چرا ایران باید با طرح دولت فلسطین مخالفت کند؟
سابقه تاریخی طرح دو کشور
هواداران این طرح از یادبرده اند که راه حل دو کشور مستقل (Two State Solution) برای نخستین بار توسط کمیسیون پیل (Peel Commission) تحت فشار صهیونیستها در سال 1937 و در زمان قیمومیت بریتانیا بر فلسطین پیشنهاد شد و هدف از آن گنجاندن اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی بود. طرح بعدی از سوی سازمان ملل در سال 1947 که طبق آن بنا بود بیت المقدس تحت نظارت بین المللی از تقسیم بندیهای مرزی کنار بماند از سوی فلسطینیان و اعراب رد شد و همزمان اسرائیل نیز با این طرح از آنجایی که با ایدئولوژی صهیونیزم در به دست گرفتن کنترل کامل اورشلیم تعارض داشت، موافق نبود. پس از جنگ 1967 که با برتری اسرائیل همراه بود موضع این کشور در پذیرفتن طرح دو کشور مستقل نیز دگرگون شد. اکنون اسرائیل با تصرف صحرای سینا، بلندیهای جولان ،کرانه باختری، دره اردن و نوار غزه تفوق استراتژیک و ایدئولوژیک خود را بر اعراب تحمیل کرده بود و موضوع اصلی را در مناقشه اعراب و اسرائیل از حق موجودیت اسرائیل به ضرورت تشکیل کشور مستقل فلسطینی تغییر داد؛ یعنی گامیکه در عمل نشان دهنده اذعان به موجودیت اسرائیل بود. همزمان، موج تازه مهاجرت یهودیان به اسرائیل که با پیروزیهای این کشور بر اعراب فزونی گرفت امیدهای تازه ای را برای گسترش طلبی اسرائیل و محقق نمودن ایده اسرائیل بزرگ تر ایجاد کرد؛ اسرائیلی که اکنون با دربرگرفتن، بلندیهای جولان که دارای اهمیت استراتژیک برای مراقبت از مناطق تازه تصرف شده کرانه باختری و شهرهای سامریه و یهودیه و همچنین نوار غزه که بخشی از اسرائیل باستان و مورد ادعای ایدئولوژی صهیونیزم است، چشم انداز روشنی را پیش روی هواداران ایده اسرائیل بزرگتر میگشاید. پس از جنگ 1973 مشکلات اقتصادی اسرائیل همراه با درک تواناییهای بالقوه این کشور در تضمین بقای خود، به خاتمه سی سال یکه تازی دولت کارگری انجامید. پیروزی راست گرایان به رهبری حزب لیکود در انتخابات 1977 جاده را برای تندرویهای اسرائیل و سرباززدن از پذیرش هرگونه طرحی که به عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی منجر شود، هموار کرد. در همان دوران به نظر میرسید که اعراب میکوشیدند با تشکیل کشور مستقل فلسطین در مرزهای شرقی اسرائیل، نه تنها سپر دفاعی تازه ای در برابر اسرائیل برپا سازند بلکه حملات آتی اسرائیل را با استناد به قواعد حقوقی و تجاوز به یک کشور دارای حاکمیت و مستقل دفع کنند. به این ترتیب، تغییر شرایط ژئوپولیتیک مواضع دو طرف را به کلی واژگون کرد. در ژوئن 1976 طرح دو کشور مستقل بر اساس مرزهای پیش از 1967 به شورای امنیت کشیده شد که در همان جا با وتوی ایالات متحده عقیم ماند. در آن سال، نه تنها مجمع عمومیسازمان ملل از طرح دو کشور مستقل حمایت کرده بود بلکه برای نخستین بار سازمان آزادی بخش فلسطین نیز این پیشنهاد را که متضمن به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل بود پذیرفت. در نوامبر 1988 اعلامیه استقلال فلسطین گام بلند دیگری در راه به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل بود؛ در