست به عملی مستقل بزند. این بدان معناست که اروپاییها بیش از گذشته باید از ایالات متحده تبعیت کنند. جملاتی هم از سوی مقامهای اروپایی گفته میشود که نشان دهنده حمایت انها از عملکردهای خارجی امریکا است . در حوزه سیاست خارجی هم متاسفانه اتحادیه اروپا بیشتر به رهبری ایالات متحده وابسته است . ایده اروپا واحد و هماهنگ افسانه است و ما این شکاف را در عکس العمل بریتانیا، المان و فرانسه نسبت به ادعاهای مربوط شده به ایران میبینیم. المانیها به عنوان مثال با شک و تردید بیشتری به این ادعا نگاه کردند. این در حالیست که رهبران فرانسه و انگلیس بیشتر هم مسیر با ادعاهای امریکا قدم زدند. ایالات متحده در قبال اروپا، همکاریهای اقتصادی چندانی با ایران ندارد و این در حالیست که اروپاییها شریک اقتصادی شماره یک ایران هستند. بنابراین اروپاییها باید مراقب باشند که با چشمان بسته از امریکاییها در این مسیر تبعیت نکنند چرا که این حمایت میتواند تبعات بسیاری برای آنها به دنبال داشته باشد و به عنوان مثال امنیت تامین انرژی انها را زیر سوال ببرد. ایران با واسطه ترکیه شریک اروپا در حوزه انرژی است . اروپاییها که به دنبال مستقل کردن خود از روسیه در همین حوزه است .
عکس العمل اعراب را چگونه پیش بینی میکنید. بهارهای عربی و ماجرای بحرین شکافهایی میان ایران و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس به راه انداخت. اکنون یک سوی این بازی هم عربستان ایستاده است؟
اتحادیه عرب مدتهاست که نقش بسیار ضعیفی را بازی میکند و حمایت این اتحادیه از حمله اروپاییها و امریکا به لیبی بازخوردهای منفی هم در میان افکار عمومی داشته ست . میبینیم که مصر هم اندک اندک استقلال عمل خود را باز مییابد و اجماع در کامل در میان کشورهای عربی هم چندان واقعیت ندارد. نیازی نیست که ما چندان نگران برخی اظهار نظرهای اعراب باشیم.
و موضع ترکیه چگونه خواهد بود؟
ترکیه نیمیاروپایی و نیمیآسیایی است . برهی مناقع این کشور هم با یکدیگر همپوشانی ندارند. بر همین اساس است که ما شاهد برخی بالا و پایینها در سیاست خارجی این کشور هستیم و برخی عدم تعادلها را در سیاست خارجی ترکیه میبینیم. ترکیه در قابل بهار عربی هم موضع گیریهای متفاوتی داشت . دولتمردان این کشور در برابر ماجراهای سوریه واکنش نشان میدهند اما در قبال حوادث در بحرین سکوت اختیار کرده اند. در قبال ماجراهای سوریه به ترکها با عربستان سعودی همکاری میکنند و میدانیم که در جریان استقرار رادارهای ناتو در خاک خود هم با وجود مخالفت روسیه و ایران به کار خود ادامه میدهند. من امیدوار بودم که با توجه به موج کارشناسان و تحلیل گرانی نظیر گری سیک که صحت ادعای امریکاییها را زیر سوال برده اند ترکها نیز با اندکی شک و شبهه به این ادعا نگاه کنند. ترکها نیز کارشناسان خاص خود را دارند و مطمئن هستم که انها نیز اعتقاد دارند که سپاه قدس نمیتواند در اینچنین نقشه بچه گانه ای دست داشته باشد. بنابراین گمان میکنم که ترکها باید در موضع گیریهای خود بازنگری کنند و از موضع ایران در این ماجرا حمایت کنند. سیاست امریکا در قبال ایران کاملا نادرست است و ادامه همان راه جورج بوش است که یا با ما باشید یا علیه ما. باید گزینه سومیباشد که کشورهایی مانند ایران که افکار و نگاه مستقل خود را دارند جا داده شوند. ایالات متحده باید با لنزهای پیچیده تری به ماجرای ایران نگاه کند و درک بهتری از مسایل ایران هم داشته باشد. تنش موجود نه به نفع ایران است و نه امریکا.
نظر شما :