چهاردهمین یادداشت از سلسله یادداشت‌های سرکیس نعوم

ریاست جمهوری عمرو موسی برای مصر فاجعه است

۲۱ مهر ۱۳۹۰ | ۱۵:۱۲ کد : ۱۷۰۰۸ اخبار اصلی
آیا موسی نماینده نسل جدید است؟ آیا نماینده جوانان انقلابی است؟ یا نماینده نظام قدیمی است که خود جزئی از آن بوده است؟ می‌ترسم مصر نیز مثل سومالی شود.
ریاست جمهوری عمرو موسی برای مصر فاجعه است

دیپلماسی ایرانی: سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلاب‌های عربی افقی تازه پیش‌روی بسیاری از تحلیل‌گران به‌خصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار می‌دهد.

این یادداشت‌ها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیست‌های آن کشور است.

نعوم عمده این یادداشت‌ها را به صورت گفت‌وگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبه‌شدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشت‌ها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبت‌های مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.

دیپلماسی ایرانی در مکاتبه‌ای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشت‌ها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنج‌شنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

نعوم خود در مقدمه‌ای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشت‌ها می‌نویسد: «من ستون‌نویس ثابت النهار هستم. النهار را می‌شناسید، یکی از قدیمی‌ترین روزنامه‌های لبنانی و عربی است. این روزنامه را می‌توان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌های کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش می‌کنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشه‌هایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.

بی‌شک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تک‌تک روزنامه‌نگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفته‌ای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده می‌روم و در این کشور و سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف آن می‌گردم.

به واشنگتن می‌روم و در اداره‌های دولتی آن سرک می‌کشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های امریکایی است می‌روم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل می‌زنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت می‌نشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیست‌ها، متفکران و صاحب‌نظران بحث و تبادل نظر می‌کنم. دیگر رویه‌ام شده، وقتی به لبنان باز می‌گردم نتیجه این گپ و گفت‌ها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر می‌کنم. اهمیت این یادداشت‌ها در این است که تلاش کرده‌ام تمامی مناقشه‌ها و بحث‌‌هایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشته‌ام را به رشته تحریر در آورم.

به‌‌خصوص و به‌طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزه‌ای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانی‌ها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامه‌نگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده می‌شود، دریافت کردم. امید است این یادداشت‌ها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»

بخش‌‌های اول تا سیزدهم این یادداشت‌ها هفته‌های گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها قابل دسترسی هستند و اکنون چهاردهمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان می‌شود:

از پژوهشگر امریکایی که اصالت عربی دارد و سال‌ها است که در این حوزه فعالیت می‌کند و خود در گذشته یکی از فعالان مذاکرات غیر مستقیم سوریه و اسرائیل و برقراری رابطه میان دمشق با امریکا بوده است، درباره سوریه پرسیدم، گفت که بعید می‌داند آن‌چه در تونس و مصر اتفاق افتاد برای سوریه هم بیفتد. و افزود: «این حرفی است که من به طور کلی می‌گویم ولی در نهایت کسی نمی‌داند چه خواهد شد. کاخ سفید نمی‌داند که چه می‌خواهد. هیچ سیاستی ندارد. نه برای صلح نه برای هیچ چیز دیگر. پادشاهی اردن فعلا نجات یافته است. اما تا چه وقت؟»

پرسیدم: «درباره سفیر جدید امریکا، رابرت فورد چطور؟» گفت: «فورد یک بار بشار اسد را دیده است، زمانی که استوارنامه‌اش را تقدیم کرد. او ممنوع است که با سازمان‌های امنیتی و دفاعی تماس داشته باشد. فقط با ولید معلم، وزیر خارجه دیدار می‌کند و احیانا آخرین اطلاعات را از او می‌گیرد. اما وقتی که ما به سوریه می‌رویم بعضی وقت‌ها با آدم‌های دیگر مثل خانم بثینه شعبان مشاور رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی بشار اسد نیز دیدار می‌کنیم. اما با ولید معلم، وزیر خارجه دیدار نمی کنیم چرا که قبلا با او دیدار کرده‌ایم.»

