ایران نباید در کانون توجه تحولات منطقه قرار بگیرد
وی در ابتدای سخنرانی خود گفت: اولا قبل از هر چیز باید بگویم که وقتی میگوییم خاورمیانه باید آن را تعریف کنیم. من با مفهوم خاورمیانه که همگان به کار میبرند، مشکل دارم. این خاورمیانهای که میگوییم، کجاست. بر خلاف این که بسیاری درباره سیاستها و استراتژی امریکا در خاورمیانه میگویند، امریکا هیچ سیاست واحدی در خاورمیانه ندارد. حتی کسانی که حرف از امنیت اسرائیل میزنند، ویژگیهایی که از این نوع رابطه میگویند منطبق با ملتها است. امریکا در هر جایی سیاستی را منطبق با متغیرهای آن منطقه و "نیشن استیت" آن کشور تعریف می کند.
وی سپس وارد بحث خود شد با طرح چند پرسش گفت: ایران و امریکا در قبال تحولات خاورمیانه چه سیاستها و تاکتیکهایی را انجام میدهند؟ بحث ما چیستی اتفاقات امروز است. چه اتفاقی در حال رخ دادن است و کشورها چه میخواهند؟ بحث دیگر این است که ایران و امریکا چه رویکردی به تحولات خاورمیانه دارند و چگونه عمل میکنند. دیگر این که دو طرف این تحولات را چگونه "فریم" یا چارچوببندی میکنند؟
چیستی موضوع چیست؟ هر کسی نامی به آن می دهد. یکی میگوید انقلاب است و دیگری میگوید شورش و قیام است، یکی میگوید درگیری مسلحانه است و ... من میگویم دقیقا نمیدانم چیست. می توانم بگویم که هنوز انقلاب نیست. نه در مصر و نه در تونس انقلابی رخ نداده است چون هنوز قواعد همچنان پابرجا است. بنابراین سخت است که به آنها انقلاب بگوییم. شورش هم نیست چون ساز و کارهای شورش نیست. اما این که چه می خواهند این است که مردم ناراضی هستند. غالبا از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند. مردم از این که تحقیر میشدند خشمگین بودند. برای تظاهرکنندگان آزادی مهم است. از سویی میخواهند حکومتها و تحرکاتشان بومی نیز باشد.
حالا چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است؟ برخی میگویند وقتی مردم پیش زمینه خاصی نسبت به مسائل دارند، به مرور تعارضاتی را در ذهنشان به وجود میآورد که این مسئله اعتراضهایی را موجب میشود که جبنه سیاسی جمعی به خود میگیرد چرا که یک طرف دولت است و طرف دیگر مردم معترض.
وی در ادامه افزود: تئوری دیگری که مطرح است محرومیت نسبی است. به این دلیل نسبی، چرا که مثلا در بنگلادش یا بسیاری از کشورهای دنیا وضعیت اقتصادی بدتر از مصر است ولی انقلابی در آنها رخ نمی دهد. چون نسبیتی میان وضعیت اجتماعی مردم با مطالباتشان و واقعیتها وجود دارد.
نظریه دیگر مربوط به هانتینگتون است. هانتیگتون به نظم سیاسی اشاره می کند. آن چه مهم است، نظم سیاسی آینده خاورمیانه است. آنچه می بینیم دولت ضعیف و جامعه ضعیفی است که نمیتوانند نظمی را ایجاد کنند. نگرانی من این است که این جوامع به سمت فروپاشی حرکت کنند یعنی چیزی شبیه افغانستان. اگر حکومت ها نتوانند نظم را برقرار کنند تهدیدهای امنیتی شدید ایجاد میشود. هانتینگتون میگوید اگر نهادهایی که وجود دارند جوابگوی نیازها نباشند، حکومت ها بی ثبات میشوند. یعنی چیزی که اکنون شاهدیم و ممکن است در یک سال آینده عواقب و نتایج آن را ببینیم. مسئله این است که اگر وضعیت خوش فعلی بگذرد، تازه مطالبات انبوه مردمی آغاز میشود. مثلا در مصر، با گذر از وضعیت فعلی تازه مطالبات آشکار خواهد شد. در مصر دیگر نهادی برای پاسخگویی نیست در عین حال نهادی نیز برای تامین مسائل امنیتی وجود ندارد.
دکتر هادیان سپس گفت: من میخواهم در این جا آلترناتیوهای موجود را بررسی کنم. یک آلترناتیو این است که از این وضعیت موجود یک دیکتاتوری جدید به هر وسیله ممکنی چه دینی، چه نظامی و چه هر چیز دیگری ظهور کند. البته نباید تنوع های قومی و اجتماعی را نادیده گرفت.
آلترنتیو دیگر حکومت دموکراتیک است. واقعیت این است که من چندان به این مسئله خوش بین نیستم. وضعیت فعلی جوامع پاسخگوی تشکیل یک حکومت دموکراتیک نیست. در این کشورها جوامع متشکلی وجود ندارد که بتواند موازنه ایجاد کند از این رو نمی توان گفت حکومت های دموکراتیکی ایجاد خواهد شد.
