ايران حق دارد تعليق نکند
گفت و گوى روزنامه اعتماد با رى تکيه عضو شوراى روابط خارجى آمريکا
رى تکيه از جمله اعضاى شوراى روابط خارجى آمريکاست که ديدگاه خاصى درباره فعاليت هاى هسته يى ايران و چالش موجود دارد.
به اعتقاد او که متخصص ايران، خاورميانه و شمال آفريقاست، ايران حق دارد غنى سازى را تعليق نکند اما اينکه تا چه حد امکان تداوم اين سياست وجود دارد، محل تامل است. وى سابقه تدريس در دانشگاه هاى ملى جنگ، ييل و برکلى را هم دارد.
گفت و گويى را با اين عضو شوراى روابط خارجى آمريکا انجام داده ايم که در پى مى آيد. اين گفت و گو پيش از سفر بوش و ارائه پيش نويس قطعنامه جديد شوراى امنيت انجام شده است.
ايالات متحده با جمهورى اسلامى ايران در يک مناقشه طولانى مدت به سر مى برد؛ مناقشه يى که گهگاه رنگ ايدئولوژيک هم به خود مى گيرد. متناسب با دولتمردانى که در دو کشور بر سر کار هستند تاکتيک هاى مقابله يا به تعبيرى تخاصم، متفاوت مى شود. پس از انتشار گزارش 16 نهاد اطلاعاتى آمريکا درباره برنامه هاى هسته يى جمهورى اسلامى ايران، سطح مناقشه بين دو کشور را چگونه ارزيابى مى کنيد؟
ايالات متحده همچنان اميدوار است تا بتواند يک اجماع جهانى را در سازمان ملل عليه ايران ايجاد کند. اين تحريم ها هم اهداف متفاوتى دارد. آمريکا در کنار تلاش براى متوقف کردن برنامه هاى هسته يى ايران به دنبال مهار ايران در عراق و فلسطين است. بنابراين آمريکا همچنان به دنبال استفاده از ابزارهاى اقتصادى و ديپلماتيک براى دستيابى به اين اهداف است.
علاوه بر بازدارندگى ايران چه اهداف ديگرى در تحريم هاى امريکا عليه ايران دنبال مى شود؟
شما دقت کنيد که در اعمال اين تحريم ها تنها آمريکا نقش ندارد. علاوه بر کشورهاى اروپايى، روسيه و چين هم به قطعنامه هاى صادر شده راى مثبت داده اند، اما اگر از اهداف ديگر تحريم ها مى پرسيد، بايد بگويم دولت آمريکا از رفتارهاى کنونى دولت ايران نگران است و از تغيير دولت جمهورى اسلامى ايران حمايت مى کند. بنابراين اگر دولتى سر کار بيايد که رفتارهاى ديگرى داشته باشد، فکر کنم دولت بوش شکايتى نداشته باشد.
ايران يک بازيگر مهم در منطقه خاورميانه است. جايگاه استراتژيکى هم در اين نقطه از جهان دارد، اما سياست هاى دولت آمريکا نشان مى دهد پذيرش دولت جمهورى اسلامى ايران به عنوان يک واقعيت براى ايالات متحده همچنان دشوار است. آيا لازمه همکارى و صلح به رسميت شناختن قدرت واقعى از دو طرف نيست؟
من مانند شما فکر نمى کنم که ايالات متحده ايران را به رسميت نشناسد. آمريکا سياست هاى جمهورى اسلامى ايران را در خاورميانه بى فايده مى داند. سياست هاى جمهورى اسلامى در عراق، صلح فلسطين و اسرائيل، لبنان و همچنين انرژى هسته يى مورد تاييد آمريکا نيست. بنابراين آمريکا دولت ايران را به رسميت مى شناسد، اما سياست هاى جمهورى اسلامى را نه تنها قبول ندارد، بلکه براى تغيير آنها هم تلاش مى کند.
دولت امريکا اعلام کرده است تمام گزينه ها از جمله گزينه نظامى را در قبال ايران روى ميز دارد. در جايى که آمريکا حاضر نيست به ايران تضمين امنيتى بدهد، جايى براى مذاکره و اظهار خوشبينى به بهبود رابطه دوطرف مى ماند؟
من منظور شما را از اين سوال نمى توانم درک کنم، چون ايران خودش به عنوان يک کشور قدرتمند امنيت خودش را تضمين مى کند. آمريکا وظيفه يى براى تامين امنيت ايران ندارد و ترديد دارم ايران هم به دنبال تضمين امنيت خودش از طرف آمريکا باشد، چون ايران کشورى نيست که در معرض حمله کشور ديگرى باشد.
