غرب سناریوهای لیبی بعد از قذافی را بررسی میکند
نشست گروه تماس لیبی که هفته گذشته در استانبول برگزار شد، باعث به رسمیت شناخته شدن مخالفان توسط برخی از کشورهای جهان شد. به نظر شما به رسمیت شناخته شدن مخالفان میتوان به خودی خود تاثیری در کناره گیری قذافی داشته باشد؟
حاصل گفت و گو های نشست گروه تماس که هفته گذشته در استانبول ترکیه برگزار شد، به رسمیت شناخته شدن مخالفان لیبیایی توسط سی و دو کشور بود که از میان آن ها میتوان به اتحادیه عرب، ناتو و کشورهای همسایه لیبی و ایالات متحده اشاره کرد. اما مهم ترین خبر در این رابطه این بود که وزیر امور خارجه امریکا یعنی خانم کلینتون هم گروه مخالفین و معارضین آقای قذافی را به رسمیت شناخت.
بعد از برگزاری این نشست سمت و سوی موضع گیری ها در جهت رفتن آقای قذافی است. روسیه هم اعلام کرده که قذافی باید کناره گیری کند و ما به دنبال ساختاری برای لیبی بعد از قذافی هستیم. روز یکشنبه هم سی ان ان گزارشی را با عنوان لیبی بعد از قذافی پخش کرد که در آن کنار رفتن قذافی پیش فرض گرفته شده بود و گزینه های ساختار سیاسی لیبی بعد از قذافی مورد بررسی قرار گرفته بود.
بنابراین گرچه تا پیش از این کناره گیری قذافی تا ماه آینده میلادی مطرح بود اما در روزهای اخیر صحبت از کنار رفتن او طی چند روز آینده است. تمام این مباحث ما را به این نتیجه میرساند که عملا ناتو، غرب و کشورهای همسایه لیبی و از طرفی ترکیه و اتحادیه افریقا که به نحوی در حال رایزنی برای مشارکت مخالفان و قذافی در آینده لیبی بودند، با توجه به وجهه بدی که آقای قذافی با بمباران مردم و کشتار جمعی و هم چنین رای دادگاه بین المللی برای بازداشت آقای قذافی برای او به وجود آمده است، برگ برنده قذافی چه در سطح بین المللی، چه در سطح منطقه ای و چه در سطح داخلی به کلی از بین رفت.
بحث دیگری که درباره لیبی مطرح بود این بود که امریکا، ناتو و غرب هنوز شناختی نسبت به گروه معارضین و مخالفین ندارند و عملا با تلف کردن زمان میخواستند وقت بخرند تا گروه هایی را برای جانشینی و فضای سیاسی بعد از قذافی ایجاد کنند. تحلیل من این است که ساختار سیاسی لیبی را باید در آینده فارغ از آقای قذافی باید بررسی کنیم.
بنابراین به نظر میرسد که فضا در حال حرکت به سمت لیبی بدون قذافی است و عملا نسخه قذافی پیجیده شده است و حتی این که بازماندگان او هم در قدرت مشارکت داشته باشند، دور از ذهن است. زیرا غرب میخواست که مانند مصر یا تونس بتواند تحرکات را در حد اصلاحات سیاسی محدود کند و عملا بخشی از بدنه رژیم قبلی را هم در ساختار سیاسی آینده دخیل کند اما فضای چند ماهه گذشته نشان میدهد که عملا بازماندگان رژیم قبلی، ساختار سیاسی جدید و معارضین را نخواهند پذیرفت و این دو نیرو با یکدیگر دچار تعارض میشوند.
در نتیجه با توجه به این که لیبی عمق استراتژیک اروپا است و بحث نفت هم در این کشور بسیار مهم است، باید زود تر بحران در این منطقه مدیریت شود و شرایط برای لیبی بعد از قذافی فراهم شود. کشورهای غربی با شناسایی و هویت دادن و مشروعیت بخشی به مخالفین آقای قذافی فضا را آماده میکنند تا بتوانند در مجمع عمومیسازمان ملل در شهریور ماه نماینده مخالفان را به عنوان نماینده لیبی به این نهاد معرفی کنند. بنابراین به نظر میرسد در یک ماه آینده شاهد این خواهیم بود که مخالفان بتوانند در سازمان های بین المللی مطرح شوند و نمایندگانی داشته باشند.
با توجه مذاکرات قذافی با فرانسوی ها و از طرف دیگر بحث اقدامات نظامی شدید تر علیه قذافی مطرح است، به نظر شما کنار رفتن قذافی از چه طریقی صورت خواهد پذیرفت؟ آیا این مسئله از طریق مذاکره حل خواهد شد یا راه حل نظامی برای این مسئله به کار برده خواهد شد؟
به نظر میرسد تحرکاتی برای حل دیپلماتیک مسئله در جریان است. فرانسه هم به نحوی در این مسئله میانجی گری میکند تا کشتن آقای قذافی مطرح نباشد. چون فرمانده ناتو در هفته های گذشته اعلام کرده بود که ما اطلاع داریم که قذافی کجاست و میتوانیم آن محل را بمباران کنیم و او را از بین ببریم.