حالیکه برای فلسطین که همچنان فاقد سرزمین، حکومت، جمعیت و مرزهای مشخص بود، هیچ ارزشی دربرنداشت. دهه 1990 احتمالا تنها دورانی است که دولت اسرائیل از نرمش قابل توجهی در برابر خواستههای فلسطینیان به خرج داده است. قردادهای اسلو 1 (1993) و اسلو2 (1995) که بر روی کاغذ به توافقات اصولی درباره آینده فلسطین منجر شد در عمل به مصالحه اردن و مصر با اسرائیل خاتمه یافت؛ در حالیکه همچنان موضوعات کلیدی مانند بازگشت آورگان، کنترل سرزمینهای اشغالی و شهرک سازیهای اسرائیل بدون تکلیف باقی ماند. نسخههای بعدی این نمایش از سوی اسرائیل در نشستهای کمپ دیوید در سال 2000 و اجلاس طابا و در نهایت کنفرانس آناپولیس در سال 2007 تکرار شد بدون آنکه به نتیجه مشخصی دست یابد. در تمامیاین نشستها تشکیلات خودگردان فلسطینی زیر بار تعهدات زودرسی مانند برطرف کردن خطر گروههای مبارز فلسطینی علیه اسرائیل رفت که نمیتوانست از عهده آنها برآید. در نتیجه این ناشی گریها از سوی دولت محمود عباس و پیش از او یاسر عرفات، این دولتها به نماد ضعف و ناکاراآمدی در مذاکرات صلح تبدیل شدند و طرف فلسطینی عامل شکست مذاکرات شناخته شده است.
اسرائیل به منزله رژیمی استثنایی
چرا اسرائیل همواره از صلح با فلسطین و تشکیل کشور مستقل فسلطینی سرباز باز زده است؟ شناخت ماهیت اسرائیل به منزله رژیمی توسعه طلب (Expansionist State)، میتواند به پیش بینی آینده روابط اسرائیل و همسایگانش یاری برساند. برخلاف آنچه در دنیای غرب از اسرائیل معرفی میشود، این رژیم بر اساس ایدئولوژی صهیونیزم که ایده اسرائیل بزرگتر (Eretz Ysrael) در کانون آن قرار دارد پایه ریزی شده و در ذات خود برخلاف سیستم وستفالیایی که بر تثبیت مرزهای ملی موجود تاکید دارد، یک رژیم استثنایی با بلندپروازیهای کم سابقه سرزمینی است. تنها کشور قابل مقایسه با اسرائیل، اتحاد جماهیر شوروی بود که تنها به مدد استراتژی محدود سازی که از سوی جورج کنان پیشنهاد شد، از توسعه طلبی بیشتر بازماند. اسرائیل همانند شوروی، توسط ایدئولوژی ویژه ای که فلسفه وجودی آن را تشریح میکند، قابل دوام است. همانطور که کنان برای شوروی پیش بینی کرده بود، این امپراتوری هنگامیفرو پاشید که از گسترش بیشتر بازماند. دلیلی وجود ندارد که این پیش بینی برای اسرائیل صادق نباشد.
با همه مخالفتهایی که چپ گرایان منزوی اسرائیلی با طرح اسرائیل بزرگتر دارند، به نظر نمیرسد که تفکر غالب در اسرائیل از تمرکز بر گسترش اسرائیل منحرف شده باشد. اسرائیل بزرگتر در طول حیات رژیم یهودی متضمن استراتژی پاک سازی قومیبه منظور یکدست کردن جامعه یهودی بوده است. نه تنها اسرائیل در جنگ 1948 بیش از هفتصد هزار فلسطینی و در 1967 بین 100 تا 260 هزار فلسطینی و 80 هزار سوری را از بلندیهای جولان بیرون کرد و تاکنون اجازه بازگشت آنها را نداده است بلکه در دوران کاملا جدیدتر، آپارتاید دولت یهودی به شدت از موالید اعراب و غیریهودیان در اسرائیل و سرزمینهای تحت کنترل آن هراس دارد. استفاده از زبان عربی در جامعه اسرائیل منع میشود و اعراب از دست یافتن به امکانات برابر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با یهودیان محروم میشوند.