بعد از آن کلی درباره لبنان و روابط شیعیان و سنی‌ها و مسیحی‌ها با یکدیگر و نخست‌وزیر برکنار شده، سعد حریری صحبت کردیم. سپس به مصر رسیدیم و درباره انقلاب صورت گرفته علیه حسنی مبارک پرسیدم، گفت: «اخبار مصر مرا کلافه و نگران می‌کند. از طغیان و بی‌ثباتی و از هم‌گسستگی امنیتی و فروپاشی اقتصادی‌اش می‌ترسم. پلیس کار نمی‌کند. و ارتش نیز از تحویل هر کاری به پلیس سر باز می‌زند. دولتمردان معروف نیز نمی‌توانند دولت را در اختیار بگیرند و آن را مدیریت کنند. اگر واقعا عمرو موسی، دبیر کل اتحادیه عرب بارزترین نامزدهای ریاست جمهوری مصر باشد این یک فاجعه است. آیا موسی نماینده نسل جدید است؟ آیا نماینده جوانان انقلابی است؟ یا نماینده نظام قدیمی است که خود جزئی از آن بوده است؟ می‌ترسم مصر نیز مثل سومالی شود.»

گفتم: «و تو از این می‌ترسی که این اتفاق بر اسرائیل و معاهده صلحی که با مصر امضا کرده، اثر بگذارد؟» جواب داد: «بله. و از این می‌ترسم که بر تمام منطقه اثر بگذارد.» پرسید: «تو چگونه اوضاع را می‌بینی؟» گفتم: «تا کنون هیچ کدام از جوانان انقلابی شعاری علیه امریکا یا اسرائیل سر نداده است. مصر بی‌ثبات خواهد شد. اما به سومالی دومی تبدیل نخواهد شد. ارتش قوی و اصیل دارد و سازمان‌های مدنی که حتی در سایه نظام دیکتاتوری نیز فعال بودند. در آن نخبگان و جوانان برجسته‌ای دیده می‌شود. ولی آنچه افراد فعلی انجام می‌دهند قابل اعتماد نیست. اما در عین حال امریکا باید با مصر صحبت کند تا دروازه‌های کشور بسته شوند و بویی در نیاید. نمی‌توان هم به ارتش اکتفا کرد چرا که همه آنها تربیت یافته امریکا هستند ولی به هر حال در نهایت ارتش مصر ارتشی با اکثریت مسلمان همانند مردم مصر است اما باز هم هیچ کس دقیق نمی‌داند که این ارتش در آخر در کشور چه خواهد کرد.»

گفت: «به هر حال از مصر می‌ترسم. ممکن است پس از یک سال کش‌مکش‌ و کش و قوس نظام جانشین حسنی مبارک از اخوان المسلمین که واقعا قدرتمند و سازمان‌یافته‌اند و واقعا بالاترین قدرت در مصر هستند، سر در آورد. در این صورت نسبت به تاثیرگذاری آنها بر معاهده صلح با اسرائیل نیز نگرانم که در آن صورت ثبات کل منطقه نیز به خطر می‌افتد. مصر همیشه قطب اعراب و مرکز توجه آنها بوده است. پس از صلح با اسرائیل در دوران انور سادات ضعیف شد. پس از آن به مدت طولانی فقط بخش کوچکی از نقشی که می‌توانست ایفا کند را آن هم فقط در موضوع فلسطینی ایفا کرد.»

پس از آن به عربستان پرداختیم و گفتم که آیا اوباما به عربستان توصیه نکرد که نیروی نظامی‌اش را وارد بحرین نکند چرا که این یک استراتژی اشتباه است و باعث می‌شود ایران دخالت کرده و ثبات عربستان را از طریق منطقه‌ای که شیعیان عربستان در آن اکثریتند به هم بریزد؟ با خنده و مزاح گفت: «آیا بهتر نیست عربستانی‌ها شیعیان بحرین را بکشند به جای این که شیعیان عربستان را به کشتن دهند؟» بعد افزود: «ولی به هر حال آن چه در لیبی گذشت نظام‌های تمامیت‌خواه و رهبران آنها را بر آن داشت تا سیاست قلع و قمع را در پیش بگیرند شاید بدین ترتیب خود را از سرنوشت شوم نجات دهند.»   

نظر شما :