تاکيد ايالات متحده در مورد روى ميز بودن گزينه نظامى در برابر ايران را چگونه ارزيابى مى کنيد؟
تاکيد آمريکا بر گزينه نظامى به عنوان يک اهرم فشار است. آمريکا از اين گزينه به عنوان يک تهديد استفاده مى کند. علاوه بر اين با توجه به گزارش 16 نهاد اطلاعاتى آمريکا درباره فعاليت هاى هسته يى جمهورى اسلامى، بعيد مى دانم آمريکا سناريويى براى حمله نظامى به ايران در دست طراحى و اجرا داشته باشد.
اما هنوز رئيس جمهور آمريکا بر وجود گزينه نظامى تاکيد مى کند.
همان طور که گفتم بعيد مى دانم آمريکا به ايران حمله کند. البته اين صراحت آمريکا در بيان روى ميز قرار داشتن حمله به ايران جنبه تهديدآميز دارد و دلايل زيادى وجود دارد که قطعى بودن حمله به ايران را منتفى مى کند.
اين دلايل کدام است؟
يکى از اين دلايل اصرار آمريکا بر وضع تحريم هاى مالى و سياسى است. همان طور که مى دانيد هدف اول اين تحريم ها تغيير رفتار ايران است و حتى مى توان گفت تغيير رفتار را مى توان به تغيير دولت احمدى نژاد هم تعبير کرد.
شما زمانى از تغيير رفتار ايران سخن مى گوييد که دولت ايران در زمان حمله امريکا به افغانستان بيشترين کمک را به نيروهاى ائتلاف رساند، اما بوش ايران را محور شرارت خواند يا اخيراً 75 ميليون دلار براى براندازى حکومت ايران تصويب کرده است. بنابراين ايران حق دارد به مسائلى که امريکا عنوان مى کند اعتماد نکند، چون احتمال مى دهد همان رفتارى را که با عراق در پيش گرفت در مورد ايران تکرار کند.
شما چند مساله را با هم طرح کرديد. من بعيد مى دانم امريکا سياستى را که درباره عراق به کار گرفت درباره ايران تکرار کند. تاکيد مى کنم امريکا هم به دنبال حمله به ايران نيست، اما در مورد بودجه 75 ميليون دلارى همان طور که گفتم امريکا از تغيير جمهورى اسلامى ناراحت نخواهد شد و دولت امريکا از اين مساله استقبال مى کند. اين بودجه بى ارتباط با آن سياست هاى تحت فشار گذاشتن ايران نيست. امريکا قصد گام گذاشتن در مسير تحت فشار گذاشتن ايران از لحاظ سياسى را دارد و به دنبال حمله نظامى به ايران نيست.
بنابراين به ايران حق مى دهيد براى مذاکره به امريکا اعتماد نداشته باشد؟
بله، من معتقدم در اين مورد کاملاً حق با ايران است. پس از حمله امريکا به عراق نامه يى از طرف دولت تحت امر سيدمحمد خاتمى به امريکا نوشته شد که در آن نامه ايران بيشتر شروط امريکا را براى مذاکره و برقرارى رابطه پذيرفته بود. يعنى ايجاد فرصتى که تکرارش از محالات است، اما امريکا با آن پيشنهاد با بى اعتنايى برخورد کرد. اگر هدف سياست هاى تحريمى ايالات متحده را تغيير رفتار ايران بدانيم آن نامه يک نقطه مطلوب براى اين تغيير رفتار بود. پرسش اين است چرا امريکا در آن شرايط حاضر نشد از اين فرصت استفاده کند؟ آن نامه توسط صادق خرازى، سفير وقت ايران در فرانسه نوشته شده بود. وقتى نامه به دولتمردان امريکايى رسيد کسى آن نامه را جدى نگرفت چون کسى از ميزان حمايت هاى داخلى از اين موضع گيرى اطمينان نداشت. بنابراين علت بى توجهى کاملاً قابل درک است.
شما به همراه يک عضو ديگر شوراى روابط خارجى امريکا از مذاکره بدون پيش شرط با ايران دفاع کرده ايد. با شرايط کنونى ايران و امريکا امکان مذاکره درباره مسائل بين دو کشور وجود دارد؟
در اينکه ميزان تنش بين دو کشور کاهش يافته ترديدى نيست، اما در اينکه مذاکره يى در دوران بوش و احمدى نژاد انجام بگيرد از محالات است. از طرف ديگر همه از مذاکره دفاع مى کنند. فراموش نکنيد قرار نيست مذاکره در اين برهه زمانى مشکلات دو کشور را حل کند.
گزارش 16 نهاد اطلاعاتى امريکا در کاهش جو ناآرام تاثير داشته است؟
در پاسخ به اين پرسش هم مى توان گفت بله و هم مى توان گفت خير. جواب مثبت است به اين دليل که اين گزارش امکان حمله به ايران را به شدت کاهش داده است و خير به اين دليل که امريکا هنوز به فعاليت هاى هسته يى ايران با ترديد نگاه مى کند و آن نگاه شک برانگيز را در سياست هاى خودش لحاظ مى کند. بنابراين مى توان اين گونه نتيجه گرفت که گزارش 16 نهاد امنيتى امريکا تاثير لازم را گذاشته اما ديدگاه امريکا را درباره ايران تغيير نداده است.