همانطور که جان مرشایمر استاد معتبر دانشگاه شیکاگو و منتقد سیاستهای اسرائیل خاطرنشان کرده است: در حالیکه راه حل یک کشور واحد فدرال به دلیل برتری جمعیت اعراب نسبت به یهودیان که فلسفه وجودی اسرائیل را تهدید میکند و راه حل دو کشور مستقل با ایدئولوژی کانونی اسرائیل بزرگتر تناقض دارد، تنها راه باقی مانده دست یازیدن اسرائیل به آپارتاید و تبعیض نژادی است. روش برخورد آپارتاید در سرزمینهای اشغالی ناشی از ترس و بیگانه ستیزی شهرک نشینان تشدید شده است. در حال حاضر 480 هزار یهودی در سرزمینهای اشغالی زندگی میکنند که اسکان یهودیان را در این مناطق بخشی از راه تحقق وعده کتاب مقدس در سپردن سرزمین موعود به بنی اسرائیل میدانند. این افراد تندورترین گروه سیاسی در اسرائیل را تشکیل میدهند که سخت با هر نوع عقب نشینی اسرائیل از این شهرکها مخالفت میورزند.
در نظر سنجی دانشگاه هبرو 54 درصد از این تعداد، معتقدند که اقتدار رژیم اسرائیل در خالی کردن شهرکها را به رسمیت نمیشناسند و 36 درصد گفته اند که در صورت برگزاری رفراندوم نسبت به عقب نشینی از این سرزمینها، آن را نخواهند پذیرفت. هیچکدام از رهبران اسرائیل نسبت به عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی صراحت در عمل نداشته اند. گیدون لوی (Gideon Levy) روزنامه نگار اسرائیلی درهاآرتز مینویسد: «سالها اسرائیل ادعا میکرد که یاسر عرفات تنها مانع صلح با فلسطینیهاست. عرفات مرد اما اتفاقی نیفتاد. اسرائیل ادعا کرد که اگر ترورها متوقف شود، راه حل هویدا خواهد شد؛ ترورها متوقف شدند اما باز هم هیچ. بهانههای اسرائیل بطور فزاینده ای در حال تهی شدن است و واقعیت عریان به شکل روز افزونی در حال آشکار شدن. اسرائیل خواستار صلحی که منجر به تشکیل کشور فلسطین شود، نیست».
پل شلدون فوت (Paul Sheldon Foote) تحلیل گر آمریکایی در همین زمینه به نگارنده گفت: رهبران سیاسی اسرائیل در حال خریدن زمان هستند تا زمینهای بیشتری را از فلسطینیان به چنگ آورند. هنگامیکه آنها از مورد توجه قرار دادن راه حل دو کشور صحبت میکنند، آشکارا دروغ میگویند». از دیدگاه اسرائیل به رسمیت شناختن فلسطین در گفتارهای دیپلماتیک به منزله اقدام تاکتیکی بسیار مفید است اما نه در واقعیت و میدان عمل. با این وجود، به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی از سوی جامعه ملل پایان کار «اسرائیل بزرگتر» نخواهد بود. سفی راچلوسکی (Sefi Rachlevsky) که نماینده اسرائیل در گفتگو با محمود عباس برای تشویق او در پیش بردن طرح پیشنهاد اعلام کشور فلسطین در سازمان ملل است، در روزنامه یعدوت آحارنوت مینویسد: «اعلامیه استقلال فلسطین در عمل یک پیروزی برای اعلامیه استقلال اسرائیل است و این موضوع نشان میدهد که چرا اسرائیلیها باید در خیابانها جشن بگیرند و اولین رژیمی باشند که فلسطین را به رسمیت میشناسند و دیگران را نیز به دنباله روی از این پیشنهاد فرابخوانند».این گفتهها به معنای خاتمه دادن به گسترش طلبی اسرائیل نیست. زیرا در صورتی که فلسطین طبق مرزهای 1967 به رسمیت شناخته شود، باز قادر نخواهد بود که نیروهای نظامیاسرائیل، نظارت دولت یهودی بر نوار غزه و بخشهایی از کرانه باختری را برچیند؛ بلکه بدین معناست که اسرائیل با کمک تشکیلات خودگردان فلسطینی، امکان حقوقی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط کشورهای مسلمان و عرب را فراهم میکند و همزمان به دلیل نامشخص بودن حدود سرزمینی و مرزهای سیاسی آمادگی دارد تا بخشهای بیشتری از فلسطین را تحت کنترل خود بگیرد. این تاکتیک جدید و کاملا خطرناک اسرائیل روی دیگر سکه به رسمیت شناخته شدن فلسطین در صورت موافقت ایالات متحده با طرح پیشنهاد دولت ابومازن است.