البته به نظر میرسد که یا این مذاکرات رضایت آقای قذافی را جلب کرده و اگر هم او راضی نشده است، افکار عمومیناتو و امریکا با توجه به بحران اقتصادی توجیه شده و به دنبال این است که بحران لیبی هر چه زودتر خاتمه یابد. این خاتمه میتواند از طریق نابود کردن آقای قذافی باشد و میتواند از طریق دیپلماسی و صلح باشد.
اما به هر حال مذاکرات اگرچه قبلا با این هدف انجام میشد که آقای قذافی به عرصه ای بکشاند که به کشور ثالثی تبعید شود اما در حال حاضر با توجه به رای دادگاه بین المللی، اگر هم مذاکراتی در جریان باشد، این مذاکرات بی نتیجه خواهد بود. چون قذافی عملا تحت تعقیب است و باید محاکمه شود و فردای روی کار آمدن معارضین اولین خواسته آن ها محاکمه قذافی است.
با توجه به همه این مسائل هم مسئله مذاکرات در میان است تا تنها محاکمه آقای قذافی مطرح باشد و در حال حاضر به هیچ وجه دیگر بحث مشارکت او در قدرت مطرح نیست. به این دلیل که نه نظام بین الملل و نه معارضین این مسئله را نمیپذیرند. مذاکرات تنها میتواند تیغ تیز محاکمه و دادگاه را کند کند و توجه معارضین را به خسارات ناشی از این جنگ و تعارض جلب کنند و از طرف دیگر قذافی را راضی کنند تا از قدرت کنار رود.
اما فارغ از این موضوعات سیگنال هایی که از غرب میرسد این است که ما در چند روز آینده شاهد بمباران های بسیار شدید خواهیم بود تا از این طریق بحث تسلیم یا کشته شدن قذافی به نتیجه برسد. بنابراین لیبی بدون قذافی کلید خورده هرچند که مسئله لیبی بعد از قذافی نگرانی هایی را ایجاد کرده است.
با توجه به این که قذافی هم مدعی است که طرفدارانی دارد و دارای پایگاه مردمیاست، به نظر شما در صورتی که به هر نحوی قذافی کنار رود، دولتی که در لیبی سر کار خواهد آمد خواهد توانست اوضاع را مدیریت کند؟
مسئله ای که لیبی با آن دست به گریبان است و دیگر کشورها این مسئله را نداشتند این است که در لیبی اعتراض حاشیه علیه متن وجود دارد. اعتراض در شهرهای حاشیه ای در لیبی از شرق این کشور و شهر بنغازی شروع شد و در حال حاضر به پیرامون طرابلس رسیده است. در صورتی که در دیگر کشورها مانند تونس و مصر این اعتراضات در متن شکل گرفت و از پایتخت به شهرهای دیگر منتقل شد.
دلیل این امر این است که دولت لیبی از رانت های نفتی برخوردار است و سیستم کلایتالیسم یعنی ارباب و رعیتی به وجود آورده است. دولت رانت هایی را در میان مردم پایتخت توزیع میکند و در مقابل اطاعت هایی را خریداری میکند. علی رغم این که جنگ به پشت دروازه های طرابلس رسیده است اما در خود طرابلس اعتراضی علیه قذافی وجود ندارد. عدم وجود اعتراض در طرابلس چه به دلیل رانت باشد و چه به دلیل ساختار امنیتی رژیم قذافی، باعث شده است که قذافی بتواند ادعا کند که مردم پایتخت او را میخواهند. بنابراین یکی از مشکلاتی لیبی بعد از قذافی همین مسئله است.
یکی از سناریو هایی که من برای آینده لیبی پیش بینی ادامه جنگ داخلی میان گروه های مختلف است. به این دلیل که هیچ گروه و هیچ قبیله و قومیهژمون یا نیروی غالب نیست و با توجه به این که در طی این مدت اسلحه میان تمام گروه های اجتماعی توزیع شده است، فردای پس از قذافی شاهد جنگ های داخلی خواهیم بود.
از طرف دیگر با توجه به امنیتی شدن فضا ممکن است شاهد روی کار آمدن برخی حکومت های نظامیباشیم. لذا واقعا جامعه لیبی ساختار و شرایط دموکراتیکی را ندارد. به این دلیل که مانند آن چه که در مصر شاهد بودیم، جامعه مدنی ای در لیبی وجود ندارد. بنابراین ممکن است شاهد سیکل کودتا ها در این کشور باشیم. هرچند که ناتو ممکن است حضور خود را در این کشور ادامه دهد و لبه تیز نظامیگری را به دلیل منافع خود کند کند اما باز هم بحث چرخه کودتاهای پی در پی در لیبی بسیار محتمل است.
یکی دیگر از سناریو های آینده لیبی این است که فضا تا مدتی حالت انتقالی داشته باشد. یعنی عملا این حالت جنگ و گریز وجود داشته باشد تا یک هژمون اصلی پیدا شود.
سناریوی بعدی سناریوی پاتریمونیالیسم است که بر اساس آن هم چنان نفت میان مردم از طریق هر گروهی که بر سر کار باشد توزیع شود و گروهی حاکم شود که تداوم سیاست های قذافی را داشته باشد. چون به طور حتم در مملکت تک محصولی لیبی نفت، بودجه بسیاری از بخش ها را تشکیل میدهد. یعنی عملا سیستم جدیدی به وجود میآید اما روند آقای قذافی را با همان ساختار ادامه دهد. البته ناگفته نماند که در تمام این سناریو ها غرب میتواند برنده باشد.
نظر شما :