فکر مى کنيد هدف از انتشار اين گزارش چه بود، چون جان بولتون انتشار اين گزارش را کودتا عليه دولت بوش خواند.
انتشار اين گزارش جزء نظام عملکردى امريکا است. اين گزارش توسط مجلس نمايندگان تهيه شد، چون به طور قطع به اطلاع مردم مى رسيد و دولت بوش هم براى بيان آن پيش قدم شده بود. نظام عملکردى امريکا کاملاً شفاف است.
شما و ديگر انديشمندان امريکايى در حالى از مذاکره بين دو کشور دفاع مى کنيد که چه جمهوريخواهان و چه دموکرات ها براى شروع مذاکرات بين دو کشور پيش شرط مى گذارند. آيا با وجود پيش شرط مى توان به انجام اين مذاکرات اميدوار بود؟
همان طور که پيشتر گفتم بعيد است در مدت باقى مانده اتفاق خاصى صورت بگيرد. خصوصاً امريکا بر اين پيش فرض است که ايران پيش شرط هاى طرف امريکايى را نمى پذيرد، اما اين اميدوارى وجود دارد که دولت بعدى چه در دست جمهوريخواهان و چه در دست دموکرات ها باشد، ناگزير است مذاکرات با ايران را آغاز کند.
بعد از اينکه امريکا در زمان دولت اصلاح طلب خاتمى ايران را محور شرارت خواند، برخى انتخاب احمدى نژاد و سياست هاى تهاجمى اش را پاسخى به آن تندخويى بوش قلمداد مى کنند. شما تا چه حد با اين تحليل موافقيد؟
من چنين تحليلى را قبول ندارم، چون انتخاب احمدى نژاد ربطى به امريکا نداشت. احمدى نژاد با شعار حل مشکلات اقتصادى و دفاع از بعضى آرمان هاى مهم جمهورى اسلامى سر کارآمد و همين شعارها هم در پيروزى وى تاثير داشت. به نظرم در تحولات مربوط به انتخابات ايران سياست هاى خارجى چندان نقشى بازى نمى کرد و انتخاب احمدى نژاد در راستاى روابط ايران و امريکا صورت نگرفت.
روابط ايران و امريکا متضمن تامين منافع ملى هر دو کشور است. اما امريکا با پيش کشيدن اسرائيل عملاً اين روابط استراتژيک را 27 سال به تعويق انداخته است. اسرائيل تا چه حد براى امريکايى ها اهميت دارد؟
يکى از مهم ترين اهداف امريکايى ها حل تضادهاى بين اسرائيل و اعراب بوده است. امريکا فکر مى کند حل اختلافات اسرائيل با اعراب باعث ثبات بيشتر در خاورميانه خواهد شد. از نگاه امريکا ايران همواره مانع رسيدن به يک راه حل براى تحقق اين صلح بوده است و همان طور که مى دانيد يکى از موارد بسيار مهم مورد مناقشه بين دو کشور مساله اسرائيل است.
آقاى گرى سيک- مشاور پيشين امنيت ملى امريکا- در گفت وگو با روزنامه ما پيشنهاد کرد ايران و امريکا به طور محرمانه و در يک سازمان بين المللى مانند سازمان ملل مذاکره کنند. اولاً شما با اين پيشنهاد موافقيد؟ ثانياً با چه فرمولى مى توان در جهت کاهش تنش بين ايران و امريکا حرکت کرد؟
من با مذاکره محرمانه موافق نيستم، چون در هر صورت اصل مذاکره و محتواى آن دير يا زود به اطلاع مردم خواهد رسيد. به نظر من هر نوع گفت وگو و مذاکره يى بين ايران و ايالات متحده بايد علنى انجام شود. علاوه بر اين فراموش نکنيد هيچ مذاکره و گفت وگويى بين دو کشور بدون حمايت هاى لازم موفقيت آميز نخواهد بود. به هرحال هر مذاکره يى انجام شود و رهبرى ايران آن را قبول نداشته باشد، به جايى نخواهد رسيد.