منافع ملی ایران و آینده شناسایی فلسطین
ایران به چند دلیل روشن نباید از استقلال فلسطین حمایت کند.
1- دولت محمود عباس در تنظیم این پیشنهاد به سازمان ملل در خلا و یکباره عمل نکرده است. شکست پیاپی مذاکرات صلح که به دلیل سرکشی دولت اسرائیل رخ داده، در حالی دولت محمود عباس را در داخل سرزمینهای فلسطینی بی اعتبار کرد که اسرائیل همچنان به شهرک سازیها، تبعیضهای اجتماعی و محاصره غزه ادامه میدهد. پیشنهاد دولت محمود عباس به سازمان ملل دارای کارکرد داخلی برای بهبود وجه اوست. وی در جمع گروهی از نخبگان اسرائیلی گفت: «ما نمیخواهیم اسرائیل منزوی شود بلکه میخواهیم در صلح و امنیت در کنار آن زندگی کنیم». او اضافه کرد که «تشکیلات خودگردان فلسطین کوشیده است تا کشورهای عربی را به شناسایی اسرائیل سوق دهد». از طرف دیگر وی میکوشد تا طرف اسرائیلی را بدین طریق به مذاکرات صلح که بقای دولت ابومازن بدان بستگی دارد، بکشاند. ریاض مالکی، سخنگوی فلسطینیان پیش از این گفته بود: «ما به سازمان ملل میرویم؛ تنها به این دلیل که میخواهیم شانس از سرگیری مذاکرات را بیشتر کنیم».با توجه به نیات دولت فلسطینی، حمایت ایران از این طرح این پیام را انتقال خواهد داد که ایران از مصالحه با اسرائیل حمایت میکند.
2- طرح فلسطینیان به قدری گرفتار جنجال سازیهای اسرائیل و ایالات متحده شد که اغلب فراموش میشود، محمود عباس نماینده تمام ملت فلسطین نیست. نه تنها شکاف سیاسی میان نوار غزه و کرانه باختری که وضعیت پیچیده صلح را غیرممکن ساخته است بلکه افکار عمومیفلسطین نیز متاثر از فقدان وحدت ملی پیرامون اقدامات موافقت نشده دولت کرانه باختری ، اتفاق نظر ندارند. مطابق با نظرسنجیهای اخیر 66 درصد از فلسطینیان معتقدند که شناسایی فلسطین باعث خواهد شد که اسرائیل سیاستهای اشغال گرانه را شدت ببخشد و تنها 12 درصد بر این باورند که این اقدام شرایط را بهبود خواهد داد.
3- کمترین شرط تشکیل کشور مستقل فلسطینی، خاتمه محاصره غزه و یک و نیم میلیون فلسطینی است. در حالیکه تشکیل کشور مستقل فلسطین مستلزم نه تنها خاتمه محاصره بلکه خروج اسرائیل از این ناحیه است، بسیار بعید مینماید که اسرائیل از محاصره غزه دست بردارد. حمایت ایران از طرح مزبور، به معنای پشت کردن ایران به گروههای مبارز فلسطینی هماهنگ شده با منافع ایران و ساکنان محاصره شده نوار غزه است.
