بادی که کاشتیم و طوفانی که در راه است
چرا روابط ایران و مغرب پس از انقلاب هیچ گاه گسترش نیافت؟
البته روابط ایران و مغرب پس از انقلاب در یک دوره گسترش یافت. اما در مجموع میتوان گفت که روابط ایران و مغرب در سطح روابط ایران با دیگر کشورهای عربی یا حداقل تعداد زیادی از آنها نبود. علت این مسئله را باید در نگرانی رژیمهای محافظه کار عرب در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامیاز انقلاب اسلامیو ماهیت آن جست و جو کرد.
مسئله بعدی که در عدم گسترش روابط ایران با کشورهایی مانند مغرب، جنگ عراق و ایران و نگرانیهایی که آنها از صدام به عنوان کسی که میتوانست نسبت به خاک آنها هم دست اندازی کند، داشتند بود. مضافا این که تلاشهای جهان عرب به سرکردگی عربستان سعودی یا مصر و دیگرانی که سعی میکردند جنگ عراق و ایران را جنگی عربی ـ فارسی نشان دهند، باعث شد که نظامهای عربی به خصوص کشورهایی که محافظه کار تر بودند و هم از صدام میترسیدند و هم تحت تاثیر پادشاهی عربستان یا مصر بودند، بیشتر در کنار رژیم عراق قرار بگیرند و با ایران فاصله سیاسی خود را حفظ کنند.
مسئله سومیکه در این رابطه باید به آن اشاره کرد، مسئله تاثیرو نفوذ عربستان سعودی به عنوان کشوری با نفوذ در جهان عرب در میان کشورهای عربی به خصوص کشورهای عربی با نظام پادشاهی بود. علی رغم این که عربستان سعودی با ایران همسایه بود و ظاهرا نشان میداد که میخواهد رابطه دوستانه ای با ایران داشته باشد، نوعی رقابت سیاسی با ایران داشت و این رقابت باعث شده بود که پادشاهی سعودی از تمام ابزارهای خود برای منزوی کردن ایران استفاده کند. یکی از روشهای تحمیل انزوا به ایران هم عدم توسعه روابط ایران با کشورهای عربی بود. به نظر میرسد عربستان سعودی در این راستا نقش فعالی را ایفا کرد.
دلیل دیگری که میتوان برای عدم گسترش روابط ایران و مغرب ذکر کرد، بحث بعد فاصله جغرافیایی مغرب با ایران و فقدان اشتراک منافع میان دو کشور است. پیش از انقلاب هم ایران و مغرب روابط اقتصادی چندانی نداشتند و علائق شخصی دو پادشاه بیشتر در روابط تاثیرگذار بود. به نظر من اینها عواملی بود که در پایین بودن سطح مناسبات میان دو کشور موثر بود.
چرا به رغم تلاشهای دولت اصلاحات در تنش زدایی و برقراری ارتباط با بسیاری از کشورهای جهان به خصوص عربی روابط ایران و مغرب در حد مورد انتظار ارتقا نیافت؟
در زمان آقای خاتمی، تمایل دو طرف باعث شد که دفتر حفاظت منافع ایران به سفارت ارتقا یابد. بعدها و در دوران آقای احمدی نژاد بود که مغرب روابط خود را با ایران قطع کرد.
دلیل واقعی قطعی روابط ایران و مغرب در دولتهای نهم و دهم چیست؟
دلیل قطعی برای این مسئله نمیتوان مطرح کرد. همان طور که مطلعید این بهانه برای قطع روابط مطرح شد که ایران برای ترویج مذهب شیعه در مغرب تلاش میکند و با احزاب داخلی مغرب در ارتباط است و از طریق فعالیتهای فرهنگی درصدد است تا تغییراتی در این کشور ایجاد کند.
به اعتقاد من یکی از دلایلی که بهانه به دست رژیم مغرب برای قطع دوباره روابط با ایران داد، سیاستهای دولت نهم و دهم در رابطه با کشورهای عربی بود. این تنها مغرب نبود که در روابط با ایران دچار چالش جدی شد، آنچه در حال حاضر در عربستان در حال وقوع است، بادی است که سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد کاشت و طوفانی است که ما در حال درو کردن آن هستیم. حتی در زمان جنگ تحمیلی نیز که رژیم صدام بیشترین کمکهای مالی را از سوی عربستان سعودی و کویت دریافت کرد، روابط ایران و عربستان به این اندازه متشنج نبود.
باید گاهی تئوری توطئه را کنار گذاشت و با دیده نقد به خود نگریست. به نظر من سیاستهای دولت نهم و دهم بود که باعث شد روابط ما با عربستان سعودی، مغرب و برخی کشورهای دیگر دچار چالش جدی شد و آنها از سیاستهای ما احساس خطر کردند. آنها احساس کردند که ما از سیاستهای اطمینان بخش دولت اصلاحات به دوران صدور انقلاب بازگشته ایم.
چرا مغرب در تنشهای اخیر میان ایران و عربستان این گونه در کنار عربستان ایستاد در حالی که هیچ کشور عربی دیگری بر سر حادثه اتهام به ایران سر ترور سفیر عربستان در امریکا تا کنون موضع گیری نکرده است؟ مغرب تنها کشور عربی تا کنون است که در کنار عربستان علیه ایران موضع گرفته است.
عربستان علی رغم تنشی که با ایران در دولت نهم و دهم داشت، هم چنان امیدوار بود که هنوز ارتباطاتی با ایران را حفظ کرده است. مقام رهبری، در ابتدای آغاز به کار آقای احمدی نژاد، آقای ولایتی را به عربستان فرستاد تا به آنها اطمینان دهد که سیاست ایران در قبال عربستان تغییر نکرده است. ارتباطات آقایهاشمیرفسنجانی با ملک عبدالله نقطه اطمینانی بود. اما زمانی که سعودیها از این ارتباطات قطع امید میکنند و غلبه را در ابعاد دیگر میبینند، دچار تردید میشوند.
در این جا حلقههایی که منافعی با ایران ندارند، مانند مغرب یا تونس قبل از تحولات، به علت این که در ائتلافی جدی با عربستان هستند، بازخورد تنش در روابط ایران و عربستان را نشان میدهند. به این دلیل که عربستان در ابتدا خود وارد میدان منزوی سازی ایران نمیشود، اول پیاده نظامهای خود را برای انزوا و پرونده سازی برای ایران به کار میگیرد تا در صورتی که این اقدامات نتیجه دارد، خود وارد میدان شود.
آیا این گونه موضع گیری مغرب و اصولا سیاستهای جاری منطقه ای انضمام این کشور را به شورای همکاری خلیج فارس تسهیل نمی کند؟
به نظر نمیرسد مغرب با این فاصله جغرافیایی زیاد،خواهن پیوستن و انضمام به شورای همکاری خلیج فارس باشد. اساسا شورای همکاری خلیج فارس، شورایی است که همان طور که از نامش پیداست، کشورهای حاشیه ای خلیج فارس در آن عضویت دارند. البته یمن و عراق استثناهایی در این شورا هستند.
نظر شما :