رقابت هاى انتخاباتى در امريکا و ايران آغاز شده است. در ايالات متحده امکان پيروزى دموکرات ها خيلى بالا است. از طرف ديگر به دليل ناکامى اقتصادى محمود احمدى نژاد اقبال مجدد مردم به اصلاح طلبان خيلى زياد است. جابه جايى دولتمردان در دو کشور تا چه اندازه مى تواند در آغاز مذاکرات بين دو کشور موثر باشد؟
اولاً من در مورد قدرت گرفتن مجدد اصلاح طلبان خوشبين نيستم. هرچند اگر دوباره قدرت را در دست بگيرند بدون حمايت هاى لازم نمى توانند کارى از پيش ببرند ولى سر کار آمدن يک دولت ميانه رو که گرايش هاى ايدئولوژيک نداشته باشد، مى تواند روابط را بهتر به کنترل درآورد. چون يکى از مسائل مورد اختلاف همين نگاه ايدئولوژيک برخى رهبران سياسى است. البته برخى تحليلگران بر اين باورند که با وجود دولت محافظه کار در ايران مى تواند رابطه بهترى بين ايران و امريکا وجود داشته باشد اما اعتبار اين تحليل را نمى توان به راحتى سنجيد.
يکى از پيش شرط هاى مهم دولت امريکا براى آغاز مذاکره با ايران تعليق غنى سازى اورانيوم است. محمود احمدى نژاد هم صراحتاً اعلام کرده به هيچ وجه غنى سازى را تعليق نمى کند. اين پيش شرط هاى متضاد را چگونه مى توان تحليل کرد؟
الان مهم ترين مساله براى ايران انرژى هسته يى است که هم اکنون با روندى که آغاز کرده است و ادامه مى دهد به نظر من ايران حق دارد تعليق غنى سازى اورانيوم را نپذيرد.
مبناى اين اظهارنظر شما چيست؟
اين اظهارنظر کاملاً شخصى است.
يکى از خواسته هاى ايران اين است که پرونده انرژى هسته يى جمهورى اسلامى ايران از شوراى امنيت به آژانس بين المللى انرژى اتمى برگردد. آيا کاهش سطح تنش بين ايران و امريکا ممکن است چنين پيامدى را هم به دنبال داشته باشد؟
در شرايط کنونى امکان چنين مساله يى وجود ندارد، مگر اينکه روابط دو کشور بهبود پيدا کند. روابط دو کشور نيز بهبود پيدا نمى کند مگر اينکه دو طرف از سياست هاى يکديگر اطمينان خاطر پيدا کنند چون يکى از دلايلى که امريکا دوست ندارد ايران به غنى سازى اورانيوم ادامه دهد به خاطر اين است که نسبت به مقاصد ايران از غنى سازى اورانيوم بى اعتماد است.
رهبر ايران در تازه ترين اظهارنظر خود گفتند در شرايط کنونى رابطه با امريکا به ضرر ايران است. از طرف ديگر در ادامه همين سخنان بيان شد که البته قطع رابطه تا هميشه نيست. با توجه به اينکه براى نخستين بار است که از لفظ رابطه براى دو کشور استفاده مى شود، اين موضوع را چگونه ارزيابى مى کنيد؟
من تفاوتى در مواضع ايشان نديدم. چون همان مواضع گذشته را تکرار کردند، هرچند از مفهوم رابطه به جاى مذاکره استفاده کرده باشند. مقامات جمهورى اسلامى بارها تاکيد کرده اند اگر در مواضع و رفتارهاى امريکا تغييرى ايجاد نشود دليلى براى رابطه وجود ندارد. البته اين به معناى اين نيست که سخنان ايشان را کم اهميت بدانيم چون هر سخن يا موضعى که ايشان بر زبان مى آورند منعکس کننده عالى ترين سطوح کشورى است که هنوز به رفتارها و انگيزه هاى امريکا شک و ترديد دارد.
در زمانى که مذاکرات 1«5 درباره پرونده هسته يى ايران به تعويق افتاد تبليغات دوگانه يى از سوى ژنرال هاى امريکايى درباره بازگشت آرامش نسبى به عراق آغاز شد.
برخى ژنرال ها اوضاع عراق را آرام خواندند و اين آرامش را به همکارى ايران در عراق نسبت مى دادند و برخى ديگر از دولتمردان امريکايى همچنان به ايران اتهام مى زدند که کار صدور اسلحه به عراق را دنبال مى کند.
پرسش اين است که آيا اين تبليغات دوگانه مقدمه يى براى تغيير ذائقه افکار عمومى امريکا و جهان براى مقابله با ايران در مورد پرونده هسته يى و ناآرامى هاى عراق است، يا اهداف ديگرى از اين تبليغات دوگانه دنبال مى شود؟
ژنرال هاى امريکايى نگفته اند اوضاع عراق آرام شده است. آنها مى گفتند اوضاع بهتر است. درباره مقصر نشان دادن امريکا من اين نگاه بدبينانه را ندارم چون اگرچه برخى سياستمداران متنفذ امريکايى اين اتهام را به ايران وارد مى کنند که براى بى ثباتى عراق تلاش مى کند ولى به معناى اين نيست که امريکا مى تواند تمام مشکلات خود را در عراق به گردن ايران بيندازد.
نظر شما :