وی سپس به نگاهها و عملکردهای ایران و امریکا در قبال تحولات موجود اشاره کرد و گفت: نخستین پرسش این که بر اساس این وضعیت ایران و امریکا قرار است چگونه عمل کنند؟ به اعتقاد من دیدگاه دو طرف نسبت به وضعیت فعلی علی رغم صحبتهایشان چندان تفاوتی با هم ندارد. همه آنها میدانند که مردم چه مطالباتی دارند، مطالبات اقتصادی و اجتماعی آنها چیست، از این رو به اعتقاد من نگاههایشان چندان فرقی ندارد.
اما چگونه عمل میکنند؟ شما ببینید امریکا در سوریه، لیبی و بحرین چگونه عمل میکند همان شیوه را ما نیز داریم. در مقام عمل هر دو بر اساس "نیشن استیت" عمل میکنند. در هر دو حالت این مسئله تلفیقی از ارزش ها و منافع است. در این جا زرنگی امریکایی ها این بوده است که طوری سیاستها و استراتژی خود را تلفیق و تدوین و کردهاند که فورا با تحولاتی که رخ می دهد خود را سازش می دهند. مثلا بر سر مصر سه بار مواضع خود را عوض کردند. آنها گیر ندادند که چون 30 سال از مبارک حمایت کردیم حالا باید حمایت کنیم. ولی تلفیق ما انعطاف پذیری کمتری از امریکایی ها دارد.
وی در ادامه میافزاید: در مورد بحث فریمینگ یا چارچوبپذیری، امریکاییها این حرکتها را در قالب این که این یک حرکت آزادی خواهی و دموکراسی خواهی است و هیچ ایدئولوژی خاصی ندارد، می برند. آغاز حرکت را هم تحولات سال 88 تهران می دانند.
ما دنبال چه هستیم؟ ما می گوییم این بیداری اسلامی است. ما می گوییم مردم خواهان حکومت دینی بومی هستند و در نهایت می خواهند به حکومت اسلامی برسند. برای ما آغاز این وضعیت انقلاب 57 خودمان است.
حالا پرسش این است که این فریمها یا چارچوببندیها چه محدودیتهایی دارند؟ به نظر من در فریم کردن موضوع امریکاییها حواسشان بیشتر جمع بوده است. یعنی به گونه ای رفتار کردهاند که میتوانند در هر زمانی تعدیل کنند و انعطاف به خرج دهند در حالی که ما کمتر انعطاف به خرج داده ایم در عین حال آنها سعی کردهاند خواستههای خود را نیز در این چارچوببندی دخالت دهند. در حالی که ما یک چارچوب بندی بسیار سختی داریم. به هر حال در سوریه عده ای با ما بد شده اند یا در مصر عده ای علیه ما موضع گرفته اند. به اعتقاد من ما باید انعطاف بیشتری در این زمینه داشته باشیم. بیداری اسلامی را به معنای حکومت اسلامی ندانیم.
حالا تبعاتش برای ایران چیست؟ به نظر من مثبت بوده است. مثلا در مصر هر کسی سر کار بیاید نسبت به ما کمتر خصمانه خواهد بود. اگر بتوانیم از این وضعیت استفاده کنیم بسیار خوب است. ولی متاسفانه من گمان نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد چون دیپلماسی ما متاسفانه در این زمینه چندان فعالیت خوبی از خود نشان نداده است.
دومین مسئله این است که بتوانیم رقابت خود با امریکا را مدیریت کنیم. مثلا با کشورهایی که درگیر این ماجرا هستند، مثل تونس و مصر به گونه ای مدیریت کنیم که در نهایت منافعمان لحاظ شود. رابطه با کشورهای ترکیه و عربستان بسیار مهم است. عربستان واقعا تهدیدی برای ما است. عربستان منابع گسترده ای را علیه ما تدارک دیده و هزینه می کند تا ائتلافی علیه ما شکل بگیرد. به اعتقاد من بسیاری از دعواهای منطقه ای را عربستان مدیریت می کند. در حالی که امریکا دعواهای خود را با ایران وارد جهانی کردهاند. مثلا پرونده هستهای ما اکنون برای امریکاییها بعد جهانی دارد.
هادیان در نهایت گفت: روسیه و چین نیز که بهترین وضعیت برایشان مهیا شده است. آنها تلاش دارند از دعوای فعلی نهایت استفاده را ببرند و استراتژی اتخاذ کنند که نهایت استفاده را ببرند.
برای نتیجهگیری بحثهایم باید بگویم که ما به واسطه تحولات منطقه در حاشیه رفتهایم. البته عده ای میخواهند ما را دوباره به مرکز توجهها برگردانند که البته تا به حال موفق نشدهاند ولی تلاش دارند که موفق شوند. ما باید به گونهای مدیریت کنیم که به مرکز ماجراها نرسیم.
نظر شما :