4- همچنین ایران نمیتواند، نسبت به سرنوشت حماس و گروههای مبارز فلسطینی پس از تشکیل کشور فلسطین بی تفاوت بماند. در صورتی که فلسطین به صورت یک کشور به رسمیت شناخته شود، دولت محمود عباس، دولت رسمیمردم فلسطین خواهد بود. در این صورت، بلحاظ حقوقی دولت اسماعیل هنیه اختیارات خود به عنوان دولت نوار غزه را باید به تنها دولت مرکزی بسپارد. در خارج از فلسطین، جامعه بین المللی به حماس و تشکیلات سیاسی و نظامیآن به مثابه یک گروه شورشی و غیرقانونی خواهد نگریست. اگرچه این سناریو در عمل چیزی را تغییر نمیدهد ( زیرا دولت مرکزی فاقد توانایی خلع ید حماس از قدرت است) اما مشروعیت حماس را به شدت زیر سوال خواهد برد؛ امری که به نوبه خود فشارها را بر حماس افزایش خواهد داد.
5- شناسایی فلسطین طبق مرزهای 1967 به معنای پذیرفتن سرزمینهای اشغال شده طی سالهای 1948 تا آن زمان است که آشکارا با سیاستهای سی ساله اخیر ایران و منافع گروههای سازش ناپذیر فلسطینی مغایرت دارد. همانطور که واقع گرایان بارها هشدار داده اند، در صورتی که نیاز باشد ایران باید انعطاف پذیری بیشتری در رابطه با منازعه اعراب و اسرائیل به خرج دهد. اما در شرایط کنونی ایران در ازای امتیاز بزرگی که به اسرائیل خواهد داد، هیچ منافع قابل توجهی به دست نمیآورد.
6- ایران نباید ملاحظات ژئوپولیتیک را از نظر دور کند. همزمانی این طرح با تشویقهای کشورهای عربی و ترکیه که انقلابهای جهان عرب را فرصتی برای تجدید آرایش ژئوپولیتیکی در منطقه میشمارند، باید وسعت نظر ایران را افزایش دهد. همانطور که بحرانهای سوریه و بحرین نشان داد، کشورهای عربی به همراهی ترکیه اگرچه منافع متفاوتی را پیگیری میکنند اما در اینکه خواستار کاهش نفوذ و نقش آفرینیهای ایران در خاورمیانه هستند، اشتراک نظر دارند.
7- اگر فلسطین مورد شناسایی قرار گیرد، فلسطین تقسیم شده به یک کشور درمانده Failed State)) تبدیل خواهد شد که کنترلی بر سرزمین ادعایی ندارد.بلحاظ استراتژیک اسرائیل تنها رژیمی است که میتواند از این نقطه ضعف بیوروکراتیک دولت فلسطینی ( برای مثال به منظور نیازهای اولیه مانند مدیریت منابع آب در دره اردن و کنترل نوار غزه) بهره بگیرد.
8- ایالات متحده وعده داده است که درخواست عضویت فلسطین را در شورای امنیت وتو خواهد کرد. این بدان معناست که آمریکا و اسرائیل همچنان نسبت به مواضع قبلی خود اصرار دارند. حمایت ایران از این پیشنهاد نه تنها به مفهوم عقب نشینی از مواضع قبلی در شرایطی است که این دو کشور حاضر به مصالحه نیستند بلکه مهمتر از آن رای مثبت ایران، با وتوی آمریکا تهران را در طرف بازنده قرار میدهد که در ارزیابی نهایی دیپلماتیک برای ایران حائز اهمیت است. با این توضیحات چه طرح فلسطین از سوی اسرائیل و آمریکا مورد پذیرش قرار بگیرد یا نه، ایران دلایل قاطعی برای عدم حمایت از آن دارد. با این وجود، نمایندگان ایران میتوانند با زیرکی از شرکت در رای گیری خودداری کنند تا تبعات رای منفی را نیز متوجه خود نسازند.
نظر شما :